بخشعلی قنبری استاد فلسفه و عرفان
پیش از صحبت از لزوم صیانت از محیطزیست و حیوانات –بهعنوان یکی از اجزای محیط زیست- و رعایت حقوق آنها، ذکر یک نکته، بسیار ضروری مینماید. بسیاری از افراد و منتقدان در جایگاه نقد ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام)، این ادیان و پیروانشان را به ستیزهجویی علیه طبیعت و حیوانات متهم کردهاند. آنها معتقدند که این ادیان، به علت اینکه به مومنان و پیروانشان اجازه تسخیر جهان را میدهند، این افراد، سرِ سازگاری با طبیعت و حیوانات را ندارند. اما این سخن و نقد به ادیان، وارد نیست. چون بهرغم این نکته که ادیان ابراهیمی، جهان را در تسخیر انسان میداند و این اجازه را به آنها داده است، اما این اجازه، بیقید و شرط نیست و لذا نمیتوانیم هرکاری که دلمان خواست، با طبیعت و حیوانات انجام دهیم.
در حدیثی که از پیامبر اسلام نقل شده است، ایشان میفرماید: «تحفظوا من الارض فانها امكم»؛ یعنی «از زمین حفاظت کنید که زمین، مادر شماست». پیشتر که اینها را میخواندیم و میشنیدیم، تصور میکردیم که این سخن، یک توصیه عمومی و ساده برای حفاظت و صیانت از محیطزیست است؛ اما امروزه با مشکلات بسیار جدی و مخاطرهآمیزی که برای طبیعت و محیطزیست و بهطور عام، برای زمین به واسطه رفتارهای آدمیان بهوجود آمده است، متوجه عمق این سخن و لزوم و ضرورت صیانت از زمین میشویم. همچنین خداوند در قرآن میفرماید: «هو انشاكم من الارض واستعمركم»؛ یعنی، اوست كه شما را از زمين پديد آورد و شما را به عمران و آبادانی زمین گمارد؛ این سخن به معنای این است که ماموریت آبادانی زمین را به شما داده است و نه خراب و نابود کردن آن را. حتی نمیگوید که نسبت به آن بیتوجه باشید و صرفا آن را خراب نکنید؛ بلکه میگوید باید زمین را آباد کنید.
اینها مثالهای کوچکی است که برای رد ایرادی که به ادیان ابراهیمی وارد ساختهاند تا آنها و پیروانشان را به ناسازگاری با طبیعت متهم کنند، به آنها استناد کردم. مثالها و توصیههای زیادی در این باب (حفاظت و صیانت از محیطزیست و همچنین لزوم و ضرورت رعایت حقوق طبیعت و حیوانات) ذکر شده است که بسیاری از آنها مهجور باقی ماندهاند و کسی به اندازه شایسته، به آنها توجه نمیکند. نگاهی که زمین را به مثابه «مادر» همه انسانها تلقی میکند، نمیتواند نگاه بیقید و شرطی در مورد رفتار ناسازگارانه با آن داشته باشد و آن را مجاز بداند. چراکه هیچ انسان منصفی، مادرش را به سختی نمیاندازد، چه برسد به آنکه شرایط نابودی آن را مهیا کند.
فاصله گرفتن از طبیعت، تجلی خشونت
گفتن چند نکته در اینجا ضروری است که به آنها اشاره میکنم. اول آنکه، در فرهنگ دینی، انسانها باید به کمال برسند؛ کمال، دو جنبه مادی و معنوی دارد که خصوصا در فرهنگ دینی ما، راه رسیدن به کمال مادی، طبیعت است. یعنی اگر کسی با طبیعت همراه نشود و حسن استفاده را از آن نبرد، از لحاظ فیزیکی و جسمی، به کمال مطلوب نخواهد رسید. ما هرچه داریم، از طبیعت داریم و نیازهای مادیمان را از سفره طبیعت اخذ میکنیم. خداوند نیز، میان نیازهای انسان و طبیعت، هماهنگی ایجاد کرده است تا انسانها بتوانند مسیر کمال جسمانی خود را به واسطه طبیعت، طی کنند.
اما از لحاظ روحانی و معنوی، کسانی که از طبیعت جدا شدهاند، روح آنها هیچگاه مسیر استکمالی خود را پیدا نمیکند. چرا امروزه انسانها به این میزان خشن شدهاند؟ چرا مادیگرایی بیقید و شرط و سودجویی مطلق، اینگونه بر رفتار و زندگی آدمیان سایه انداخته و زمین را سیاه کرده است؟ چون انسانها از طبیعت دور افتادهاند؛ آنها در آپارتمانها و برجها، محصور شدهاند؛ در زندگی به ظاهر مدرن و به واقع زندان، ارتباطشان را با طبیعت از دست دادهاند. درحالیکه اگر ما، آنچنان که در روایات بسیار ذکر شده، ارتباطمان را با طبیعت حفظ میکردیم و آنچنان که خداوند در قرآن به ما توصیه و دعوت کرده، در طبیعت سیر میکردیم، وضعیتمان اینگونه نبود؛ در آن شرایط، ما رها بودیم. ما انسانها را بستهایم و لذا این انسان، با بهدست آوردن کوچکترین آزادیای، همه چیز را برهم خواهد زد.
اخلاقِ کاربردیِ طبیعت
و حیوانات در نصایح نهجالبلاغه
نکته دوم که ارتباط وثیقی با موضوع این یادداشت دارد، این است که امروزه، در میان انواع و اقسامِ اخلاق کاربردی، یک اخلاق ضروری، مطرح شده است که به نام «اخلاق محیطزیست»، شناخته میشود. گرچه اخلاق محیطزیست در ایران هنوز رواج پیدا نکرده و ادبیات قویای ندارد. کاربران اخلاق کاربردی معتقدند که ما باید با طبیعت بسان انسان رفتار کنیم. بالاتر از اخلاق کاربردیِ طبیعت،«اخلاق عرفانی» در مواجهه با طبیعت است. عرفا، طبیعت را جلوهگاه خداوند میدانستند و برای همین، به آن سلام میکردند! بیماریهای انسان امروزی، اعم از بیماریهای جسمی و روحی و روانی، به خاطر فاصله گرفتن انسان از طبیعت است.
«طبیعت»، متشکل از درخت و گیاه و جماد و حیوان است. حیوانات مهمترین و نزدیکترین بخش طبیعت به انسان هستند. در متون دینی ما، از لزوم حفظ و نگهداری حیوانات، سخنها و توصیههای بسیاری شده است. ازجمله این موارد، توصیههای اخلاقی حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه است که به چند مورد از آنها اشاره میکنم.
حضرت علي(ع) در نامهاي به يكي از كارگزاران مینویسد: «مانند كسي كه بر رمه و حيوانات چيرگي و تسلط و قصد آزار و اذيت آنها را دارد بر آنها وارد نشو». در همان نامه، در مورد رفتار با حیوان ماده و فرزندش مینویسد: «ميان ماده شتر و بچه شيرخوارش جدايي نيفكن، و ماده را چندان ندوشان كه شيرش اندك مانَد و به بچهاش زيان رساند».
ایشان در بخشی دیگر از کتاب نهجالبلاغه در مورد رفتار عادلانه با حیوانات، به این نکته اذعان میکنند: «ميان آن شتر مركوب و ساير شتران عدالت را برقرار ساز و شتر خسته را آسوده گردان و آن را كه كمتر آسيب ديده يا از رفتن ناتوان گرديده آرام ران».
همچنين حضرت علی (ع) در باب تغذيه حيوانات و سيراب كردن و استراحت دادن به آنها سفارشهای اكيد ميكند و در بخشهای مختلف، خطاب به والیان و کارگزاران نصایحی میفرماید از این قبیل که حیوانات را گرسنه نگذارید؛ بهترین غذای مورد نیاز آنها را فراهم کنید؛ بیش از اندازه و توان حیوانات، از آنها کار نکشید؛ حیوانی که عمرش را کرده و پیر شده است را کنار نگذارید و دور نیندازید؛ به او غذا بدهید و اجازه دهید باقی عمرش را در سلامتی و صحت و بدون کار کردن، ادامه بدهد.
مقابله اخلاقمند با حیوانات مزاحم
اینها، تنها نمونههایی از توصیههای موجود و مکتوب در دین اسلام است که بهطور اجمالی به آنها اشاره کردم. موارد بسیار زیادی از بزرگان دیگر، در کتب و سایر منابع وجود دارد که همچنان که پیشتر ذکر کردم، مهجور مانده است و افرادی که به ناحق، چنین ایرادها و نقدهایی را به اسلام و ادیان ابراهیمی وارد میسازند، توجهی به این موارد نکردهاند و نمیکنند.
در باب رفتار با حیوانات موذی و مزاحم، حتی اجازه هر عملی تحت هر شرایطی به ما داده نشده است. تنها در یک صورت است که شما میتوانید و مجاز هستید با حیوانات مقابله کنید و آن هم شرایطی است که به شما آزار میرسانند؛ البته بعد از گذراندن چند مرحله. همچنین، نکته بسیار مهمی که در این رابطه وجود دارد، این است که رفتار ما در قبال حیواناتی که موجب اذیت و آزار ما شدهاند، باید متناسب با آن وضع باشد.
بهطور مثال، اگر پشهای ما را نیش زد، ما مجاز نیستیم که مادهای تولید کنیم که همه پشههای دنیا را از بین ببرد و بکشد. ما حق نداریم بابت کوچکترین آسیبی که یک حیوان یا هر موجودی به ما میزند، حق حیات را از آن موجود بگیریم! ما تنها به همان اندازه، یعنی متناسب با آن ضرر و زیان باید با آن حیوان مقابله کنیم. در روایات بسیار آمده است که اگر امکان دارد، حیوانات موذی را از خود دور کنیم، باید چنین کاری را انجام دهیم و در این شرایط، دیگر محق نخواهیم بود به آنها صدمهای وارد سازیم. نتیجه چنین رفتارهایی نیز تنها به حیوانات بازنمیگردد؛ چراکه در فرهنگ دینی ما، تأکید بسیاری بر این شده است که طبیعت، یکی از امانتهای الهی نزد ماست. خداوند آن را در اختیار ما قرار داده و لذا ما به همان اندازه میتوانیم و مجاز هستیم در آن دخالت و دخل و تصرف کنیم که صاحب آن-یعنی خداوند- به ما اجازه داده است؛ و نه بیش از آن!