| آتوسا اسكويي | روزنامه نگار |
چندى پیش به دیدن یک تئاتر- کنسرت رفته بودم. قصد نقد و بررسى کار را ندارم چون در میان آنچه روى سِن اتفاق میافتاد نکتهاى قلبم را فشرد و هرچقدر تلاش کردم از نوشتنش پرهیز کنم حریف نشدم. کارى با نسلهاى قبل و بعد از خودمان ندارم اما نسل ما، متاسفانه در مجموع نسل بسیار بىملاحظهاى است (واقعا ترجیح میدهم بنویسم بىتربیت) و یکسرى از ابتدایىترین اصول آداب معاشرت را یاد نگرفته است و در میانه دهه 30 زندگى هم که دیگر بعید است بتواند و بتوانیم یاد بگیریم! صحبت از تئاتر - کنسرت بود و آن لحظه که جوان برومند و هنرمند خواننده پیش از همخوان خانمى که بهترین سعی خود را در کمک به اجراى او کرده است وارد سن مىشود. شاید در نگاه اول و از منظر نظر خیلیها این اتفاق نکته مهمی نباشد اما... این رفتار دلایل گوناگونی میتواند داشته باشد. وقتى – احتمالا - غرور و منیت هم به این آداب نادانى افزوده میشود، ابتدایىترین نتیجه تغییر نظر و ارادت و علاقه مخاطبان نسبت به آن هنرمند است. البته بحث تفکیک شخصیت هنرى و اجتماعى هنرمندان همیشه مطرح بوده و هست، اما این میان الگو بودن این قشر را نیز نباید نادیده گرفت. مانند بحثی که درخصوص سیگار کشیدن علنی چنین افرادی و نظایر آن به کرات تکرار شده است. نکته درخور تامل در مبحث آداب معاشرت این است که گاهى مثلا در نقاط مختلف جغرافیایى تعاریف تغییر مىکنند و این امر کاملا قابل درک است. اما درعین حال بعضى موارد شمول عام داشته و دارند که چقدر خوب است از کودکى و حتى در مدارس آموزش داده شود. متاسفانه یکى از نمودهاى همین فقدان ادب و احترام متقابل را هر روز و هر لحظه در خیابان و هنگام رانندگى مشاهده مىکنیم و چه در عمل و چه در گفتار حسابى از خجالت هم درمیآییم. اما همین اغلب ما، در گفتار و رفتار با دوست و آشنا و همکار، بسیار مبادى آداب نشان میدهیم و در نزاکت از هم پیشى مىگیریم. راه زیادى مانده ولى مهمترین اصل برداشتن اولین قدم است.