شاهرخ تندروصالح روزنامه نگار
مدیریت پایدار در جهان امروز رویایی بیش نیست اما دل سپردن به چنین رویایی، میتواند در تبانی حاشیهنشینان، سستی سازههایی لرزان را به امکانی پایدار در مدیریت بدل سازد.
چهار ستون مدیریت عبارتند از: آشنایی با کلیات عمومی مدیریت، قدرت درک مفاهیم کارآفزایی از انگیزهها و رفتارها، قدرت شناخت عناصر و فرایندهای مدیریت. آنچه قوام و پایایی این ارکان را امکانپذیر میسازد همانا درک متقابل رفتارهایی است که گاه، صورتی معقول و گاهی، در تنافر با عقلانیت جمعی خود را نشان میدهند. با این همه، آن گاه که سخن از درک متقابل باشد، میتوان به محصول آن یعنی همزیستی و تعامل نیز دلخوش داشت. امید به پایداری، محصول همزیستی و تعامل است. تجربه نشان داده که اگر ما با خود و دیگری در ارتباط تفاهمنگر نباشیم دیر یا زود در گوشه انزوا تلف خواهیم شد. آن چه مرا به نوشتن این متن ترغیب ساخت عدم موفقیت اعضای مقابل اصولگرایان در شورای شهر تهران برای احراز فرصت ریاست این شورا است. صورت اصلی ماجرا، قدرت ایجاد تغییرات اساسی حاشیهنشینان در ماجراها است. ضمن اینکه صورت مساله، نشان از آسیبهایی دارد که تمورهای پیشرفتهاش را میتوان در تصمیمات و خط و نشان کشیدن سلیقههای حیرتانگیز دو سوی ماجرا دید: هر دو سو، سوار بر موج آرای مردمی و بهرهمند از امکاناتی فراوان، به ساختمان بهشت شهرداری رسیدند و ساکنان خوشنشین اتاقهای شورا شدند. در دگردیسی شهریوری شورا، احمد مسجدجامعی موقعیت و فرصت ریاست را به رئیس پیشین، یعنی مهدی چمران وانهاد. آنهایی که از این دگردیسی در ساختار یک تشکیلات سیاستگذار مدیریت شهری ناراضیاند پیش از این نیز نارضایتی خود را در انتخاب سه باره شهردار ابراز داشتند. اکنون باید منتظر ماند که زیر سقف شورای شهر تهران چه اتفاقاتی خواهد افتاد و مدیریت این شورا، تامینکننده چه مطالباتی خواهد بود؟
در این دوره، نقطه اتکای انتقاد هواداران احمد مسجدجامعی در مقام طرفداران ارتقای ساختار برنامهریزی شهروندی و مدیریت ارشد کلانشهر تهران بر مواردی از این دست استوار است:
1- ناکارآمدی برخی افراد شورا منجمله آنان که هیچ تخصصی در حوزههای مدیریت عمومی و مدیریت شهری ندارند.
2- عدم تجانس رفتار تشکیلاتی راهیافتگان به شورا با نیازهای عمومی شهر و حقوق حیاتی شهروندان
3- زایل ماندن امکان اصلاحطلبی در حوزه مدیریت شهری با موش دواندن در امور اجرایی شهر
4- انتقال فرصتهای مدیریت میانی در امور شهری به غیرمتخصصان
5-افزایش ماجراهای پرمخاطره حقوقی به منزله استراتژیهای حفظ و نگهداری فرصتهای مدیریتی
اکنون پرسشهایی مطرح است که شخص رئیس تازه نفس شورای شهر تهران باید به آنها پاسخ بدهد:
چرا در قلمرو مدیریت شهری ما، همواره، در پی حفظ مدیریت لرزان هستیم؟
چرا نمایندگان این شورا، از تبدیل و انتقال آرای وجدان عمومی به فرایندهای تاثیرگذار مدیریت شهری ناتوان هستند؟
چرا یک آسیبشناسی دقیق از رفتار سازمانی، حزبی، نیمهحزبی و یا نهادنگر، فارغ از گرایشات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، به تحلیل رویاهای حقوق شهروندی و مطالبات عمومی نمیانجامد؟
چرا امکانات شورای شهر در جهت کاستن ضعف و نارساییهای موجود مدیریتی، به فرایندهای متناسب تعامل و همگرایی ختم نمیشوند؟
چگونه میتوان مدیریت میانی در حوزه مسائل شهری را ملزم و متقاعد ساخت تا از قابلیتها و امکانات تخصصی مردمی برای پیشبرد خط مشیهای اجرایی متناسب با حال و روز شهرها بهره ببرد؟
بر این پرسشها میتوان صدها پرسش دیگر افزود. اما به حکم: در خانه اگر کس است یک حرف بس است میتوان ترازنامه رفتار جدلی چپ و راست در مدیریت کشور را متن عبرت قرار داد و بهعینه دید که چرا و چگونه، قدر و قدرت انتقاد، به جای آسیبشناسی دقیق پیشامدها و پیامدهای رفتاری برندگان و بازندگان، همواره اسیر حاشیهنگاری شده و همان جا نیز به خط پایان میرسد و از نفس میافتد؟! تامل در گذشته شورا نشان میدهد که حاشیهنگاری، فضای موجود را به سمت اعتمادزدایی بیشتر از شهروندان میکشاند و این عارضه، به تدریج، سبب دورتر و عمیقترشدن مسیر و فاصله مسئولان و شهروندان است.
اعتماد شهروندان، سرمایهای بیبدیل است که میتواند با کمترین هزینه، ضامن پایایی و پویایی مدیریتها باشد. حال آنکه مدیریتهای ناکارآمد، سالیان سال، خرمن قابلیتهای نهفته چنین سرمایهای را، به بهانههای توهم و توطئه، بر باد داده و در موقعیتهایی بیبها، ارزانتر از هیچ، آن را هزینه تصوراتی بیبنیان ساختهاند.