شماره ۸۷۴ | ۱۳۹۵ شنبه ۲۹ خرداد
صفحه را ببند
برای نجات جامعه، زنان را دریابیم!

لیلا مهداد| هر پدیده اجتماعی زاییده جامعه است و نمی‌توان به بررسی فردی و تک‌به‌تک افراد بسنده کرد. امروزه در جامعه ایران، اعتیاد زنان نیز به سایر آسیب‌های اجتماعی اضافه شده است؛ معضلی که تابوی خود را شکسته و اعداد و ارقامی که در قالب آمار ارایه می‌شوند، حکایت از افزایش آن دارند. مسأله اعتیاد زنان، معضلی است که چه به صورت آشکار و چه پنهان مورد بررسی قرار گرفته است و شاید در این میان کمتر کسی به این مسأله اندیشیده باشد که چرا زنان آگاهانه یا ناآگاهانه به این معضل ورود می‌کنند. زنان ایرانی که تا دهه‌های اخیر چارچوب‌ها و خط‌قرمزهای خود را مصرانه رعایت می‌کردند! کمی تأمل شاید حاکی از این باشد که معضل امروز روز زنان ایران ریشه در کوتاهی و غفلت ما در گذشته دارد؛ گذشته‌ای که او را جنس ضعیف می‌نامید و امروز طغیان کرده و از او زنی ساخته تا به اشتباه و با نابودی خود اثبات کند، او نیز مانند مردان به سادگی می‌تواند بایدها و نبایدها را زیرپا بگذارد و با شکستن بعضی مرزها سر از اعتیاد و مضرات بعد از آن درآورده، گذشته‌ای که در آن ازدواج او را تصمیم پدری رقم می‌زد که یا از سر فقر و نداری یا ناآگاهی تن به آن می‌داد؛ ازدواجی تهی از عشق و علاقه که جز افسردگی و سرخوردگی برایش چیزی نداشته است. گذشته‌ای که تنها برایش معنای محدودیت داشته است. گذشته‌ای که به او آموخته تا رنج را تاب بیاورد و دم نزند و این چنین شاید روزی تمام دردها و رنج‌هایش را در زرورقی می‌ریزد و می‌سوزاند تا به پایان نزدیک‌تر شود. درواقع زنانی را که امروز ما آنها را معتاد می‌نامیم، دخترانی بودند که اگر صدایشان شنیده می‌شد و خواسته‌هایشان دیده، امروز مرهمی بودند بر درد همسران، پدران و فرزندانشان. البته نباید تمام گناهان را به پای گذشته، گذاشت و از حال غافل شد. حال که جامعه در تب‌وتاب گذر از سنت به مدرنیته دست‌وپا می‌زند. جامعه‌ای که اکثر خانواده‌هایش سنتی هستند اما بیرون از خانواده‌ها اسباب مدرن شدن به معنای اشتباه آن مهیاست! مدرن شدنی که جوانانش چه پسر و چه دختر برای رسیدنش مسابقه گذاشته‌اند تا مبادا مهر سنتی بودن یا به عبارت نسل جوان عقب‌ماندگی به پیشانی‌شان بخورد. مدرنی که اشتباه معنا شده و به جای مطالعه و پیشرفت در تکنولوژی و به‌روزشدن در علم، رنگ مهمانی‌های شبانه، دیده شدن، داشتن اندام متناسب و فیگورهایی که با آتش زدن یک نخ سیگار شروع می‌شود، تعریف شده است. زنانی که از سر خوشی یا برای همرنگ شدن با دیگران راه به میهمانی‌ها و جمع‌هایی نامتعارف پیدا می‌کنند و به‌زعم خود به‌روز می‌شوند تا روزبه‌روز جوانی و عمر خود را تباه کنند. درحال حاضر این واقعیت وجود دارد، واقعیتی که قابل انکار نیست و شواهد آن کم و پیش پیداست. واقعیتی که زنانی را به رخ تک‌تک ما می‌کشد که هرکداممان به نوبه خود سهمی در وضع آنان داریم؛ گروهی در گذشته‌شان، عده‌ای در امروزشان و تعدادی در ساختن آینده‌شان. زنانی که یا قربانی گذشته، ازدواج اشتباه، افسردگی، ضعف‌های فردی و اجتماعی یا... شده‌اند یا شاید کمبودها و نداشته‌هایشان را به جای این‌که در درون خود بیابند در میهمانی‌ها و در کنار دوستان نااهل جست‌وجو کرده‌اند. اما مسأله اصلی این است که چه باید کرد؟ آیا باز باید همانند گذشته چشم برهم بگذاریم و از آن دم نزنیم تا روزی برسد که این معضل به فاجعه‌ای بزرگ بدل شود؟ آیا نباید فکری به حال ریشه‌های این معضل کرد؟ ریشه‌ای که به خانواده و عدم آموزش و ناآگاهی آن برمی‌گردد و باید دلایل بعدی آن را در مدرسه و جامعه جست‌وجو کرد. آیا نباید به فکر زنان بود، زنانی که نسل بعد در دامن آنها پرورش می‌یابد و یکی از پایه‌های اصلی خانواده است؟ خانواده‌ای که در مجموع جامعه را می‌سازد. این سوالات از همه اقشار است و پیشتر از همه باید مسئولان امر پاسخگو باشند که قرار است برای زن ایرانی چه برنامه و راهکاری داشته باشند تا او عزت از دست رفته و اعتماد به‌نفس نداشته‌اش را در موادمخدر جست‌وجو نکند، این‌که قرار است برای نجات زنانی که در دام اعتیاد افتاده‌اند، چه راهکاری را در پیش بگیرد.


تعداد بازدید :  203