| سپهر پاشایی خامنه| کنشگر اجتماعی|
از فوت خواننده پاپ تا حادثه 5 سرباز اسیرشده در خاک دشمن، ماجرای مجری برزیلی، حمله به صفحه والیبالیست ایتالیایی، توهین به لیونل مسی و داور استرالیایی، داستان فیشهای حقوقی و اکنون موج دفاع تمامقد از جوان هکر ایرانی و نیز تسلیت برای از دست دادن سربازان وطن در حادثه جادهای، همه و همه یادآور خاطراتی از کنشها و واکنشهایی است که کاربران ایرانی در صفحات مجازی برایمان به ارمغان آوردهاند.
اساسا رویارویی با پدیدههایی از این قبیل ریشه در بسیاری از هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی دارد که در طی مدت زمان طولانی همراهی مردم را در قالبهای دیگری همچون ایجاد کمپینهای مجازی یا موجسازی مجازی شکل داده است.
تصویری که در قالب خواستههایی در کمپینهای مختلف مطرح میشود، تصویری است که هر کدام از ما از آرمانشهر ذهنیمان میسازیم. اتفاقی را که میخواهیم در دنیای واقعیمان ببینیم، در کمپین مطرح میکنیم و به دنبال همراه هستیم تا به جمع آرمانیمان بپیوندد و در عینیت بخشیدن به تصویرمان، ما را یاری کند.
گاهی کمپینها ریشه در اعتراض به شرایطی دارند که ذهن عدهای را درگیر کرده و گاهی خواستهای را مطرح میکنند که میتواند قدمی موثر در راه رسیدن به یک آرمانشهر خیالی باشد. اما میزان تاثیرگذاری این گونه اقدامات در سطح جامعه چقدر است؟ آیا اقداماتی از این قبیل میتواند راهگشا باشد؟ آیا هر کمپین در انتها به نتیجه مطلوب دست پیدا میکند؟ اینها بخشی از سوالاتی است که ذهن بسیاری از ما را درگیر خود کرده و گاها برای پیوستن به موج ایجادشده در فضای مجازی از خود میپرسیم و گاه نیز کورکورانه و در راستای فضای حاکم بر جامعه در آن شرایط خاص مجبور به تبعیت از جریان موجود هستیم.
امروزه فضای مجازی تبدیل به دنیایی شده تا ما بدون مرز فعالیتهای خود را ادامه دهیم. شاید کنشها و واکنشهای ما در جامعهای که در آن زندگی میکنیم با قوانینی روبهرو باشد که شکستن آنها بعضا با شکست تابویی همراه است یا انجام آن اقدام در جامعه خلاف قانون باشد یا اگر اینگونه نیز نباشد پیگیری مطالبات مردمی هزینههایی را به همراه دارد که شاید هر کسی در پی پرداخت آن نیست.
دنیای مجازی فرصتی را فراهم کرده تا بدون حدومرز اقداماتی از قبیل انواع اعتراضات، ایجاد کمپینها، حمله به صفحات یا ترور و تخریب شخصیتها بدون پرداخت هیچ هزینه اجتماعی به آسانی صورت پذیرد. شاید رفتن به صفحه خواننده یا بازیگری که به هر نحوی مطلوب ما نیست و توهین کردن به وی در قالب کامنتهای مختلف، بسیار راحتتر و کمهزینهتر از اعتراضاتی است که در چارچوب قانون باشد یا ایجاد کمپینهایی که شاید با قانون کشور نیز در تضاد است و اگر در فضای حقیقی صورت گیرد با برخوردهای قانونی روبهرو خواهد شد؛ بسیار با استقبال خوبی مواجه خواهد شد.
اینها مضرات ایجاد اینگونه جریانسازیها در فضای مجازی است که در سالهای اخیر دامنگیر کشور شده و متاسفانه برخی افراد نیز با پیرویهای ناعامدانه به موجسازی اینگونه جریانات کمک میکنند.
بهطور کل جریانسازیهای مجازی ریشه در انفعال افراد در محیطهای بسته و ترس از بیان آن در اجتماع عام دارد که افراد غالبا خود را پشت صفحات تقلبی پنهان کرده و اقدام به راهاندازی موج رسانهای میکنند. شاید اگر ابتدای امر و قبل از ورود تکنولوژیهای جدید آموزش استفاد و بهرهبرداری از آن را در جامعه مستولی کنیم با چنین پدیدههایی که گاه باید آن را «جوگیریسم ایرانی» نامید؛ مواجه نشویم. اقدامات مخربی که بعضا واکنش افراد مورد هجمه واقعشده را در پی دارد مانند خداحافظی چند نفر از هنرمندان ایرانی از دنیای مجازی به سبب ورود و تعرض به حریم خصوصیشان و گاه نیز باعث واکنشهای بیناللملی میشود که متاسفانه برای وجهه کشور نیز بار منفی بهبارمیآورد؛ نمونه آن را میتوان در واکنش لیونل مسی به توهین کاربران ایرانی و نیز واکنش خواننده زن عرب به حادثه حمله به سفارت عربستان به خوبی مشاهده کرد.
در آن طرف گود نیز باید بعد مثبت برخی از این جریانات را بیان کرد.
ایجاد کمپینهای محیطزیستی یا اقداماتی از قبیل امور خیریه، تلاش برای نجات برخی از هموطنان در شرایط سخت یا مطالبات قانونی جوانان ازجمله تحرکاتی است که بعضا آثار مثبت آن در جامعه به خوبی لمس میشود و به نوعی مسئولان نیز در برخی از این تحرکات ضمن همراهی مردم به پاسخگویی در قبال آن مطالبه یا پیوستن به آن کمپین یادآور میشوند که صدای مردم شنیده شده و ما اکنون با شما هستیم. شاید در این مورد بتوان فضای مجازی را عامل موثری در برداشتن سد بروکراسی میان مردم و مسئولان دانست که با ایجاد این بستر زمینهساز تبادل افکار، شنیدهشدن نظرات مستقیم و دغدغههای مردم شده است.
در واقع حد و مرز مثبت یا منفیبودن عصر اینترنت را خودمان باید تعیین کنیم چراکه امروزه نبود محتوای آموزشی، جهتدهی نامناسب و عدمفرهنگسازی مطلوب در فضای مجازی کشور موجب شده تحرکات منفی به صورت سلولی تکثیر و متاسفانه به یک ضدارزش در جامعه تبدیل شوند. شاید اگر مسئولان امر بهمنظور ساماندهی فضای سایبری که بخش عمدهای از زندگی روزمرهمان را شکل میدهد، قوانین قابل استناد یا برنامهریزی مدون همراه با غنای فرهنگی مناسب طراحی و تدوین کنند؛ بتوان برای نسلهای آینده جهتدهی مناسبی را پیشبینی کرد که دیگر جولان دادن در دنیای اینترنت بهمنظور به رخ کشیدن خود، تخریب چهرههای مطرح و... برایشان تفریح و سرگرمی نباشد، بلکه نقطه عطفی در ایجاد تغییرات بنیادین در عرصه علم و صنعت و دانش باشد.