شماره ۳۸۱ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۵ شهريور
صفحه را ببند
امروز به چی فکر می‌کنی
مثل یک سنگ سرد شده‌ایم

|  مهسا  ابهری  |  مترجم|

معمولا بیشتر اوقات به دلیل کاری که انجام می‌دهم، در مرکز شهر هستم و بیشتر اوقات از وسایل نقلیه عمومی استفاده می‌کنم اغلب با خودم در این فکر هستم که وای دوباره می‌خواهم سوار مترو شوم!
جایی‌که همه مثل یک مجسمه سرد نشسته‌اند و یکدیگر را نظاره می‌کنند بدون این‌که هیچ عکس‌العملی نسبت به هم داشته باشند یا بخواهند با دیگران تعاملی داشته باشند، یا با هم صحبتی کنند. اغلب کسانی که روزنامه هم می‌خوانند نزدیکشان که می‌شوید، با نگاهی به شما خیره می‌شوند که پیش خود می‌گویید چه اشتباهی کردم به روزنامه‌اش نگاه کردم! همه اینها و یک سری رفتارهای دیگر، باعث شده است که این شهر یا مردمانش را بی‌حال و بی‌رمق نشان دهد. من فکر می‌کنم ما اکنون بیشتر شبیه یک سنگ سرد شده‌ایم که با هیچ‌کسی در این شهر امکان جوشش نداریم و نمی‌خواهیم داشته باشیم. در ذهن دارم زمان‌هایی را که با افرادی، سعی بر تعامل داشته‌ام اما متاسفانه افراد نمی‌خواهند به هم اعتماد کنند یا وقتش را ندارند که این موضوع امکانش کم است یا دوست ندارند که به یک نفر اعتماد کنند.
اغلب این زمان‌ها که در مترو هستم، شاهد دستفروشانی هستم که هیچ ساماندهی در آنها به وجود نیامده است که این موضوع هم یکی از ناراحتی‌های من در طول نشستن در مترو است. افکارم را اگر بخواهم به خوبی شرح دهم، باید بگویم که فکر می‌کنم افراد جامعه ما در نظر دارند که اگر شده با هر وسیله‌ای یا هر رفتاری، از جامعه و مردم آن به دور باشند. این موضوع را زمانی‌که وارد مترو یا دیگر مکان‌های عمومی می‌شوید، به خوبی درک می‌کنید.
افراد معمولا یا در حالت خواندن هستند یا موزیکی را گوش می‌دهند، یا طوری رفتار می‌کنند که اصلا فرد دیگری را در آن زمان نمی‌بینند. اما موضوعی که فکر می‌کنم هنوز در جامعه ما جدی گرفته نشده است، موضوع خشونت است که هر روز هم فراگیرتر شده و هم خسارت آن بسیار زیاد دیده می‌شود. زمان‌هایی که در عبور و مرور هستیم و به‌ویژه اوقاتی که اوج شلوغی است، بارها دیده‌ایم که مردم نسبت به هم تا چه حد بی‌حوصله و زود رنج هستند. خدا نکند پای شما اشتباهی روی پای فرد دیگری قرار گیرد، آن موقع است که صداها بر فراز آن مکان، بلند می‌شود و اعتراض‌ها نسبت به عملی که صورت گرفته است، شنیده می‌شود. خشم را امروز در شهرمان غالب می‌بینم. خیلی وقت‌ها هست، جاهایی که می‌روم، می‌بینم که کسی با فرد دیگر درحال کتک‌کاری است. مشاهده چنین صحنه‌ای اصلا جالب نیست البته همیشه به این موضوع فکر می‌کنم و آن را در نظر دارم که این جامعه و موضوعاتی که امروز در شهر ما جاری است، به سختی قابل تغییر خواهد بود و اوقاتی نیز این فکر در من به وجود می‌آید که امکان تغییر مثبت در روابط شهروندان با یکدیگر حدود صفر است زیرا این‌گونه داریم بزرگ می‌شویم و این‌گونه بچه‌های دیگر دارند بزرگ می‌شوند و همه این موضوعات رایج به‌عنوان ارزش در آنها نهادینه خواهد شد.


تعداد بازدید :  225