داوودرضا عرب کارشناس منابع آب
مسائل زیستمحیطی، مسألهای چون بحران دریاچه ارومیه، از آن دست موارد است که نمیتوان آن را متصل به اتفاقات یک روز و دور روز دانست، بلکه مسائلی از این دست ازجمله مواردی است که در گذر زمان و طولانی مدت حادث میشوند و همچنین رفع آنها نیز گذر زمان، صبوری و درایت میخواهد. در غیر این صورت باید گفت مشکل دیاچه ارومیه هرگز به این راحتیها حلنخواهدشد.
از سوی دیگر، این امر مسألهای است که در اثر اشتباهات گسترده و مصایب زیستمحیطی در سالیان متمادی به وجود آمده است و مواردی گوناگون عامل تشدید این اتفاق شدهاند. مسائلی که بسیاری از آنها را میدانیم و در این مدت نیز تحلیلها و حرفهای بسیاری درخصوص آنها ارایه داده شده است.
در نتیجه اما باید گفت که حل این مسائل هم در کوتاهمدت ممکن نیست و احیای دریاچه در حدود 30 تا 40 سال طول میکشد. آن هم 30، 40سالی که باید با توجه و برنامهریزی دقیق و درست با آن مواجه شد و به نحوی باشد که موارد بهدستآمده، بهراحتی از دست نرود؛ این هم در نوع خود راهکارهایی دارد که باید برای دستیابی به موفقیت به آن توجهکرد. این درحالی است که برنامه فعلی احیای دریاچه ارومیه، برنامهای 10ساله است. در طی این 10سال اتفاقی که میافتد این است که وضع دریاچه از جهت تراز اکولوژیک تغییر مثبتیخواهدکرد و اما همچنان مشکلات و بحران وجودخواهدداشت. به این ترتیب باید گفت ما در این لحظه ابدا از بحران نگذشتهایم اما میتوانیم بگذریم و این هم برای خود شرایطی دارد که در صورت رعایت آنها میتوان به این نتیجه دست یافت.
یکی از آن موارد این است که پروژه پشتیبانی دولت را در ابعاد مختلف داشته باشد و تمهیدات سیاسی بر آن اثر نگذارد، درحقیقت بهعنوان طرحی ملی مطرح و اجرایی شود. به این ترتیب باید مقابل دخالت آدمهای سیاسی بهویژه افراد سیاسی حاضر در منطقه را گرفت تا این مقوله را مصادره نکرده و به نفع خود و اهداف سیاسیشان از آن بهرهبرداری نکنند، همچنین باید پروژه را از مسال سیاسی دور کرد. این مسأله ابعاد اجتماعی گستردهای هم دارد که باید دیده شود. ما میدانیم که ضعف مطالعات اجتماعی بهصورت کلی در کشور وجود دارد. مطالعات اجتماعی نیز امری طولانیمدت و دقیق است که باید با جدیت پیگیری شود.
نکته بعدی این است که دستگاههای اجرایی بتوانند هماهنگیهایشان را افزایش دهند و از بند بروکراسیهای مدیریتی خارج و یکپارچه شوند. هماهنگی بسیار مهم است. مسأله دیگر مسائل فنی است. این برنامه 10ساله براساس سالهای نرمال ریخته شده ولی ممکن است سالهایی خشک باشد و اگر در سالهای آینده وزن سالهای تر بیشتر باشد، ممکن است حتی از برنامه نیز جلوتر برویم و اگر هم سالهای خشک بیشتر باشد ممکن است زمان بطلبد.
حال در این میان میتوان پیشنهادهایی را بیان کرد. از آن جمله این که برنامه در طی این 10سال بهروز شود، چراکه راهکارهایی وجود دارد که ممکن است در سالهای مختلف تغییرکند و به همین دلیل نیز باید برنامه را بهروز کرد و گرچه جهتگیریها درست است اما لزوما عامل به نتیجهرسیدن نیست و انعطافپذیری باید وجود داشته، از اینرو گروه پایش استراتژیک و مطالعات راهبردی باید تشکیل شود و با توجه به شرایط، موارد جلو برود.
در این میان اما هستند کسانیکه معتقدند به این دریاچه امیدی نیست و نیازی نیست که احیا شود، یا آنکه نباید احیا شود. اما دقیقا برخلاف آن درست است. این دریاچه اجبارا باید احیا شود، چراکه در کویر نیست و زندگی آدمهای بسیاری بسته به آن است. اگر بگوییم نمیشود و نمیخواهیم، یعنی میخواهیم بخشی از خاک کشور را نادیده بگیریم. نباید بگوییم نمیشود، بلکه باید بگوییم چگونه میشود؟
تجربههای جهانی در این سالها و همچنین مشاهدات میدانی نشان داده حداقل باید وضع را همینطور نگهداشت تا از تولید ریزگرد جلوگیری کنیم، چراکه میدانیم تولید ریزگردها تا چه حد میتواند خطرناک باشد. راهحلهایی چون انتقال آب، یکی از آنهاست، هرچند یک راهحل پایدار نیست و مشکل را صرفا مقطعی حلمیکند اما تا حدودی کمککننده است و به همین دلیل یکی از راهحلهای برنامه 10ساله این است که از رودخانه زاب برای رفع بحران، آب بیاورند و البته این هم باید با رعایت مسائل زیستمحیطی انجام گیرد، چراکه اگر از خزر یا ارس این آب آورده شود، میتواند مشکلات گستردهای را ایجادکند که باید به این موارد نیز توجه کرد.