| فاطمه اشرفی | رئیس انجمن حمایت از کودکان و زنان پناهنده و آواره|
امروز در شرایطی روز جهانی پناهنده را گرامی میداریم که دنیا کماکان ملتهب خشونتهای افراطی و مناقشات مسلحانهای است که تمام گروههای انسانی را درگیر خود کرده است و آثار نگرانکننده آن نهتنها امروز بلکه آینده را نیز تحتالشعاع خود قرار داده و خواهد داد.
وجود بیش از 60میلیون پناهنده و پناهجوی آواره در سراسر دنیا بخشی از درد بزرگی است که جامعه بشری امروز ما آن را مشاهده و تحمل میکند و به نظر میرسد با وجود تمام تلاشهایی که از سوی مصلحان بشری برای پایان بخشیدن به رنج انسانهایی که قربانیان مستقیم و غیرمستقیم این منازعات نفسگیر هستند؛ صورت گرفته است، ناباورانه و در کمال تأسف باید به ناکارآمدی تمام تلاشها و اقدامات صورت گرفته اذعان داشت و این نشانهای است برای ضرورت برنامهریزیهای دوباره، ارزیابی اقدامات و فعالیتهای انجام شده، شناسایی کنشگران جدید و از همه مهمتر ایجاد فضا و فرصتهایی برای مشارکت گروههایی که خود قربانیان مناقشات و بحرانها هستند یا در مسیر تحولات از نزدیک و در میدان منازعات حاضر هستند و با شناخت بهتر از مسائل و مشکلات، امکان ارایه راهکارهای مناسبتری را نیز دارند.
جوانان پناهنده که امسال محل توجه سازمان ملل برای پرداختن بیشتر به مشکلات، چالشها و نیز فرصتهای فراروی آنها قرار گرفتهاند؛ یکی از گروههای تأثیرگذاری هستند که در صورت شناخت بیشتر از ظرفیتهای عظیم آنها و بسترسازی برای ورود آنها در پروسه تصمیمگیری و اجرا، میتوانند تحولات شگرفی را در میان جامعه و کشور خود و نیز جامعه میزبان ایجاد کنند.
نیمنگاهی به جمعیت پناهندگان در منطقه آسیا حکایت از آن دارد که تا پایان سال 2014 این جمعیت 27درصد از جمعیت کل پناهندگان در دنیا را به خود اختصاص داده بود که با توجه به تحولات صورتگرفته در سالهای اخیر بهطور طبیعی با افزایش این آمار روبهرو هستیم. در این میان 51درصد از این جمعیت را کودکان زیر 18سال و 46درصد را نیز گروههای انسانی 18 تا 59سال تشکیل میدهند.
متاسفانه از جمعیت جوانان پناهنده که گروههای سنی 15 تا 26سال را شامل میشود؛ آمار دقیقی وجود ندارد و این میتواند حکایت از غفلتهایی داشته باشد که در سیاستگذاریها و برنامههای اجرایی مربوط به جوانان پناهنده در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی وجود داشته است. غفلتهایی که خواسته یا ناخواسته موجب توقف گروههای فعال و خلاق اجتماع بشری در زمینه پیشرفت طبیعی و نیز از بین رفتن سرمایههای اجتماعی عظیمی شده است که ناگزیر در مسیر مهاجرتهای اجباری قرار گرفته و چرخه حیات فردی و اجتماعی آنها دچار تغییر شده است.
چالشها و فرصتهای فراروی جوانان پناهنده و پناهجو بسیار فراتر از آن است که در این یادداشت کوتاه به آن پرداخته شود اما فرصتی است برای حساسسازی جامعه در سطح عمومی، سیاستگذاران و برنامهریزان محلی و ملی و از همه مهمتر ایجاد فضایی برای دیدن و شنیدن از جوانانی که گذشته، حال و آینده آنها تحتتأثیر تحولات خارج از تصمیم و اقدام آنها، در مسیر راهشان قرار گرفته است.
طبیعی است فراهم کردن شرایط دسترسی به آموزش نهتنها در مقطع ابتدایی بلکه در سایر سطوح تکمیلی، دانشگاهی و حتی مهارتآموزیهای فنی فرصتی است برای سرمایهگذاری روی جوانانی که میتوان از آنها نهتنها بهعنوان سرمایههای اجتماعی جامعه و کشور خود بلکه جامعه میزبان نام برد.
جوانان پناهنده و مهاجر افغانستانی که بخش قابل توجهی از دوران مهاجرت و پناهندگی خود را در ایران گذرانده و از فرصتهای موجود برای ارتقای ظرفیتهای فردی و اجتماعی خود بهرهبرداری کردهاند، امروز نقش غیرقابل انکاری در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای اجرایی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در داخل افغانستان و در سطوح مختلف پیدا کردهاند و ایضا از کودکانی که در نتیجه تصمیم منطقی و راهبرد بشردوستانه دولت یازدهم امکان حداکثری برای برخورداری از نظام آموزش کشور با کمترین مانع را پیدا کردند؛ میتوان بهعنوان سرمایههای نهفتهای یاد کرد که صلح، پایداری سیاسی و امنیتی منطقه، ارزشهای مشترک فرهنگی و تعاملات انسانی و اجتماعی مثبت را پاسداری میکنند.
کاهش رنج انسانهایی که ملالتهای مضاعف را تحمل کرده و میکنند از عهده یک فرد یا گروه خاص خارج است و نیاز به یک اهتمام جمعی در سطوح گوناگون دارد. از سیاستگذاران و برنامهریزان محلی و ملی تا کنشگران اجتماعی و نیز جوامع بینالمللی که متناسب با توان و ظرفیت خود باید از هرگونه حمایت و پشتیبانی در سطوح مختلف دریغ نکنند و امید است همافزاییهای اجتماعی زمینهای برای پایان دادن به ناهنجاریها و دغدغههای بشری و مسیری برای پایان بخشیدن به این رنجها یا حداقل کاهش آنها باشد.