محمود اشرفی روزنامه نگار
پیشبینیها و نظریهپردازیهای سالهای پایانی دهه 80 برژینسکی با واقعیات سالهای پس از آن سازگاری پیدا نکرد. در آن هنگام به عنوان مشاور امنیت ملی دولت ایالات متحده آمریکا باور داشت که جهان به سوی سوسیالیزم میرود و در این میان ما تنها میتوانیم آهنگ چنین فرآیندی را کند سازیم. بسیاری از اقدامات آمریکا در گستره بینالمللی بر پایه این دیدگاه برژینسکی شکل گرفت.
چهار دهه پیش با اشغال افغانستان از سوی شوروی براساس تئوریهای برژینسکی، آمریکا برای مقابله با نفوذ شوروی با اقدامات ناسنجیدهای از گروههای مخالف حمایت کرد که نتیجه آن شکلگیری القاعده و طالبان بود. اما رویاهای مشاور امنیت ملی آمریکا هیچگاه به واقعیت نپیوست. اتحاد شوروی به عنوان بزرگترین قطب سوسیالیستی جهان به یکباره در اوایل دهه 90 فروریخت و کشورهای اقماری آن یکی پس از دیگری با دنیای اقتصاد متمرکز و برنامهریزیشده و گرایشات سیاسی وابسته به آن خداحافظی کردند.
«دگردیسی سیاسی» چین نیز بسیاری از باورهای سوسیالیستی را برهم زد. اکنون چین از یک بازیگر خطرناک امنیتی- نظامی به یک نقشآفرین بااهمیت در عرصه بازار جهانی تبدیل شده است. آنچه سرزمین فقیر چین را به سومین کشور از نظر تولید ناخالص داخلی تبدیل کرد؛ دور شدن از اصول بنیادین سوسیالیسم و از همه مهمتر پررنگ شدن بخش خصوصی در فعالیتهای اقتصادی است.
تئوریهای برژینسکی که براساس آن پیشبینیهایش ارایه شده؛ در شکلگیری تحولات سه دهه پایانی قرن بیستم نقش چشمگیری داشته است. این نظریهپردازیها در بسیاری از موارد پایه و اساس طرحریزی روابط فراملی آمریکا به ویژه با خاورمیانه و جنوب آسیا شد. از جمله حوادث مهمی که در این دوران اتفاق افتاد میتوان به دورساختن مصر از شوروی از طریق امضای پیمان کمپ دیوید و برقراری مناسبات ملایم بین آمریکا و چین اشاره کرد. روابطی که در فراسوی آن هدف دورساختن شوروی از چین موج میزد. تمامی این اقدامات دیپلماتیک با محوریت ضدیت با شوروی سابق انجام گرفته است. غولی که در ذهن برژینسکی جاودانه مینمود و سرانجام با فروپاشی آن خط بطلان بر بسیاری از آیندهنگاریها و نظریههای این استراتژیست کشیده شد. اما چرا نظریههای برژینسکی با واقعیات سازگاری پیدا نکرد. جواب این پرسش را باید در پیشینه این سیاستمدار لهستانیتبار جستوجو کرد.
برژینسکی 83 سال پیش در ورشو در یک خانواده دارای گرایشات افراطی ملیگرایانه به دنیا آمد. مخالفت با سلطه روسیه بر کشورش را از پدر آموخت و سپس نگاه کینهتوزانه نسبت به شوروی جایگزین نفرت از روسها شد و این احساسات با تقسیم لهستان توسط هیتلر و استالین در آستانه وقوع جنگ دوم شدت یافت. نگاه کینهتوزانه به شوروی اصل و مبنای گرایشات و حرکات سیاسی برژینسکی به ویژه پس از پذیرفتن شهروندی آمریکا شد. در آیندهنگریها و پیشبینیهایی که این سیاستمدار عنوان کرد؛ ضدیت با شوروی نقش محوری دارد. شیوه نگرش برژنیسکی به آینده، نمادی از آیندهپژوهی و آیندهنگاری مبتنی بر تمایلات و گرایشات شخصی است. این ویژگی علت اصلی نادرست درآمدن پیشبینیهای برژینسکی است.
نظریهپردازیها و پیشبینیهایی نادرست؛ آموزههای بسیاری برای آیندهپژوهان دارد. آیندهپژوهی آدابی دارد که برای درک شفاف آینده؛ آیندهنگاران ناگزیر به پیروی از آنها هستند. آیندهپژوهی نیازمند برخورداری از دیدی فراسونگر و به دور از گرایشات فردی و قومی است. به طور کلی گرایش جغرافیایی، شخصی و ملی میدان دید و افق آیندهنگری را محدود میکند. آیندهپژوهی فرآیندی استراتژیک است. مدلهای استراتژیک باوجود پیچیدگی دارای شفافیت بوده و در این میان دخالت دادن عواملی که در فهرستگان آداب آیندهپژوهی جای ندارد؛ فرآیند استراتژیک آیندهنگری را مبهم و تیره ساخته و نتیجه آن را غیرشفاف و نادرست میسازد.
آداب آیندهپژوهی میتواند بر محورهای زیرین استوار باشد؛
- فرآیند آیندهپژوهی نباید مبتنی بر تمایلات فردی و ملی باشد.
- آیندهنگاری بایستی دارای ویژگی فراگیر باشد. از زاویه بسته و پنجرههایی با افق محدود نمیتوان آینده را پیشبینی کرد.
- درگیرشدن با موضوعات جاری و اهمیت زیادی برای آنها قایل شدن؛ سبب کاهش وسعت دید آیندهنگری میشود. این امر به ایجاد نگرش «ثبات بیش از اندازه» برای وضعیت موجود میانجامد.
- گذشتهگرایی، آفت فرآیند آیندهنگاری است. نگاه آیندهپژوه به گذشته نباید به شکلگیری پندارهای نوستالژیک بینجامد.
- گاهی جاهطلبی و تلاش برای تبدیل شدن به شخصیتی آیندهنگار سبب نظریهپردازی در مورد آینده میشود که در این مورد بهطور طبیعی نظریهها و پیشبینیها با آنچه در آینده روی میدهد، سازگار نخواهد بود.
- یکی از مهمترین آداب آیندهپژوهی به باور نگارنده کاربرد «تجربه پویا»ست. تجربهای که بدون گذشتهگرایی در تکاپوی ردپای حال در آینده پیشروست. «تجربه پویا» به مثابه پل بین حال و آینده است. اختلافات امروزین پدران و پسران بر سر مسائل اجتماعی، راهنمای خوبی برای درک اختلاف آینده پسران امروز با فرزند آینده خواهد بود. این فرآیند رفتاری در تمام حوزههای اجتماعی و سیاسی قابل تعمیم و گسترش است.