حمید یعقوبی رئیس انجمن روانشناسی بالینی ایران
بیماری روانی یک نوع اختلال در نظم زندگی، رفتار، کردار، گفتار و تفکر است و درمجموع کارکردهای ذهنی و روانشناختی فردی و اجتماعی را به سمت ناهنجاریها سوق میدهد. این بیماریها به دو دسته متداول نوروتیک و سایکوتیک تقسیم میشوند. درمیان عموم، جنون و دیوانگی با عنوان بیماریهای سایکوتیک و روانی معرفی میشود و بیماریهای عصبی، تنشها، استرسها، وسواس، فوبیا و... با عنوان نوروتیک از سوی متخصصان مورد بررسی و درمان قرار میگیرد. براساس آمارهای منتشر شده از سوی وزارت بهداشت و درمان 6/23درصد مردم ایران بهگونهای از اختلالات روانی رنج میبرند. همچنین افراد مبتلا به نوروتیکخفیف (یکوچهار دهم)درصد از جامعه ایرانی را شامل میشوند. در نتیجه حدود (یکوچهار دهم) درصد از این افراد با تمامی مشکلات و تبعاتشان با ما زندگی میکنند. آنها در همهجا حضور دارند و به زندگی اجتماعی ما گره خوردهاند. این بیماریها تبعات و نشانههای مختلفی دارد، از آن جمله گوشهگیری، نگرانی، استرس، احساس بیهودگی، بیارزشی، پوچی و فکر مردن و... را شامل میشود. درحالیکه این بیماریها بار و هزینه بسیاری را بر دوش خانوار و جامعه وارد ساخته است. براساس آمار منتشرشده، افسردگی جزو چند بیماری اول عصر مدرن و جوامع فعلی است و جوامع کنونی را در هزاره سوم به خود مبتلا ساخته است. این بیماری باعث از کارافتادگی افراد و پایین آمدن راندمان و بهرهوری افراد در طول فعالیت کاری و مسئولیتهای شغلی آنها میشود. هزینهای که از قبال این بیماری بر جامعه و اقتصاد کشور وارد میسازد، بسیار کمرشکن و در برخی موارد غیرقابل جبران است. متاسفانه این بیماریها به دلیل آنکه در مقابل بیماریهای شدید(سایکوتیک) ازجمله جنون و دیوانگی پنهان و خفیف هستند، برای درمان و حتی پیشگیری آنها تمهیداتی صورت نمیپذیرد. این افراد مبتلا نیاز به مراقبت و درمان دارند و باید با مراجعه به روانشناسان و متخصصان برای ریشهکنی بیماری خود اقدام کنند. در این پروسه معیوب که افراد، بیماری خود را جدی نمیگیرند، مسئولان و متولیان امر نیز به بیماریهای موجود در جامعه بهایی نداده و به فکر سلامت روانی جامعه نیستند.
سازمان بهداشت جهانی، درحالحاضر تنها سلامت جسمی و روانی را عامل پویایی و شادابی جوامع نمیداند، بلکه سلامت اجتماعی و سلامت معنوی را از ضروریات یک جامعه سالم و رو به تکامل برشمرده است، حال این سوال مطرح میشود: آیا جامعه ما این شرایط را برای رسیدن به استانداردهای تعریف شده از سوی سازمانهای بینالمللی با وجود این همه کمبودها و معضلات نادیده گرفته شده دارد؟ رسیدن به این باور با وجود افراد مبتلا به انواع بیماریهای روحی و روانی که به حال خود رها شدهاند، غیرقابل تصور است. در شرایط فعلی، اگر تنها بیماران روانی را در نظر بگیریم، تقریبا یکچهارم مردم به روانشناسان و روانپزشکان مراجعه داشتهاند اما با وجود مشکلات رو به افزایش اقتصادی، اجتماعی که مردم با آن دست به گریبان هستند، آیا مراجعات به همین اندازه که صورت میگیرد، واقعی است؟ در پاسخ باید گفت: خیر، افراد با انواع بیماریهای نوروتیک به مراکز درمانی و تعیین بیماریهای خفیف مراجعه نمیکنند، زیرا تابوی چسبیدن انگ جنون بر پیشانی خود که معادل دیوانگی است را در ذهن دارند، این درحالی است که اگر این بیماریها در مراحل اولیه، درمان شوند، علاوه بر کاهش هزینههای اقتصادی و تبعات اجتماعی که بر خانوادهها و همچنین جامعه تحمیل میکنند، هزینههای سوءرفتارهای اجتماعی که افراد بر خود و جامعه نیز تحمیل میکنند، با مدیریت صحیح و بهموقع قابل کنترل و درمان است. درحالحاضر 20درصد ناراحتیهای اعصاب، پرخاشگری، هیجانات، وسواس فکری و فوبیا جزو بیماریهای معمولی است که از سوی افراد، نیازمند درمان ندانسته و اهمیتی برای آن در نظر گرفته نمیشود، درحالیکه جامعه ما به سوی آگاهی و تغییر نگرشهای سنتی نسبت به بیماریها پیش میرود، ضروری است تا شرایط برای بررسی سلامت روحی و روانی افراد جامعه هرچه سریعتر فراهم شود. اما ایجاد این شرایط که همگان خود را در مسیر درست تأمین سلامت روحی و روانی قرار دهند، مستلزم آن است که امکانات این بررسی عمومی از سوی متولیان امر در کنار حضور و تامین هزینههای این درمان توسط بیمههای تأمیناجتماعی برای تسهیل امور مهیا شود. درحالحاضر با مشکلات اقتصادی و افزایش هزینههای زندگی که بر دوش مردم سنگینی میکند، توجه به تأمین سلامت روانی افراد در اولویت نبوده و خانوادههای متوسط امکان تأمین هزینههای جلسات مشاوره و درمان را ندارند. اگر بعد وسیع معضلات و مشکلاتی که بیماران روانی بر جامعه تحمیل کردهاند را مورد توجه قرار دهیم، به این مسأله خواهیم رسید که برای درمان افراد مبتلا به بیماریهای نوروتیک که کم هم نیستند، مسئولان ذیربط و موسسات بیمهای بیشتر به دلیل عدم توجه به آسیبهای جدی اجتماعی که تاکنون بر جامعه وارد شده، اما از نگاه آنها جدی نبوده است، برنامههای مشخصی ارایه نکردهاند، زیرا سودی برایشان نداشته، از اینرو این مشکلات صدمات جبرانناپذیری را بر پیکره خانوادهها و جامعه وارد آورده است. این معضلات اما از چشم متخصصان و گروههای مطلع نادیده گرفته نشده و با هشدارهای جدی به مسئولان همراه بوده است. آنها مترصد راهاندازی کلینیک کنترل خشم توسط سازمانهای قضایی برای کاهش و درمان پرخاشگری رو به ازدیاد در میان افراد برآمدهاند. این درحالی است که از صبح تا شب ما شاهد نزاعها و برخوردهای تنشی و پر از استرس در میان افراد هستیم و برخی از هیجانات منفی هم که در جامعه وجود دارد، مسری بوده و بر دیگران سرایت میکند، بینهایت مشاهده میشود. اگر شما در مکانی واردشوید و هیجانات مثبت به شما منتقل شود، مسلما جریان ذهنی و فکریتان به سمت کسب انرژی مثبت رفته و روحیه شاد و پرنشاطی را تا مدتها تجربه خواهید کرد، حال اگر برعکس وارد فضایی شوید که اکثر افراد افسرده و درونگرا هستند، مطمئنا شما هم مانند آن جمع خواهید شد. این جو در جامعه ما به شکل بسیار وسیعی توسعهیافته و ما شاهد خمودگی، افسردگی و نداشتن انگیزه برای فعالیت مفید جهت تأمین سلامت روانی و جسمی میان افراد جامعه هستیم.
لازم است تا وزارت بهداشت بهعنوان مسئول تأمین سلامت جامعه با برنامهریزیهای منسجم در کنار وزارت کار و رفاه برای همافزایی و رسیدگی به افرادی که برای تکتک آنها سرمایههای زیادی صرف شده تا نیروی توانمندی برای رشد و توسعه کشور باشند، جهتگیریهای درست و بهموقع داشته باشند و جلوی فعالیت سازمانهایی که موازی عمل میکنند، گرفته شود. همچنین بودجه و برنامهها بهدرستی در بخش تأمین سلامتروانی جامعه با مشارکت دانشگاهها و گروههای متخصص و مرجع تخصیص داده شود. در جامعهای که سواد زندگی کم است یا وجود ندارد یا سواد برقراری درست ارتباطی و توسعه تعاملات به افراد داده نمیشود و همچنین نگاه به مسائل بیشتر پاککردن صورتمسأله است و افراد در برخورد با رسانهها قدرت تشخیص و تمییز قرار دادن برنامههای سالم و سازنده را از سایرین ندارند، این کار نیاز به فرهنگسازی وسیع و تعامل همهجانبه سازمانهای مرتبط امر در کنار روانشناسان و مراکز مشاورهای مورد اعتماد و امینی دارد تا برای بیرون رفتن از شرایط موجود استراتژیهای درست و ضربتی تعریف شود و به مرحله
اجرا درآید.
اگر متولیان امر و بیمهگرها، به افراد اطراف خود و حتی خانوادههای خود نگاهی بیندازند، حتما به ضرورت توجه و سریع درمان و بازگرداندن نشاط عمومی به جامعه واقف خواهند شد.