| رضا جوالچی | عضو انجمن حمایت از حیوانات |
خبرهایی که در رابطه با حیوانات و رفتار مردم با آنها، منتشر میشود در برخی موارد واقعا ناراحتکننده است. این رفتارهای خشن و وحشتناک با حیوانات محدود به منطقهای خاص نیست و در سطح کشور وسعت دارد و مطابق اخبار منتشر شده، تنها به شکار حیوانات محدود نمیشود.
بهویژه در جوامع روستایی ما برخی خرافات درباره حیواناتی خاص، وجود دارد که اوضاع را بدتر میکند. این وضع، فضایی را به وجود میآورد به موازات اینکه از فرهنگسازی حرف میزنیم، عملا نتوانیم کاری مثبت از پیش ببریم. در تمام این سالها تنها اتفاقی که افتاده این است که قبلا این خبرها کمتر به گوش ما میرسید اما امروز همان رفتارها وجود دارد و هیچ تغییری نکرده است. تنها مردم بیشتر با این اتفاقها آشنا میشوند و از طریق رسانههای مختلف بهویژه شبکههای اجتماعی در جریان اوضاع قرار میگیرند. سازمانهای دولتی و حفاظت از محیطزیست در این زمینه خیلی کمکاری میکنند.
بهعنوان مثال در جریان کشتار خرسهای سمیرم که 2سال پیش اتفاق افتاد، وکیل انجمن به صورت قانونی وارد عمل شد و از آنجایی که شکارچی در فیلمی که گرفته شده، قابل شناسایی بود از او شکایت کردیم. پس از اثبات اتهام، او فقط به 18 ماه حبس تعزیری محکوم شد، حبسی که جایگزین آن پول بود و مقدارش در مقابل پولی که از فروش پوست خرسها به دست میآورد، ناچیز بود. همین موضوع است که معتقدم، باید هزینهای که فرد در مقابل این جرایم انجام میدهد را بالا ببریم اما باید در این میان دستگاههای مربوط، همکاری کنند.
متاسفانه در دادگاه خرسهای سمیرم، حتی وکیل سازمان محیطزیست نیز وجود نداشت. در چنین وضعی، ما چطور میتوانیم از این سازمان انتظار داشته باشیم که جلوی چنین رفتارهایی را بگیرد. در این زمینه از مسئولیت و وظایف سازمانهای دولتی که بگذریم، سوال این است خود مردم چگونه رفتار میکنند؟ ما باید از خودمان هم انتقاد کنیم. ما درواقع فرهنگی حیوانستیز داریم. بهعنوان مثال در جریان دادگاه خرسها، وکیل انجمن که به سمیرم رفته بود، تعریف میکرد در همه خانههای آنجا به ازای هر نفر یک تفنگ شکاری وجود دارد که از نان شب هم برایشان واجبتر است. یا بهطور مثال تا حالا دقت کردید در فصل مهاجرت پرندگان که از سیبری به نقاط مختلف کشورمان میآیند، چگونه با آنها رفتار میکنیم؟ و درحالیکه آنها میهمان ما هستند و بعد از چند ماه دوباره میخواهند به کشور خود برگردند، شکارچیان طوری آنها را شکار میکنند که بعضی از گونههای این پرندگان، دیگر به ایران نمیآیند. نماینده سازمان محیطزیست استان مازندران در یکی از جلسات تعریف میکرد ما تور برخی از شکارچیها را جمع کردیم.
آنها هم به فرمانداری اعتراض کردند و فرمانداری به ما هشدار داد که این قائله نزدیک است به یک شورش تبدیل شود. در آخر محیطزیست مجبور شده است تورهایشان را پس بدهد! اما اگر خود مردم در بازار از خرید این پرندگان استقبال نکنند یا با شکارچیها برخورد کنند، آنها هم تورهایشان را با این وسعت و شهامت پهن نمیکنند.
دردهای حیوانات در کشور ما بیپایان است. همانطور که گفتیم همه آنها چه حیوانات وحشی و رو به انقراض چه حیوانات شهری و اهلی، از هیچ خطری در امان نیستند. ما آدمهای این شهر، هیچکاری برای زندگی مطلوبتر آنها انجام نمیدهیم. خیلی از ما حق حیات را از آنها سلب میکنیم. این شهر جای امنی برای آنها نیست و تلاشی در جهت این فرهنگسازی انجام ندادهایم. چقدر در رادیو و تلویزیون از احترام به حیوانات میشنویم؟ یا در کدام کتاب درسی، حقوق حیوانات را به کودکان آموزش میدهیم؟ اگر خودمان برای حیوانات کاری نمیکنیم، باید به انسانها و گروههایی که در این زمینه کار میکنند
یاری برسانیم.