شماره ۸۳۰ | ۱۳۹۵ شنبه ۴ ارديبهشت
صفحه را ببند
علیرضا سمیع آذر عنوان کرد
در ایران مشکل اساسی محدویت‌های مالی و اجرایی است

علیرضا سمیع‌آذر، مدرس هنر معاصر معتقد است نبض هنر معاصر در ایران و کشورهای پیشرفته همزمان می‌تپد.
دکتر علیرضا سمیع‌آذر، مدیر اسبق موزه هنرهای معاصر تهران به هنرآنلاین گفت: «بیش از 40‌سال است دنیا پیوسته شاهد تعریف‌های جدیدی از هنر است. درواقع هنرمند معاصر هیچ محدودیتی برای خودش قایل نیست. مثلا امکانات دیجیتالی در خدمت هنرمند معاصر است و تکنولوژی‌های جدید، اینترنت، شبکه‌های ارتباطی جهانی امکانات جدیدی را در دسترس او قرار داده است یا این‌که با آثاری مواجه هستیم که خود هنرمند آن را تولید نمی‌کند، بلکه متخصصین کامپیوتر یا تکنیسین‌های صنعتی در کارگاه‌های بسیار پیشرفته آن را خلق می‌کنند، درحالی ‌که ایده اصلی آن متعلق به هنرمند است. همه اینها در امتداد تحولات و نواندیشی‌هایی است که جرقه آن در دهه60 میلادی زده شده است.»  او با بیان این‌که در هنر معاصر، اعتبار اول متکی بر هنرمند است، افزود: «هنرمند حرف اول را می‌زند و اعتبار هنر اول به هنرمند است و بعد به جلوه ظاهری اثر». نویسنده کتاب «هنر معاصر» درخصوص مبحث جنجالی الهام، کپی و گرته‌برداری در هنر معاصر خاطرنشان کرد: «الهام به معنای تأثیرپذیری در لایه‌های پنهان ذهن و ادراک هنرمند است که منجر به خلق اثری متفاوت می‌شود؛ ولی کپی‌برداری برمی‌گردد به صورت کاملا مشابه اثر هنری که قاعدتا کار هنری محسوب نمی‌شود اما امکان تکثیر هنر را فراهم می‌کند. درعین‌ حال کپی با رویکرد گرته‌برداری یا تصرف و از آن خودسازی در هنر معاصر شکل نوینی از هنر است که به جهت پیچیدگی مفهومی آن، برخی را به اشتباه انداخته است. کپی با معنایی نوظهور یک پدیده جدید است که در هنر معاصر به وجود آمده. این پدیده به معنای خلق اثری مبتنی بر اثر دیگر یا ارایه ایده‌ای با وام گرفتن از اثر یک هنرمند دیگر، درواقع یک رویکرد جدید است. در این رویکرد هنرمند سعی می‌کند از یک اثر قدیم یک معنای جدید خلق کند و به استناد همین تغییر معنا و مفهوم اثر خود را چیز دیگری نسبت به اثر قبلی تلقی می‌کند، اگرچه ظاهرش درواقع همان است. گرته‌برداری هیچ ویژگی ظاهری ندارد، می‌تواند خیلی شبیه یا کمی شبیه اثر قبلی باشد، نکته آن است که باید معنا و مفهوم اثر تغییر یافته باشد. اگر شما گرته‌برداری از اثر دیگری کرده باشید و مفهوم اثر عوض شده باشد، اثر شما، اثر جدیدی است حتی اگر در شکل ظاهری همانند اصل اثر قبلی باشد؛ زیرا در تعبیر معاصر، قلب هنر، مفهوم آن است و نه ظاهرش». سمیع‌آذر درخصوص اقتصاد هنر معاصر گفت: «در این عرصه دو مسیر به‌طور موازی طی می‌شود که اتفاقا دو مقصد متفاوت را نشان می‌دهد. یک مسیر درصدد آن است که هنر را به شیء یا کالا تبدیل کند و برای آن ارزش اقتصادی به وجود بیاورد تا هنر را به صورت تجاری جلو ببرد. این دیدگاه از دهه 1960 آغاز شد و مهم‌ترین مبشر آن اندی وارهول است که می‌گفت هنر ارزشش را نهایتا از دلار اخذ می‌کند، اما مسیر دوم ضدمارکت است و زوال‌پذیری اثر هنری را با همین هدف پیگیری می‌کند. رابرت اسمیتسون در‌سال 1970 با زحمت و هزینه زیاد اسکله مارپیچی را به روی برکه‌ای ساخت، درحالی‌ که همگان می‌دانستند آب ظرف چند ماه بالا آمده و اسکله را غرق خواهد کرد. هر دوی این دیدگاه‌ها اکنون در هنر معاصر ظهور و بروز دارند.»  او سخنانش را این‌طور به پایان برد: «از‌ سال 1380 و به‌ویژه بعد از برگزاری نخستین نمایشگاه هنر مفهومی ایران، نسل جوان ما به سرعت به هنر معاصر اقبال نشان داد؛ اعتقاد من این است که اکنون معاصریت در بدنه هنر ما کاملا قوام پیدا کرده است. در ایران مشکل اساسی محدویت‌هایی مانند حمایت مالی و اجرایی است که مانعی بزرگ درمسیر توسعه هنر معاصر محسوب می‌شود.»

 


تعداد بازدید :  220