قاسم حسن پور استاد دانشگاه
تلقی که اکنون از نقد میشود یک تعریف کاملا اشتباه است. نقد نباید به عنوان یک مخالفت تلقی شود. نقد، رد کردن یا انکار موضوعات نیست. نقد بر 3 خصلت بنیادی استوار است. یک فهم بنیادی، دوم مناسبت و رابطه من و تو و سوم مساله گفت و گو یا همان دیالوگ است. هیچ نقدی را ما بدون آگاهی نمیتوانیم پردازش کنیم. نقد همواره همراه است با آگاهی اما نه با هر آگاهی! یعنی آگاهی که میتوان با فهم بنیادی آن را پیوند زد. به معنای کاملتر میتوان گفت فهم حقیقی. اما زمانی که شما از نقد صحبت میکنید باید عملا ساحات مناقشه مورد نظر را به نحو حقیقی نه به نحو صحیح مورد ارزیابی قرار دهید. در کل نقد را نمیتوان یک امر ساده فرض کرد اما محال هم نیست. در عین حال نقد یک امر ضروری قلمداد میشود. البته نقد هم جایگاه مناسب خود را برای ارایه میطلبد و نه برای هر فکر، اعتقاد، و هر مناسبات اجتماعی و نه برای هر قدرتی! ما برای هر اندیشه ورزی احتیاج به نقد داریم. اینکه زمانهایی ما تفکر انتقادی را طرح میکنیم، بعضی بر این تصور هستند که آیا امکان دارد که نقدی هم بدون تفکر صورت گیرد که البته زمانهایی هم این امر را از بعضی افراد شاهد هستیم. اصولا نقد درست بر اساس اصول بنیادی بروز میکند و ارایه میشود. اینکه ما در اوقاتی میشنویم که میگویند رویکرد انتقادی یک رویکرد خام است، به این مثابه است که در آن رویکرد بنیادی و تفکر انتقادی لحاظ نشده است. نکته بسیار مهم این موضوع است که زمانی که یک نقد در حال انجام است فردی که نقد میکند به عنوان شخص سوم مطرح باشد و فرد مورد انتقاد مورد خطاب قرار گیرد. ما یک رابطه داریم به نام رابطه من و تو که سه سطح از این رابطه میتواند در این موضوع حایز اهمیت باشد و تفکر حوزههایی که به آن میپردازیم از جمله حوزه قدرت در این میان تاثیرگذار است. پس در نقد فهم بنیادی مهم تلقی میشود و باعث خواهد شد که من در مواجهه با تو، به یک فهم و دانش عمیق نسبت به تو دست پیدا کنم و آن زمان بتوانم به درستی نقد را صورت دهم که میتوان اسم این نقد را نقد درست و آگاهانه و به دور از تاثیرات جانبی قلمداد کرد.
نکته سوم گفت و گو است اما متاسفانه در جامعه ما فرهنگ گفت و گو به خوبی صورت نمیگیرد و کاربرد درستی در جامعه ما بر آن مترتب نیست. این تصور اشتباه شکل گرفته است، زمانی که کسی از فرد دیگر نقد میکند این نگرش به وجود میآید که کسی که نقد میکند قصد ویران کردن طرف مقابل را دارد. خب این تفکر میتواند ویرانگر باشد زیرا هیچ کدام از اندیشهها و فهمهای اجتماعی را در خود شکل نمیدهد. بنابراین، این تفکر اشتباه به غلط شکل میگیرد که ما از هر اشتباهی مبرا هستیم. اما موضوع گفت و گو به قدری حایز اهمیت است که هر فهم درستی را در جامعه شکل میدهد و پایه گذاری میکند. نباید این تصور شکل گیرد که گفت و گو فقط ارایه یک مناقشه یا بحث انتقادی است بلکه گفت و گو یکی از مهمترین اصول و زمینههای ارتباطی یک اجتماع مطلوب است. اگر افراد در جامعه به خوبی نقد را بفهمند و بپذیرند، اگر نقد را به خوبی بشناسیم، هیچ زمان از آن فرار نمیکنیم. باید بدانیم همه افراد در معرض نقد هستند. همه مناسبات یک جامعه در مواجهه با نقد است. نقد همواره با ساختن است و منظور از این ساختن آن ساختن «دکانستریشن» نیست. نقد به کل سازنده است فرقی نمیکند من که یک استاد دانشگاه هستم یا دیگر اساتید، کسانی که در جایگاه پاسخگویی هستند همیشه این واهمه را در خود دارند که افکارشان، عملکردشان یا باورشان نقد شود. این موضوع بزرگترین تهدیده کننده برای یک تفکر میتواند باشد. متاسفانه ما از جایگاه نقد فهم درستی نداریم. ادامه حیات هیچ اندیشهای بنیادی یا مفهومی، بدون نقد ممکن نیست. این زمان است که ما باید با استقبال به سمت نقد حرکت کنیم زیرا نقد همان اندیشه سازی است. اگر ما به نقد با دقت فراوان بنگریم متوجه میشویم که هیچ اندیشهای را بری از نقد نمیبینیم.