عبدالله ناصری فعال سیاسی و پژوهشگر
توجه به زیر ساختهایی که یک جامعه را شکل میدهد، میتواند تأثیر بسزایی در روند رشد و توسعهیافتگی آن جامعه ایجاد کند. این زیرساختها انواع و اقسام گوناگونی دارند و اما ما همواره زیرساختهای اقتصادی را بهعنوان زیرساختهای اصلی برشمرده و مورد توجه قرار دادهایم. از این منظر در پرداختن به سایر مولفههایی که میتواند یک کشور را در راه رسیدن به توسعهیافتگی همراهی کنند، دور ماندهایم. اما ازجمله اصلیترین زیرساختهایی که یک کشور برای توسعه و بهبود روند زندگیاش به آن نیاز دارد، زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی است. بر این زیرساختها حتی در نگاه دینی نیز بسیار تأکید شده است و آنها ازجمله اصلیترین اصولی هستند که مورد نظر در فرهنگ دینی نیز هستند.
با این ترتیب، از منظر نگاه دینی و جهانبینی دینی نیز بر این امر تأکید بسیار شده و از سویی بر پیوستگی فرهنگ و اقتصاد نیز بسیار تأکید شده است. به این ترتیب و با توجه به گفتمان اسلام، پیوستگی عمیقی بین حوزه اقتصاد و فرهنگ وجود دارد و هر زمان که بخواهیم به حوزه فرهنگی توجه کنیم، نمیتوانیم اقتصاد را نادیده بگیریم. در نگاه دینی این پارادایم را خدا در قرآن نیز دنبال میکند و حوزه فرهنگ و جامعه را ازجمله اصول اساسی میداند که باید با توجه دقیق و عمیق به آن پرداخت.
این درحالی است که خدا در بسیاری از آیاتش نیز به چنین موردی اشاره دارد. در روایات ائمه معصومین نیز همین رویکرد پررنگ دیده میشود و بر این مورد بهویژه زمانیکه بر اهمیت حیات دینی تأکید میکند، اشاره دارد. در تمامی کشورهای توسعهیافته نیز تأکید بر زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی، در کنار زیرساختهای اقتصادی، ازجمله اصلیترین بخشهایی است که عامل توسعهیافتگی و پیشرفت را برای این جوامع به همراه آورده است. اما زیرساختهای اقتصادی ازجمله مواردی است که همگی با آن آشنایی دارند و به موازات آن، بحث زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی، ازجمله مواردی است که همواره مغفول مانده است.
با این حال چنانچه بخواهیم شاخص و مولفهای برای این نوع از زیرساخت تعریف کنیم، باید به آزادی و عدالت اشاره کرد.
این دو ازجمله اصلیترین زیرساختهای فرهنگ و جامعه هستند که با وجود و گسترش آنها، جامعه امکان و قدرت بازیابی خود را پیدا میکند. اقتصاد و سیاست به سمت رشد و تعالی پیش میرود و از همه آنها مهمتر مردم جامعه در امنیت و آرامش، به زیستی اخلاقی و اجتماعی روی میآورند. بر همین اساس هم، آزادی و عدالت در تمامی جوامع توسعهیافته و مدرن و در حقیقت تمامی کشورهایی که توسعه متوازن در آنها وجود دارد، به اصلی جداییناپذیر از شاکله جامعه بدل شده که زیست اخلاقی و اجتماعی بدون آن
ناممکن است.