فروغ فکری| بم که لرزید، در کنار آنهمه ویرانی و کشتار، 80درصد از ارگی ویران شد که بزرگترین سازه خشتی در جهان بهشمار میرفت. در این سالها ویرانی ارگ بم از آن دست ویرانیها بود که نهتنها در ایران که در سراسر جهان نیز واکنشهای گستردهای را به دنبال داشت و از اینرو یونسکو و بسیاری از کشورها در پروژه بازسازی آن حاضر شدند. فارغ از ارگ بم، هستند بسیاری دیگر از آثاری که در گوشهوکنار کشور و با بحرانهای طبیعی ویران شدهاند و این درحالی است که اکثر قریب به اتفاق این آثار با بیتوجهی گستردهای در راستای مقاومسازیشان مواجه بودهاند و به دلیل قدمتشان ایستایی چندانی نیز در مقابل لزرهها نداشتهاند، ازاینرو بهراحتی فروریختهاند و با ویرانیشان بخشی از هویت ملی را نیز ویران کردهاند. هویت و حسی که از میان تاریخ راهش را به امروز گشوده و ازاینرو دارای اهمیت بسیار زیاد است. چنانچه علیرضا بهرمان، عضو هیأت علمی حفاظت و مرمت آثار باستانی در گفتوگو با «شهروند» با تأکید بر این مورد میگوید: «بنای تاریخی صرفا یک فیزیک یا یک حجم نیست. درحقیقت این بنا دارای یک گذشته و اثر دست استادکارهایی است که در ساخت آن حضور داشتند و حاوی اطلاعات علمی، تاریخی، فنی و از همه مهمتر احساسی است. ما امروزه با توجه به پیشرفتهای گسترده علمی میتوانیم یک فضا را بهتر از روز قبلش بازسازی کنیم اما نمیتوانیم آن حسوحال را دوباره احیا کنیم و مشکل اصلی اینجاست. از سوی دیگر باید بر این نکته نیز توجه داشت که برخی از بحرانها ازجمله بحرانهایی است که حتی ساختمانهای نوساز را نیز با خاک یکسان میکنند و هر میزان قدرت و استحکامبخشی در بعضی از موارد نمیتواند جوابگو باشد.»
مقاومسازی آثار و بناهای تاریخی اما ازجمله مواردی است که مشکلات بسیاری با خود به همراه دارد و به لحاظ نوع خاص سازههایی که در این آثار وجود دارد، بسیار دشوار است، بهویژه آنکه برای حفظ اصلالت این آثار، دخلوتصرفی در نما و منظر ساختمان نیز نباید انجام گیرد و این مورد در قوانین مربوط به میراثفرهنگی نیز تا حدودی مورد توجه قرار گرفته است. ازاینرو مقاومسازی آثار به روشهای سنتی و مدرن مورد توجه است که البته در کشور ما روشهای سنتی بیش از روشهای مدرن مورد استفاده و اقبال قرار میگیرند. بهرمان نیز با اشاره به روشهای سنتی و مدرن موجود در عرصه مقاومسازی میگوید: «روشهای مدرنی مانند استفاده از فیبرکربنی وجود دارد که در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار میگیرد و با استفاده از نرمافزار، مدلهای رفتاری سازه در مواجهه با تخریب موردبررسی قرار میگیرد. اما در کشور ما به صورت گسترده به مرحله اجرا درنیامده و ما همچنان با روشهای سنتی یعنی دخالت با مواد و مصالح در بنا کار میکنیم که از گذشته در بناهای درجه یک ما انجام شده و درحالحاضر هم حسب نیاز بناها مورد استفاده قرار میگیرد. البته باید گفت که روشهای سنتی جواب خود را در طول تاریخ پس دادهاند و این بناها بارها و بارها مورد مرمت قرار گرفته و از گذشته مورد استفاده بودهاند که این امر با توجه به این است که بناهای تاریخی از یک سازه یکنواخت برخوردار نیستند. اگر در بنای امروزی مقاومت مکانیکی بتن را محاسبه کنیم، میتوانیم بگوییم که این بتن یکنواخت است اما در بناهای تاریخی هر لایه ممکن است از مقاومت خاصی برخوردار باشد که همین تفاوت در مقاومت باعث دشوارشدن کار مقاومسازی میشود.»
حفظ آثار تاریخی در مقابل بحرانهای طبیعی
برای مدیریت بحران کشور ما، شاید گام آخر بناهای تاریخی باشند و دلیلش هم برای اهل این حوزه موجه است. چنانچه نعمت حسنی، رئیس دانشکده عمران، آب و محیطزیست دانشگاه شهیدبهشتی و فعال در عرصه مدیریت بحران به «شهروند» میگوید: «در مدیریت بحران مشکلاتی داریم که در زندگی روزمره تاثیرگذار است. روستاهای ما مقاوم نیستند و این درحالی است که بنیاد مسکن در سالهای گذشته کارهای اررشمندی را در تقویت بافتهای فرسوده روستایی انجام داده و در حدود یکونیممیلیون از بافتهای فرسوده تقویت شدهاند ولی هنوز که هنوز است مشکلات قابلتوجهی داریم. در شهرها نیز محلههای کمتاب بسیاری داریم که این موارد باعث میشود توجه حوزه مدیریت بحران کشور به سمت این موارد جلب شود تا حوزهای مانند آثار و بناهای تاریخی. البته وضع به این شکل نیست که اصلا به این حوزه توجهی نشده باشد. ارتباطات خوبی با کشور ایتالیا و ترکیه داریم و آنها تجربیات خوبی در زمینه مقاومسازی ابنیه تاریخی دارند که از آنها استفاده میشود و حرکت در اینراستا بهصورت آهسته و پیوسته است، ازاینرو نیاز به شتاب بیشتری است.» به این ترتیب حفظ آثار تاریخی را نمیتوان بهعنوان دغدغه اصلی مدیریت بحران کشور به حساب آورد، هرچند مورد توجهشان باشد اما نکتهای نیست که بخواهند برایش حجم گستردهای از بودجه قایل شوند. همین است که گسترش صنعت توریسم و افزایش درآمد از این راه میتواند راهکار مناسب برای کشوری باشد که عمر پرداختن به مقوله حفظ آثار تاریخی در مواجهه با زلزلهاش به کمتر از دو دهه میرسد. نکتهای که حسنی نیز بر آن تأکید کرده و میافزاید: «توجه به حفظ آثار تاریخی در مقابل بحرانهای طبیعی شاید بهطور عمده بعد از زلزله بم انجام گرفت و در نتیجه سابقهای سیزده ساله دارد. در دانشگاهها نیز رشتههای مرمت ابنیه بازسازی پس از حادثه- این رشته خاص بناهای تاریخی نیست اما بناهای تاریخی را نیز شامل میشود- در دانشگاهها ایجاد شده و عدهای مشغول به کارند. اگر میخواهیم این ابنیه برجا بمانند باید هزینه کنیم که این هزینهها سرمایهگذاری هم تلقی میشود و البته میتوان مقدار زیادی از این هزینه را با تأکید روی صنعت توریسم به دست آورد. با توجه به اینکه سند گردشگری در کشور در قیاس با بسیاری از کشورها رشد زیادی نداشته، این ابنیه مورد تقویت نگرفتهاند و شاهد از بین رفتن بعضی از آنها بودهایم.»
مقاومسازی فرهنگی
نگاه دیگری که در زمینه مهار یا کاهش خرابیهای ناشیاز بحرانهایی چون زلزله بر پیکره آثار تاریخی وجود دارد، حضور و مشارکت مردمی در این راستاست. چنانچه بسیاری از کارشناسان درگیرکردن مردم با این واقعه را ازجمله اصلیترین راهکارهای اصلی کاهش خسارات میدانند. رضا ابوئی و احمد دانائینیا نیز در مقالهای تحتعنوان «نقش مشارکت مردمی در کاهش خسارات ناشی از زلزله در بافتهای تاریخی» مینویسند: «مواجهه با رفع بحران در فضاهای تاریخی بهلحاظ ویژگیهای حاکم بر آنها رویکردی متفاوت میطلبد. بافتهای تاریخی مبین آن است که باوجود اقدامات قابلتوجهی که از سوی سازمانها و نهادهای مرتبط صورت پذیرفته، مجموعه اقدامات آنگونه که باید نمود پیدا نکرده و به دلیل فراهمنبودن بسترهای مشارکتی ساکنان، مدیریت بحران زلزله در بافتهای تاریخی با چالشهای فراوانی روبهرو است. به این ترتیب باید ضمن توجه به بومیسازی و استفاده حداکثری از همه قابلیتهای آشکار و پنهان بافت، زمینههای تقویت حضور مردم در تصمیمگیریها را ارتقا داد و با تکیه بر تواناییهای هر محیط، از افراد؛ نیروهایی تصمیمساز و خالقی ساخت که قادر باشند متناسب با شرایط مختلف، چارهاندیشی کنند، چراکه در مدیریت بحران زلزله، به همان میزان که کشف تواناییها و بهرهگیری مناسب از آنها دارای اهمیت است؛ عدممشارکت مردم در فرآیندهای اجتماعی، از مهمترین شاخصههای آسیبپذیری قلمداد میشود. در راستای تحقق این مهم میتوان با طرحریزی اقدامات کوتاهمدت و میانمدت متناسب با ساختار هر محله، به شناخت اولیههای اجتماعی- فرهنگی و منابع انسانی پرداخت و ضمن برقراری ارتباط با گروههای اجتماعی موثر، به کشف کمبودها و رفع چالشها پرداخت.» چنانچه بهمن نامورمطلق، معاون سازمان میراثفرهنگی و گردشگری نیز در گفتوگو با «شهروند» با تأکید بر نگاه به حضور مردم در این عرصه میگوید: «باید به این درک دست یافت که چگونه میتوان از هنر برای آگاهسازی جامعه استفاده کرد. چنانچه در سایر کشورها این اتفاق رخ داده است. میراثفرهنگی ما بیش از سایر موارد در معرض خطرند و ما باید بیش از سایر فضاها دربارهاش فکر کنیم. اینها را اگر از دست بدهیم، هویت خودمان را از دست دادهایم. ما دچار فقدان تصویرپردازی در زمینه زلزله هستیم و ازاینرو مقاومسازی تصویری و فرهنگی باید مورد توجه قرار گیرد و قبل از اینکه مقاومسازی فرهنگی انجام شود نمیتوان امیدی به مقاومسازی کالبدی و سازهای داشت که ما در این زمینه سرمایهگذاری کمی داشتهایم و به همین دلیل کارهایمان ابتر است. در صورتیکه این موارد باید بهصورت موازی حرکت کنند. هرچند در کشور متخصصان خوبی درخصوص مقاومسازی داریم اما چون مردم به باور نرسیدهاند و به مخاطرات زلزله بزرگ آشنایی ندارند، این باعثشده تمام پروژههای خوب علمی و دولتی ناکارآمد باشد.» این درحالی است که نقش مردم و درک آنها از آثار تاریخی و حفظ آن را میتوان به وضوح در برخی از بحرانهای تجربهشده مشاهده کرد. چنانچه توحيد سعيدي، مسئول بازسازي پروژههاي ميراثفرهنگي اهر و ورزقان معتقد است: «اثرتاريخي علاوهبر اينكه نماينده آثار فرهنگي يك نسل است مانند يك اثر مدرن يك سازه بوده و در برابر زلزله آسيبپذير است اما آنچه تخريب را در يك اثر فرهنگي تشديد ميكند، دخالتهاي انساني است، بهعنوان مثال در زلزله اهر و ورزقان، بازار سنتي اهر بيشتر از آثار تاريخي ديگر تخريب شد، چراکه تغييراتي كه در قالب مرمت در بعضي مغازهها صورت گرفته، بهطور غيراصولي و غيركارشناسي بودند. بهعنوان مثال در بحث مقاومسازي پايههاي مغازه از مصالحي استفاده شد كه بار و نيروي اضافي به زمين وارد كرد، بهطوريكه به جاي مقاومسازي اينبار اضافي به سستكردن پايههاي مغازه انجاميد. در بحث قفلوبست ديوارها از ابزاري استفاده شد كه هماهنگ با كالبد سنتي اين قفلها نبود به جاي استفاده از سنجاقك از قفلهايي كمك گرفته شد كه به سستكردن ديوارها و تخريب آنها انجاميد و متاسفانه اصناف فعال بازار در بحث مرمت مغازههاي خود هيچگونه تعامل و مشاورهاي با كارشناسان ميراثفرهنگي نداشتند و در آسيبنگاريهايي كه صورت گرفت، نشان داد مرمتهاي غيراصولي و غيركارشناسي مهمترين دليل تخريب بازار اهر در زلزله اخير بود.» در این میان اما عدهای بر این نظرند که نقش مردم در مقابل نقش حاکمیت برای ساماندهی این امر دارای اهمیت بسیار زیادتری است. نامورمطلق نیز با تأکید بر این مورد میافزاید: «این نهادهای فرهنگی هستند که باید مردم را آگاه کنند. پیشنهاد اختصاصی من در این راستا این است که بحث موزه زلزله را جدی بگیریم. موزهای بزرگ که دانشآموزان در طول تحصیل خود چندین بار از آن دیدن کنند، همان کاری که در ژاپن انجام گرفته است. در آن کشور موزهای با سینمای چندبعدی وجود دارد که در آن صندلیها تکان میخورند و حس زلزله را ایجاد میکنند. در نپال هم تجربه تئاتر خیابانی وجود دارد که توانسته اثر گستردهای را روی مردم برجا نهد که متاسفانه ما چنین مواردی نداریم. ازاینرو به دلیل اینکه ارتباط مردم با زلزله قطع شده است، نگاهشان به حفظ آثار نیز از بین رفته است.» در کنار این موارد اما گام بعدی انجام اقدامات بلندمدت است. در این مرحله میتوان با برگزاری جلسات منظم محلی، تشکیل کمیتههای فنی، تدوین و بومیسازی دستورالعملهای ساختوساز، نظارت بر اجرا توسط شورای فنی منتخب و فراهمکردن زمینههای دریافت تسهیلات بانکی متناسب با وضع اقتصادی خانوارها، استحکامبخشی کالبدی و ساماندهی محیطی را با تکیه بر توان و مشارکت ساکنان تضمین کرد. به این ترتیب حرکت تدریجی به سمت نهادینهشدن جایگاه مشارکت مردمی، زمینههای ارتقای سطح کیفی حیات در بافت تاریخی را فراهمکرده و از این طریق، واقعیترین تصمیمات با حداکثر کارآیی محقق میشود.