شماره ۳۷۹ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۳ شهريور
صفحه را ببند
اجتماعی با برخی باورهای غلط

پرستو صالحی بازیگر

همیشه این فکر در مردم وجود داشته است که هنرمندان و افرادی که کار هنری انجام می‌دهند زندگی ای غیر از افراد معمولی جامعه، دارند.اما این‌گونه نیست و تمام اتفاقاتی که در یک جامعه رخ می‌دهد تاثیرش هم برای مردم عادی و هم انسان‌های دیگر محقق است زیرا در این فکر بودم که تمام رخدادهای اجتماعی از خود یک سری ترکش‌هایی دارد که تمام افراد یک جامعه را در بر می‌گیرد زیرا بدنه یک جامعه مانند یک زنجیر به یکدیگر وصل است. در این فکر بودم که زندگی ما اکنون به چه حدی دچار مشکل شده است و تما این مشکلات نشات گرفته از معضلات اجتماعی ما در جامعه است. من عقیده دارم مشکلات اجتماعی به غیر از به وجود آمدن یک سری ناهنجاری‌ها در جامعه، در بخش‌های مختلف اجتماع تاثیر منفی می‌گذارد. چندی پیش برای گرفتن خانه مجبور شدم به چند مشاور املاک مراجعه کنم و با آنها زمانی را قرار  بگذارم از من سئوالاتی کردند که برایم بسیار ناراحت کننده بود و باعث بروز ناراحتی در من شد. من معتقدم آنها تقصیری ندارند بلکه تمام آن رفتارها و گفتاری که با من داشتند،  برگرفته از مشکلات اجتماعی بود که صرفا توسط آن فرد بازگو می‌شد و تمام اشارات و سئوال‌هایی که از من می‌کردند بر گرفته از یک سری باورهای اجتماعی بود که در آن افراد حاکم شده بود. امروزه بیش از هر زمان دیگر ما با مشکلات عدیده‌ای روبه رو هستیم. موضوعات مختلفی در مردم امروز تاثیر گذار است . اگر از یک جنبه این فشارها باشد باز قابل تامل است اما مشکلی که وجود دارد این مساله است که مردم از جهات مختلفی در فشار هستند.
هوای ناپاک ما، ترافیک ما، رانندگی کردن ما، رفتارهای اجتماعی و تعاملات ما در این شهر همه و همه دچار نقص است و همه از این نوع برخورد در معرض آسیب های اجتماعی و فرهنگی هستیم. اکنون امنیت شغلی در کشور ما به صفر رسیده است. مشکلاتی از این منظر را هم می‌توان به تعاملات اجتماعی مرتبط دانست. افراد در ادارات، در شرکت‌های مختلف، فرقی نمی‌کند، هر کسی در هر حرفه ای که هست امنیت شغلی ندارد و نداشتن این امنیت
 باز گو کننده مشکلات عدیده در یک جامعه است. منظور این است که خانه اشتغال، از پای بست ویران است  و در بسیاری دیگر زمینه‌ها نیز  همین مثال، حال این روزهای شهر ما است. امروز خیلی راحت از روی هم رد می شویم، برای پشیزی این کار را صورت می دهیم و مهم هم نیست که چگونه یا به چه قیمتی این کار را صورت می دهیم مهم این است دیگر ارزشی برای با هم بودن در این شهر نداریم.در هر کاری یا رابطه‌ای مادی و معنوی، دیگر مهم ترین بخش یعنی اخلاقیات، حایز اهمیت نیست بلکه این موضوع مهم است که شما چقدر پول دارید یا چقدر می توانید سود رسان باشید و منفعت به وجود بیاورید. این حرفهایی که می زنم برای همه روشن است همه هم بهتر از من می دانند اما مشکلی که هست، اینجاست که همه آگاه هستند اما روز به روز هم بدتر می شود  طوری که گاهی با خودم می گویم شاید این نوع رفتار، موضوعی لازم الاجرا است.

 


تعداد بازدید :  231