شماره ۸۰۷ | ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۰ اسفند
صفحه را ببند
این شرح بی‌نهایت...

بر پايه انصاف، دوستى استوار مى‏‌شود.
 امام علی(ع)
   
بنده پیر مغان
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
عشق کاری‌ست که موقوف هدایت باشد
من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی می‌گفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
حافظ


تعداد بازدید :  199