محمود اشرفی روزنامه نگار
بحران جاری اقتصادی جهان از نظر ژرفنا، گستردگی و دیرپایی در زمره بزرگترین تلاطمهای بزرگ جهانی بهشمار میرود؛ از زمان بحران بزرگ 1933-1929 تاکنون هیچ بحرانی اقتصادی تا بدین پایه سراسر جهان را تحت تأثیر قرار نداده است. بحران اقتصادی دهه 30 قرن بیستم زمینهساز جنگ دوم جهانی شد و از خاکسترهای جنگ نظم نوین جهانی و دو ابرقدرت سربرآورد. اکنون بزرگی بحران جاری اقتصادی این پرسش را در برابر تحلیلگران قرار داده که فرجام آن چه خواهد بود؟ در حال حاضر ما مرحله پيشبيني بحران را پشت سر گذاشتهايم و حتي پيشبيني موج دوم که اکنون جهان در آن غوطهور بوده کار چندان دشواری نبود و بسياري امواج بزرگ آينده را چشم براهند؛ اما آنچه در این میان اساسی به شمار میرود؛ آیندهنگاری در مورد روزگار جهان پس از فرو نشستن بحران است؛ آيا اين بحران نظم نويني را بر جهان حاکم خواهد کرد؟ وضعیت کشورهای توسعهیافته و حوزههای دارای رشد شتابان اقتصادی بهویژه در منطقه جنوبشرق آسیا چگونه خواهد بود؟ هر چند در تیره روشن افق روبهرو در مورد بسیاری از مسائل با قطعیت نمیتوان پیشبینی کرد، اما گرایشهای رایج در اروپا بهعنوان یکی از عمدهترين كانونهاي بحران نشانگر بسياري از رويدادهاي آينده است؛ بحران بدهیها در اروپا ریشه در تحولات سالهای پایانی قرن بیستم دارد. با فرو ریختن دیوار برلین و فروپاشی اتحاد شوروی احساسات ملی جای خود را به احساسات قارهای داد. اروپاییها تمام آرزوهای گمشده خود را در اروپای متحد جستوجو کردند و این یکی از نمونههای نادر همداستانی شهروندان قاره با دولتهای ملی بود. احساسات قارهای با بروز نخستين نشانههای بحران بدهیها در منطقه یورو بیرنگ شد و اکنون گرایشهای تندی برای نجات اقتصاد ملی در تمام کشورهای اروپا به ویژه کشورهای ثروتمندتر حاکم شده است؛ بنابراین انجام این اقدامات در حوزه یورو مورد انتظار است:
اجرای سیاست تمهیدات ملی و رنگ باختن سیاستهای قارهای
کاهش کمک و یاریرسانی کشورهای ثروتمند اروپا به کشورهای نیازمند این قاره
بیتفاوتی در برابر تضعیف اتحادیه اروپا و عدم ماندگاری حوزه یورو
این گرایشها و اقدامات میتواند به نابودی کامل واحد پولی یورو و ساختارهای پولی اتحادیه اروپا بینجامد. به گونهاي كه تمايلات و تمهيدات ملي مجال چنداني براي ياري رساندن كشورهاي واقع در شمال اروپا به كشورهاي فقير حوزه بالكان باقي نميگذارد. به نظر میرسد شدت گرفتن احساسات ملیگرایانه در دولتهای ملی اروپا به هیچ عنوان مانعی فرا راه درهمتنیدگی اقتصاد جهانی نباشد. همچنین هر چند بحران اقتصادی به مثابه مانعی روند جهانی شدن را کند میکند، اما اقتصاد جهانی در آینده درهمتنیدهتر و جهانیتر خواهد شد؛ بنابراین در دوران پس از بحران در اروپا با آميزهاي از سیاستهای ملیگرایانه و جهانی روبهرو خواهیم بود؛ سیاستهایی که کشورهای فقیر و درجه دوم اروپایی سهم چندانی در آن نخواهند داشت.
بحران اقتصادی جاری برخلاف بحرانهای بزرگ گذشته پیامدهای نظامی نخواهد داشت؛ زیرا به نظر میرسد دولتهای اروپایی برای حل مشكلات اقتصادي خود تمايلي به اجراي تمهيدات قارهاي و فراقارهاي ندارند؛ انتقال بحران به سرزمینهای دور نیز دیگر کارساز نخواهد بود کشورهای ثروتمند اروپا تلاش میکنند خود را از فشار به دوش کشیدن مشکلات کشورهای فقیر این قاره رها کرده و بزرگی بحران فرصتی برای پرداختن به تمهيدات فراقارهاي براي آنها باقي نگذاشته است. بنابراين تلاش براي بازگشت به شرایط قبل از شکلگیری اتحادیه اروپا به صورت یک گرایش غالب کشورهای ثروتمند خواهد بود. گرایشی که با منافع شهروندان کشورهای درجه دوم و فقیر قاره سازگاری ندارد.
بحرانهای بزرگ میدان فراسونگری قدرتهای بزرگ را محدود میكند و آنها به جای نگاهی گسترده، بیشتر بر موضوعات حياتي تاكيد خواهند داشت؛ بنابراين در حوزه اروپا و ایالات متحده زمینههایی که دارای اهمیت ژئوپلیتیکی بالاتری بوده بيشتر در كانون توجهات قرار ميگيرد. انرژي يكي از زمينههاي حياتي بوده و در این ميان کشورهای صاحب منابع انرژی قابل تأمل خواهند بود. استراتژی جهانی انرژی و شکلگیری استراتژی انرژی ملي یکی از چالشهای اساسی کشورهای دریافتکننده و تولیدکننده انرژی در سالهای پیشرو است.
فرجام بحران جاری اقتصادی حاکم شدن نظم نوینی بر جهان نخواهد بود؛ اما بزرگي اين بحران اثرات انكارناپذيري بر جهان خواهد داشت. ما با گسترههای نوینی روبهرو خواهیم بود. گسترههایی که در آن مزیتهای جدیدی خلق شده و مزیتهای گذشته بازتعریف شده است. تدوین راهبردهای مدیریتی برای دوران فروکش کردن بحران نیازمند نگاه به آینده، بررسی توان و جایگاه ملی و گرایشهای حاکم بر اقتصاد جهانی است.