| حامد حقی| کنشگر اجتماعی|
من سالهاست که در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنم و بهنوبه خود تلاش دارم مثمرثمر باشم اما نوشتن از این حجم از کارهایی که شاهد به ثمر نشستنشان بودم برایم سخت است. درواقع انتخاب یکی از خاطرات، کار سختی است برای همین یکی از مشاهداتم را روایت میکنم. در روزگاری که آدمهای زیادی تمام تلاش خود را در جهت جلب مشارکتهای مردمی و کاهش آسیبهای اجتماعی به کار بستهاند و سعی میکنند مشکلی از مردم بکاهند و همدلی و وحدت را سرلوحه خود قرار دادهاند باید اقرار کرد که تعدادی در این همه نیکاندیشی و نیکوکاری از آب گلآلود به فکر ماهی خود هستند! و شاید بیاعتمادی مردم به کارهای نیک و خیریهها هم از همین بداندیشان سرچشمه گرفته باشد! هفته پیش برای یکی از فرزندان بیسرپرست زنجیره مهر ماندگار، عینکآفتابی خریدم، چون حس کرده بودم دوست دارد و میخواهد مثل من احساس خوشتیپی پیدا کند. وقتی عینک را برایش بردم چنان ذوقی کرد که فرزندان دیگر خیریه هم تمایل پیدا کردند عینکآفتابی داشته باشند؛ برای همین همگی اذعان کردند که عینکآفتابی میخواهند. دیروز به همان مغازهای که هفته پیش عینکآفتابی کودکانهای از آن تهیه کرده بودم، رفتم و 15عینکآفتابی برای بچهها انتخاب کردم. صاحب مغازه وقتی دید من طالب عینکها هستم به جای اینکه به خاطر تعداد بالای خریدم تخفیفی بدهد، قیمت را بیشتر از هفته پیش عنوان کرد! درحالیکه خیریه در همان خیابان است و بیشک صاحب مغازه با این فرزندان آشناست! چرا واقعا گاهی اوقات ما به این نمیاندیشیم که کارهای کوچک ما که شاید در یک نگاه به حساب هم نیایند، چه پیامدهای بزرگی در پی دارند! درواقع سودجویی، آفت بزرگی است برای جامعه ایران! و متاسفانه جامعه ایران دچار آن است و در کنار نیکاندیشان و نیکوکارانی که الحق با نیت خداییشان قدم در راه نیک گذاشتهاند، بداندیشانی ظهور کردهاند تا از نیت پاک این نیکاندیشان، ذرهای بیشتر اندوخته مالی کسب کنند و انگاری نمیدانند خدا جای حق نشسته است و نظارهگر رفتار ما است! شاید تعمیم این مثال کار درستی نباشد اما لحظهای به این بیندیشیم در مقابل خانوادههایی که به دلیل مشکلات مالی مجبور به خرید نسیه هستند، فروشندگانی هم داشته باشیم که به جای سختگیری و ترشرویی به آنها تخفیف بدهند و با خدا معامله کنند، شاید اینگونه شاهد ترک فرزندان بیپناه و بیگناه در زایشگاهها و بیمارستانها نباشیم! شاید اگر این بداندیشان به فکر همسایه و هممحلیهای خود بودند، اینگونه شاهد آسیبهای فراوان اجتماعی نبودیم؛ به قولی از ماست که بر ماست و دست گردون سرنوشت روزی نتیجه اعمال ما را به ما پس خواهد داد و روزی خواهد رسید که افسوس دیگر فایدهای ندارد!