شهروند| داماد کینهجو وقتی متوجه شد که همسرش مهریه 110 سکهای خود را به اجرا گذاشته است، نقشه یک گروگانگیری عجیب را اجرا کرد. این مرد برای گرفتن سفتههای میلیونی، با گریم صورت خود و اجیرکردن 3 آدمربا، پدرزنش را ربود.
هشتم بهمنماه سال گذشته بود که مرد کاشیکار با یکی از مشتریهایش قرار ملاقات گذاشت، ولی او نمیدانست که در تله بزرگی گرفتار شده و پس از رفتن به سر قرار، گرفتار آدمربایان میشود. او که قربانی نقشه دامادش شده بود، ازسوی آنها ربوده شد. این مرد میانسال پس از رهایی از دست گروگانگیران، با مراجعه به پلیس پایتخت این پرونده را پیشروی پلیس قرار داد.
گروگانگیری با تغییر چهره
او که به شدت هراسان بود، درشکایت خود به ماموران گفت: «دامادم به همراه سه نفر دیگر مرا ربودند و پس از ضرب و شتم من، مجبورم کردند که چند سفته را امضا کنم.»
این مرد در توضیح ماجرا به کارآگاهان گفت: «من بنا و کاشیکار ساختمان هستم. برای همین به واسطه شغلم مشتریها با من تماس میگیرند و قرار ملاقات میگذارند تا محل ساختمانشان را بازدید کنم. آن روز هم مثل همیشه مردی با من تماس گرفت و ادعا کرد که مشتری است. او با من قرار گذاشت تا ساختمانی را در خاوران بازرسی کنم. من هم سر قرار رفتم. ساعت 05: 19 بود که آن مرد به همراه یک مرد دیگر به مقابل خانهام آمدند تا مرا به محل بازدید ببرند. وقتی سوار خودروی پراید آنها شدم، مردی میانسال را دیدم که در صندلی عقب نشسته بود. من هم روی صندلی عقب نشستم. ما به راه افتادیم که در راه دو مرد جوان ديگر سوار خودرو شدند. يكي از آنها كنار من در صندلي عقب و ديگري صندلي جلو نشست. جوانی که در صندلی جلو نشسته بود، به نظرم عجیب میآمد. او با کلاه و عینک دودی سعی داشت چهرهاش را از من پنهان کند. ما مسیری را با هم رفتیم که ناگهان 2نفري كه در صندلي عقب كنار من نشسته بودند، چاقويي روي گلويم گذاشتند و تهديد كردند كه سكوت كنم و هرچه آنها ميگويند انجام دهم. شوکه شده بودم. آنها سرم را زير صندلي كردند كه همان لحظه جواني كه در صندلي جلو نشسته بود، چند برگه به دوستش داد و خواست تا از من امضا بگيرند. وقتی صدایش را شنیدم، مطمئن شدم که او را میشناسم. برای همین سرم بالا گرفتم و آنجا بود که فهمیدم این جوان، دامادم است. او چهرهاش را با گذاشتن ريش، كلاهگيس، عينك و كلاه تغيير داده بود. از طرفی او به خاطر جدایی از دخترم با ما اختلافات زیادی داشت.»
این مرد ادامه داد: «آنها مجبورم کردند که 10 سفته سفيد و 4 مبايعهنامه را امضا كنم. من هم از ترسم همه آنها را امضا كردم. بعد از امضا آنها 500هزارتومان پولم را هم سرقت کردند و من آزاد شدم.»
ردیابی داماد فریبکار
شاکی در ادامه صحبتهایش گفت: «دامادم مرد فریبکاری بود. او به نام بهنام، یکسال پیش به خواستگاری دخترم آمد و ادعا کرد که مهندس است و وضع مالی خوبی دارد، او روز خواستگاري ما را فريب داد و مدعي شد كه تحصيلكرده است. درصورتی که نه تحصیلات داشت و نه پول. ما هم این موضوع را بعد از عقد متوجه شدیم. دامادم تا سيكل بيشتر درس نخوانده بود، حتي مدتي كه گذشت، متوجه شديم كه او اعتياد به موادمخدر هم دارد. برای همین اختلاف دخترم با دامادم آغاز شد و درنهایت دخترم به دادگاه خانواده رفت و با اجرا گذاشتن مهريه 110 سكهاياش درخواست طلاق داد.»
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و به دستور سعيد احمدبيگي بازپرس شعبه هفتم دادسراي جنايي تهران، تلاش برای شناسایی داماد کینهجو به همراه همدستانش آغاز شد. شواهد نشان ميداد كه داماد جوان براي انتقام از خانواده عروس، نقشه گروگانگيري طراحي كرده است.
بازداشت داماد
تحقیقات در رابطه با شناسایی مرد جوان ادامه داشت تا اینکه سهماه پس از این گروگانگیری بهنام در شهرستان كرج شناسایی شد. او هشتم ارديبهشتماه امسال دستگير شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
او در بازجوییها با اعتراف به جرم خود، به ماموران گفت: «خانواده همسرم درحق من نامردی کردند. من تنها درباره مدرك تحصيليام به آنها دروغ گفته بودم ولی آنها خيلي مرا اذيت كردند. مرتب سعی میکردند رابطه من و همسر عقدکردهام را خراب کنند. از طرفی برادرزنم 40ميليون تومان به بهانه كار از من پول گرفت و پدرزنم هم پول سنگهایی که برایش خريده بودم را پرداخت نميكرد. همه اینها باعث شد تا از آنها کینه به دل بگیرم، ولی اذیتهای آنها تا اینجا ختم نشد. آنها آنقدر دخالت کردند تا همسرم به اصرار پدرش رفت و مهریهاش را به اجرا گذاشت. دیگر خسته شدم تا جایی که تصمیم به انتقام گرفتم. ميخواستم از پدرزنم سفته با امضاي خودش بگيرم تا با آن همسرم را مجبور کنم مهریهاش را ببخشد. همین شد که تصمیم به اجرای نقشه گروگانگیری گرفتم. از دوستم سامان كه به تازگي از زندان آزاد شده بود، كمك خواستم. او هم حاضر به همكاري شد و 2نفر از دوستانش را هم براي اين آدمربايي اجير كرد.»
بازداشت دیگر اعضای گروه
با اعترافات این پسر، یکی دیگر از همدستانش روز 22 ارديبهشتماه در كرج دستگير شد. او نیز در بازجوییها با اعتراف به جرم خود گفت: «بهنام دوست چندینساله من بود. تازه از زندان آزاده شده بودم که به من گفت با خانواده همسرش دچار اختلاف شده و میخواهد از پدرزنش انتقام بگیرد. او گفت: اگر همكاري كنم، يكميليون تومان پول به من پرداخت ميكند. من هم قبول کردم. برای همین خودروي پرايدي را در كرج سرقت كردم و در محل قرار حاضر شدم. از يكي از دوستانم هم خواستم تا با ما همكاري كند. در بين راه هم به صورت اتفاقي يكي از همسلوليهايم را ديدم كه او را هم سوار خودرو كردم. او يكماهي ميشد كه از زندان مرخصي گرفته بود. برای همین با ما همکاری کرد.»
با اعترافات این پسر ماموران یکی دیگر از متهمان را هم روز 27 ارديبهشتماه در كرج دستگير كردند. همدست دیگر این متهمان نیز که در راه سوار خودرو شده بود، بعد از گذراندن دوران مرخصياش به زندان برگشته بود.
بنابراین تحقیقات از متهمان ادامه یافت تا زوایای پنهان این پرونده آشکار شود.