بهناز مقدسی| یک روی سکه نشان میدهد هرساله حدود 3میلیارد دلار گردش مالی موادمخدر در ایران رقم میخورد و روی دیگر ماجرا نشان میدهد که دستگاههای مسئول برای بیش از 1500 نفر از معتادان بهبودیافته ایجاد شغل میکنند، چراکه اگر این اقدام انجام نشود، بهگفته علیرضا جزینی، قائممقام وزیر کشور در ستاد مبارزه با موادمخدر 80درصد افراد بهبودیافته مجددا بهسمت اعتیاد روی میآورند. گردش مالی موادمخدر دور خودش را میزند و از آن طرف عدهای مواد را میخرند و معتاد میشوند و این چرخه هیچگاه متوقف نشده است. با یک توضیح ساده، یعنی هزاران معتاد هم که ترک کرده باشند، یا دوباره به اعتیاد روی آوردهاند یا قربانیان جدیدی به این آمار اضافه شدهاند که مواد روی دست قاچاقچی باد نکرده و چرخش چنان چرخیده که این رقم میلیاردی بزرگ را به جیب زدهاند و هر ساله این رقم بزرگتر شده است.
نتیجه مطالعات نشان میدهد اشتغال یک عامل بازدارنده برای بازگشت مجدد به دنیای اعتیاد یا حتی ایجاد انگیزه برای ترک اعتیاد است، همچنین آمارها از وجود یکمیلیون و 325هزار معتاد در کشور خبر میدهند و درنهایت اعلام شد برای 1500نفر از معتادانی که با اراده خودشان مواد را کنار گذاشتهاند، فرصت شغلی ایجاد شده است. رقمی که نسبت به تعداد معتادان کل کشور، هرگز عدد مطلوبی نیست. با این حال اشتغال در سطح کلان اگرچه وظیفه دولت است اما تابوی اعتیاد همچنان دستوپای کارآفرینان را بسته نگه داشته و معتاد در نگاه ما هنوز مجرم است! داستان یک پرسش ساده از صاحبان مشاغل مختلف که برای استخدام کارکنان خود، جویندگان کار را از فیلتر آزمایش سوءمصرف مواد عبور میدهند نیز همین را نشان میدهد. معتادان که نه، حتی بهبودیافتهها هم هرگز شانسی برای بازگشت به دنیای قبل از اعتیادشان ندارند و هنوز برچسب معتاد را یدکمیکشند و انگار چه خوب باشند و چه بد این بیماری به پایشان نوشته شده است. این را آمار غیررسمی از معتادان بهبودیافته که هنوز برای کاریابی با مشکل مواجه هستند و آمار رسمی بازگشت مجدد افراد معتاد و شروع دوباره مصرف مواد به دلیل بیکاری، پذیرشنشدن اجتماعی و طرد فرد از سوی خانواده نشان میدهد.
هرکسی قصه خودش را دارد. به تعداد آدمهای زمین باورهایی وجود دارد که شاید تنها مختص به یک نفر باشد. هرکس به سهم خودش و با تصورات ذهنیاش، رفتار شخصی و اجتماعی متفاوتی دارد، به همین خاطر تصمیم گرفتم برای تهیه گزارشم با کسانی که داشتن سوءپیشینه افراد جویای کار برای محل کارشان قبح دارد، یا به معتادان بهبودیافته باز هم به شکل مجرم نگاه میکنند، گفتوگو کنم.
معتادی که ترککرده باشه ندیدم
میوهفروشی شلوغ است. مشتریها تندتند درحال سواکردن میوه هستند. کمی آن طرفتر پیرمردی با گویش آذری درحال تبلیغ هندوانهها است. پسرک تروفرز پشت دخل، درحال وزنکردن خرید مشتریان است و بغل دستیاش رقم ترازو را روی ماشینحساب سوار میکند و تندتند نرخ میدهد. شباهت و گویششان نشان میدهد برادرند و در مغازه پدرشان کار میکنند. با این حال تا کلمه اعتیاد را از من میشنوند، کیسهها را رهامیکنند و میگویند: «خانوم، منظورتون خودتون هستید؟!» با هم میخندند و توجه همه را به من جلب میکنند.
«من خبرنگارم و در مورد کارآفرینی برای معتادان گزارش تهیهمیکنم. میخواستم بدونم اگر یک فرد معتاد به کار نیاز داشته باشه، تو مغازهتون بهش کار میدید؟»
«معلومه که نمیدیم. اونی که معتاده تکلیفش مشخصه، میاد از ما هم میدزده و میره خرج موادش میکنه.»
«اگر بدونید ترک کرده و دیگه مواد مصرف نمیکنه چی؟»
پسرک درحالیکه کیسه میوه مشتریاش را جابهجا میکند، آرام میگوید: «من معتادی که ترک کرده باشه و سر یک ماه دوباره شروع نکنه، ندیدم.»
«باورهای ذهنی مردم این است. معتاد چه مصرفکننده باشد، چه مصرفکننده نباشد، یا معتاد است یا روزی معتاد بوده است، پس تکلیفش مشخص است. «مشتریها هنوز با نگاهشان مرا میپایند، پچپچ میکنند و درحالیکه از مغازه خارج میشوم، صدای خندههای تلخ را پشتسرم میشنوم.
لیسانسه بهتر از معتاد است!
کار نیست، حتی برای لیسانسهها و بلکه بالاتر. در چنین شرایطی از شرکتهای خصوصی کمتر انتظار کارآفرینی برای معتادان بهبودیافته وجود دارد. این موضوع وقتی دستگیرم شد که با یک شرکت خدماتی و نظافتی تماس گرفتم و مدیر آنجا مشخصات فرمهای پر شده شرکتش را از پشت تلفن برایم خواند.
«مریم 28ساله دانشجوی مدیریت بازرگانی، علی 23ساله کارشناسی زبان انگلیسی، فریبرز 32ساله دانشجوی عکاسی...»
«تا حالا کسی که معتاد باشه یا ترک کرده باشه اما بدونید سوءپیشینه دارهرو تو شرکتتون استخدام کردید؟»
«همین الان یک نفر رو فرستادم برج میلاد برای نیروی خدماتی و پذیرایی. به سفارش یکی از آشناهامون و با ضمانت اومد پیشم و میگفت که 6 ماهه که ترک کرده. هرچند که آثار اعتیاد هنوز در چهرهاش پیداست اما انصافا خوب کار میکنه و مشخصه الان پاکه، برای همین پذیرفتمش.»
«یعنی شما برای معتادان بهبودیافته یا این قشر از افراد جامعه جایگاهی در شرکتتون قایلید؟»
«من به سهم خودم میتونم لابهلای کارکنانم به اینها هم فرصت شغلی بدم، اون هم با قید ضمانت، ولی خب من سالها زحمت کشیدم تا بتونم شرکتمرو بین مردم جا بندازم و اعتمادشونرو جلب کنم، نمیشه هر کسیرو آورد و گذاشت سرکار. مثلا چند روز پیش همین پسر معتادهرو فرستادم بره یک خونهای رو تمیز کنه، یک ساعت نشده برگردوندنش. مشتری زنگ زد گفت قیافهاش تابلو بوده معتاده، هر چی گفتم خانوم این با ضمانت داره کار میکنه و قبلا اعتیاد داشته، قبول نکرد و میگفت شاید اینجا پول و طلا ببینه دوباره هوس مواد بزنه به سرش. یک کارگر مرتب و شیک واسم بفرستید.»
باور ما این است که فقط آدمهای زهواردرفته معتادند، آدمهایی که محتاج پولند و از سر بدبختی پایشان به دنیای اعتیاد بازشدهاست. همین است که اگر یک معتاد به ظاهرش برسد و پول داشته باشد تا به قول معروف هم خودش را بسازد و هم ظاهرش را، باور ما را هم با خودش تغییر خواهد داد.
اعتماد کردم، آواره شدم
چهار سوی مغازه پر از گونیهای برنج است. صدای مرد میانسال از ته مغازه شنیده میشود. من را که میبیند توصیهاش برنج دانه بلند دمسیاه فرد علاست اما میگویم: «من هیچوقت فرق برنجهای درجه یک را با یکدیگر نفهمیدم، این کار مهارت میخواد.»
«اصولا هر کاری مهارت میخواد، ظاهر کار ما رو نبینید، باید برنجباز باشی تا بفهمی چی میگم.»
«من خبرنگارم. برای گزارشم به صاحبان مشاغل مختلف سرمیزنم تا بپرسم اگر یک معتاد به کار نیاز داشته باشه، حاضرید توی انبارتون بهش کار بدید؟ کمکش میکنید تا انگیزه کار پیدا کنه؟»
«نه.»
«چرا با این صراحت؟»
«تجربهاشرو دارم. 5سال پیش به برادر خودم کمک کردم. بردمش خونه خودم و ترکش دادم. بعدش هم آوردمش سرکارم. زیر بالوپرشرو گرفتم ولی فکر میکنید چی شد؟ فقط از دخلم دزدی کرد. هر چی درآورده بودم، نشست پشت همین کیسههای برنج و دود کرد رفت هوا. آبرو و اسم برام نذاشت. منو نبین الان مغازهام مشتری نداره. قبلا تو شهر خودمون گونیهای برنج روی سر هم سوار نمیشدن. از صبح تا عصر یک گونی تو مغازهام نمیموند! اما این پسره آبرومونو تو شهر برد و برای همین مجبور شدیم بیایم تهران.»
«چند وقت بود که ترک کرده بود؟»
«اینقدر ترک کرد و باز دوباره شروع کرد که دقیقا یادم نیست، ولی کلا بیشتر از یک ماه نمیتونست پاک بمونه.»
«من فکر میکنم یک ماه برای پاک بودن خیلی زمان زیادیه اما برای اینکه بیارینش سرکار زمان کوتاهی بوده.»
«والا ما که نکشیدیم ببینیم زمان کوتاه و بلندش چه تاثیری داره، فقط اینکه دیگه به معتاد جماعت اطمینان نمیکنم. اون که برادر خودم بود آوارهام کرد وای به حال غریبهها.»
بحث درمان یک فرد معتاد بسیار گسترده است. درمان وابستگی به موادمخدر تابع اصولی است که شامل درمان بیمار، رفع مشکلات جسمی و مشکلات روحی میشود. ترک اعتیاد به معنای درمان معتاد نیست. ترک یا سمزدایی فقط بخشی از درمان است و وقتی میگویند ۹۵درصد از معتادان پس از ترک، دوباره اعتیاد خود را از سرمیگیرند، به این دلیل اشتباه است که هیچیک از آنها وارد چرخه درمان نشدهاند، بلکه فقط سمزدایی کردهاند.
اعتماد به معتاد بهبودیافته
نیمساعتی که برای خلوت شدن دکان پاییدمش مدام سیگار میکشید. سیگار لای انگشتانش بود و لابهلای خودروهای تعمیرگاه میچرخید. دستهای روغنیاش را به لباسش میمالید و باز به سیگارش پک میزد. سوالم را که پرسیدم آرام اما محکم گفت: «چرا کار ندم؟ اما بایست ترک کرده باشه.»
با دست، یکی از همکارانش را نشان میدهد: «همین پسر معتاد بود. من سالهاست تو این محله مکانیکی دارم. همهرو میشناسم. این از اون شیشهبازها بود، ولی ترک کرد.»
« از کجا فهمیدن ترک کرده؟»
«یه دورهای خودمم مواد میزدم. نگاه کنم به چشم طرف میفهمم چیرو چند ساعت قبل زده!»
« از کارش راضی هستین؟»
«بعضی وقتها گیج میزنه، ولی کلا پسر درستیه. من میگم آدم باید ذاتش خوب باشه وگرنه چند سال پیش یک شاگرد داشتم، سیگارم نمیکشید، هر شبم میرفت باشگاه و ورزش، ولی دزد بود. از مغازهام، از مشتریها، از هرجایی که میتونست میدزدید. ربطی نداره!»
پسرک 22ساله خطهای پیشانیاش عمیقتر شده و زیر چشمانش گود رفته اما تندتند کار میکنه، از دستهای روغنی و لباسش پیداست حالش خوب است خوبِ خوب.
مصرف محرکها بهویژه شیشه باعث ایجاد علایم روحی و روانی در افراد میشود. معتادی که با یک اراده قوی قدم در راه بهبودی میگذارد، یک فرد عادی نیست. جسم و روحش تخریبشده، افسردگی و اختلالات پیدا و پنهان روانپزشکی یا روانشناختی و حتی اختلالات جسمی، بسیاری از تواناییها و مهارتها را از او گرفته است. از همه مهمتر تا مدتها میل جدیدی به نام میل مصرف مواد را با خود همراه دارد، بهطوری که دربرخورد با کوچکترین مشکل ممکن است دچار وسوسه و هوس مصرف مواد شود. پس برای بهبود معتادانی که عزم خود را برای مبارزه با هر آنچه یک روز از خودشان بیشتر دوستش داشتند و حالا میخواهند برای نابودیاش بجنگند، انگیزه شروع زندگی جدید ایجاد کنیم؛ «کار» یکی از آنهاست.
کارآفرینان در حوزه اعتیاد
چه آنهایی که درگیر مواد هستند و پنهان شدهاند و چه آنهایی که ترک کردهاند و تلاش میکنند تا دوباره با دنیای اطرافشان ارتباط برقرار کنند، در کفه ترازوی قضاوت، سبک و سنگین ندارند. با این حال از پایتخت گرفته تا مازندران و تبریز و مشهد هستند صاحبکارانی که دنیا را تنها از دریچه چشمان خودشان نمیبینند. بعضیها حتی خودشان تجربه مصرف مواد داشتند و بعد از ترک، دست همبساطیهایشان را گرفتند و این بار نه برای مواد بلکه برای کار دور هم جمع شدند. محمد ثقفی صاحب کارخانه تشک و مبلسازی که سالها درگیر اعتیاد بوده، یکی از بهبودیافتگان کارآفرین است. این کارخانهدار موفق که از 12سالگی تریاک مصرف کرده و از سال 80 درگیر مصرف شیشه شده، 6سالونیم است که مواد را ترک کرده و برای خودش و خیلیها که داستان زندگیشان شبیه او بود، شرایط کار فراهم کرده است. او پس از ترک مواد با کمک برادرش کارگاه کوچکشان را گسترش دادند و روزبهروز پیشرفت کردند. حالا 150نفر از کارکنان کارخانهاش معتادان بهبودیافتهای هستند که چرخ کارخانه تشکسازیاش را میچرخانند. ثقفی درباره استخدام معتادان بهبودیافته در کارخانهاش به «شهروند» میگوید: «میخواستم برای دوستان همدردم که اصلیترین مشکلشان بعد از ترککردن مواد، اشتغال بود، فرصت کار فراهم کنم. من به واسطه سالها اعتیاد، نگاهم به این افراد فرق میکند، من معتادان را از نزدیک دیدهام و جنسشان را میشناسم. نگاه من از نگاهی که مردم جامعه به آنها دارند، جداست. معتادها، آدمهای باغیرتی هستند که بهخاطر شرایطشان نمیتوانند در جامعه خیلی پررنگ باشند. همین هم عاملی میشود که به انزوا میروند و اعتمادبهنفس ترک اعتیاد را ندارند. ما در دوران مصرف، فكر مىكرديم كه خيلى لذت مىبريم و هركس كه چيزى مصرف نكند، نصف عمرش بر باد رفته است. اما بهجایی میرسیم که دیگر خودمان را هم فراموش میکنیم و بهنظرم همان زمان، زمان کمک کردن به معتادان است. من هم همین کار را کردم، یعنی به این آدمها اعتماد و برایشان انگیزه ایجاد کردم و حالا به سهم خودم 150معتاد از راه اعتیاد بازگشتند و در کنار یکدیگر در کارخانه کار میکنیم.»
باورهای ذهنیمان را تغییر دهیم
در سالهای اخیر به خاطر تغییر سبک الگوی مصرف موادمخدر از سنتی به صنعتی، تأثیر مواد محرک بر بدن و مغز معتادان باعث اختلال در رفتار آنها شده است. با این حال معتادانی که با هزار سختی و مشکل جنگیده و مواد را کنار گذاشتهاند، تا سالها تأثیر این مواد در خلقوخوی و رفتار و حتی ظاهرشان پیداست. «پرسنل عادی با معتادان بهبودیافته و بالعکس سازش نداشتند، نمیتوانستند بپذیرند که با هم در یک فضا کار کنند و ما هر روز شاهد اختلاف و دعوا بودیم.» اینها را اسفندیار ایمانزاده، کارآفرینی که وقتی در اطراف کارگاه مجسمهسازیاش با یک کمپ ترک اعتیاد روبهرو شد، تصمیم گرفت تا برای معتادان درحال ترک، انگیزه کار کردن ایجاد کند به «شهروند» میگوید و درباره سختی کار با معتادان بهبودیافته میافزاید: «شرایط کار و مشکلات در فضاهای کارگاهی و تولیدی کشور یکسان است. وقتی تصمیم گرفتم از معتادان بهبودیافته برای کار در کارگاه استفادهکنم، شرط پذیرش آنها این بود که یکسال از زمان پاکبودنشان گذشته باشد. با این حال 25نفر آمدند و در کنار پرسنل عادی که در کارگاه داشتیم، شروع به کار کردند. اما بعد از مدتی مشکلاتی پیش آمد. به این معنی که بین این دو گروه از کارکنان کارگاه اختلاف ایجاد شد. دلیلش هم این بود که پرسنل عادی به خاطر باورهای ذهنیشان هنوز به چشم معتاد به آنها نگاه میکردند و از طرفی معتادان بهبودیافته بهخاطر شرایط خاصی که در گذشته تجربه کرده بودند، در واکنش به رفتارها و صحبتها پرخاشگری میکردند. به همین خاطر تصمیم گرفتم این دو گروه را از هم تفکیک کنم و همین هم عاملی شد تا احساس امنیت پیدا کنند و شرایط کار بهبود پیدا کرد. با این حال و با وجود همه مسئولیتها و سختیهای این کار تصمیم دارم امسال برای تعداد بیشتری از این افراد شرایط کار فراهم کنم. من اعتقاد دارم معتادانی که با اراده، مواد را کنار میگذارند، قطعا قدرت و توانی فراتر از آدمهای عادی دارند. کما اینکه تلاش و مسئولیتپذیریشان را هم از نزدیک دیدهام. من معتادانی که خودشان، خودشان را درمان کردهاند باور دارم و باید بدانیم کسی که دوران سخت اعتیاد و بعد ترک مواد را پشتسر گذاشته نیاز به امید، انگیزه و اعتمادبهنفس دارد.»