سیدرضا صائمی منتقد تلویزیون
حتی اگر از دنیای سیاست و بازیهای آن دل خوشی نداشته باشی یک روزی یک جایی، زلف زندگیت به زلف سیاست گره میخورد! و حتی اگر در رقابت سیاسی به بازی گرفته نشوی ممکن است درگیر بازی سیاست شوی! از سیاستگریزی نیست. سایه آن بهحدی بلند است که از سر هر کسی رد شود. باید کمی از این هم جلوتر رفت. سیاست لزوما به مبارزه مسلحانه و تظاهرات و انتخابات و انقلاب محدود نمیشود. گاهی سایه سیاست نه بر سر و صورت که بردل و سیرت او مینشیند و تحولات اجتماعی بیش از آنکه تجلی بیرونی پیدا کند به یک تجربه و تغییر درونی منجر شود. سیاست نه فقط حکومت و نظام مدیریتی که گاه ساحت فردی را تحتتأثیر خود قرار داده و دچار دگردیسی میشود. گاهی یک رخداد سیاسی مثل انقلاب تنها بهانه و فرصتی میشود تا آدمی از درون دچار تغییر و دگردیسی شود و درنهایت نگاهش به خود، زندگی و جهان پیرامونش تغییر کند. چه بسا کسانی که در پی تغییر جهان بودند اما درنهایت به تغییر خود بسنده کرده و دریافتن انقلاب درونی نقطه عزیمت و چه بسا نقطه عطف یک رخداد اجتماعی یا انقلاب سیاسی باشد. رویکرد سریال انقلاب زیبای بهرنگ توفیقی به نگارش حامد عنقا با این رویکرد و نگاه به قصه خود نگریسته و بیش از آنکه آن را قصهای اجتماعی - سیاسی دانست باید قصهای فردگرایانه در نظر گرفت که بر مبنای مولفههای روانشناختی قصد دارد زندگی درونی دختری به نام زیبا (آزاده صمدی) را روایت کند. داستانها و فیلم و سریالهای مختلفی در ارتباط با انقلاب و حوادث و رخدادهای آن ساخته شده که غالبا سویه سیاسی - معمایی داشته و کمتر از منظر جامعه شناختی و حتی روانشناسی به این موقعیت خاص تاریخی، آدمهای انقلابی و مناسبات عاطفی - انسانی آن نگریسته شده است. مجموعه انقلاب زیبا تلاش کرده تا این خلأ را پر و از زاویه متفاوتی به آن بنگرد تا درواقع بین انقلاب به مفهوم اجتماعی - سیاسی آن با انقلاب به معنای روانشناختی و تحولات درونی و رفتاری انسانها پیوند زده و قصه خود را روایت کند. شاید به همین دلیل است که به نظر میرسد این قصه از پیچیدگی بیشتری برخوردار بود و وجوه معمایی آن پررنگ است. به عبارت دیگر میتوان گفت مجموعه انقلاب زیبا یک داستان پلیسی، اجتماعی – سیاسی و معمایی است که محور آن شخصیت زیبا (آزاده صمدی) است که از رهگذر سیر تحولات شخصیتی او میتوان به بازخوانی وقایع تاریخی پیرامون او دست زد و ادعا کرد که این مجموعه حرکت از فردیت به جمعیت است و از تحولات فردی به تاریخی.
در تأویل روانشناختی مفهوم انقلاب در این سریال میتواند به دو ساحت توجه کرد که فرآیند و پروسه انقلاب و تجربه زیسته فردی- اجتماعی آن را به دو شکل پی میگیرد. به عبارت بهتر میتوان برای این قصه دو تأویل نظری قایل شد. یکی اینکه انقلاب سیاسی به واسطه تغییر و تحولاتی که در ساحت اجتماعی ایجاد میکند بر ساحت فردی سنگینی کرده و آن دچار تحرک و پویایی در جهت انطباق خود با واقعیت بیرونی میکند و به همین دلیل تحولات درونی یا ذهنی در فرد صورت میگیرد و رویکرد دوم اینکه مفهوم انقلاب و مسائل آن در بستر این قصه ضرورت ثانویه داشته و در اولویت دراماتیک اثر نیست بلکه قرار است سیر تحول درونی شخصیت با ماهیت این مفهوم گره خورده و به درک عینی مخاطب از تجربیات انتزاعی زیبا کمک کند و درنهایت یک رابطه دیالکتیکی بین ساحت فردی و اجتماعی آن برقرار شود. داستان این سریال درباره زیبا و حامد زوجی است که به تازگی عقد کردهاند و قرار است بهزودی با هم ازدواج کنند. این زوج درحال سپری کردن روزهای خوش زندگی هستند اما بازگشت پدر زیبا موجب بروز اتفاقاتی در رابطه این دو نفر میشود. این بازگشت پدر مسائلی را ایجاد میکند که بسیاری از ارتباطها را تحتالشعاع خود قرار میدهد. در حقیقت این داستان خط اصلی قصه است. به واسطه اولویت این فردیت و برجستگی خوانش روانشناختی از قصه، سریال انقلاب زیبا از روایتهای ایدهآلیستی و سوبژکتویته در بسط درام پرهیز میکند. اساسا یکی از مهمترین ضعفهای سریالهای انقلابی، فروغلتیدن در گندهگوییهای کلامی و دیالوگپردازیهای شعاری است که خوشبختانه در این مجموعه به خوبی کنترل شده و هرگونه نگاه ایدهآلیستی و کنش آرمانگرایانه در موقعیتهای درام و کنشمندیهای آن صورتبندی شده است. فارغ از صورت تاریخی قصه باید به شخصیتپردازیها اشاره کرد که تا حدود زیادی تا اینجای کار توانسته در حافظه تصویری مخاطب ثبت شود مثل شخصیت صفر با بازی مجید مظفری یا خود زیبا با بازی آزاده صمدی، همچنین حامد با بازی علیرضا کمالینژاد و پدر زیبا با نقشآفرینی آتیلا پسیانی. وجوه معمایی قصه نیز با رمزگشاییهای فردی که واجد ویژگیهای روانشناختی است در قصه و قهرمانش تجلی میکند. هویت معمایی قصه تصنعی و ساختگی نیست و ستون و پایههای محکمی دارد. وجوه معمایی - تاریخی سریال گاه مخاطب را به یاد مجموعه کارآگاه علوی میاندازد که مخاطب را نیز با حدس و گمانهای مختلف همراه کرده و از این طریق ضمن حفظ سرگرمی، او را به شکل درونی و ذهنیتری با قصه درگیر میکند. به همین دلیل است که اگر مخاطب با سریال همراه شود به شکل مستمر آن را دنبال کرده و قصه به اصطلاح واجد کشش دراماتیکی است. این موقعیت را تصور کنید که جابر بعد از سالها به کشور برمیگردد و به صورت مرموزی به قتل میرسد. هیچکس نمیداند قاتل کیست و به مخاطب هیچ کد یا نشانهای برای معرفی قاتل ارایه نمیشود. از همین قسمت اول هر کسی که در ارتباط با جابر بوده، میتواند قاتل او باشد از همسر زیبا که معتقد است پدرش در زندانهای رژیم پهلوی توسط جابر شکنجه و شهید شده تا خود زیبا که سالها پیش پدرش او و مادرش را رها کرده و رفته است و هرچه داستان جلوتر میرود از دلایل قاتل بودن یک شخصیت کاسته میشود، اما شخصیتهای دیگر بیشتر در مظان اتهام قرار میگیرند.
سویه روانشناختی سریال انقلاب زیبا را میتوان در دو ساحت به شکل موازی تاویل کرد. یکی انقلاب درونی زیباست که وجوه فردگرایانه دارد و دوم روانشناسی اجتماعی مفهوم انقلاب و سياست است و اینکه از حیث روانشناختی این رخداد مهم جامعهشناختی را بازنمایی کند. شاید در نگاه اول به نظر برسد نویسنده با ترکیب و مونتاژ ژانرهای مختلف قصد داشته بر جذابیت قصه بیفزاید و به همین دلیل به هر ژانری چنگ انداخته تا به این مقصد برسد اما محصول کار واجد هویت یکدست و هارمونی بین ژانری است که درنهایت موجب وصله پینه شدن یا شکلگیری یک فیلمنامه الصاقی نمیشود و یکپارچگی و انسجام خود را از دست نمیدهد بلکه قصه به لایههای در هم تنیده و دهلیزواری بدل میشود که ذهن مخاطب را با خود درگیر کرده و همراه میکند. شاید به همین دلیل اگر مخاطب اتفاقی این مجموعه باشید درک موقعیتها و آدمهایش کمی دشوار به نظر برسد و این البته خوب است. سریالهای تلویزیونی باید به گونهای ساخته شوند که ماجراهای آن چنان در هم تنیده و حلقهای است که اگر یک قسمت را از دست بدهی رشته کلام از دستت خارج میشود. انقلاب زیبا واجد تکثر و تعدد خرده روایتها و اتفاقات و کاراکترهایی است که هم از یک سو ریتم مناسبی به قصه و روایتش میدهد و هم مخاطب را از حیث ذهنی درگیر ماجرا میکند. تلاشی کنشگرانه تا مخاطب برای درک فیلم دست به کنشمندی ذهنی زده و حتی در خوانش شخصی خود به نوعی این انقلاب زیباییشناختی و انتزاعی را در همذاتپنداری روانشناسانه تجربه کند. انقلاب زیبا شاید یک تلنگر دراماتیک به انسان معاصر امروز است که میتواند از دل رخدادهای سیاره به تجربه رخدادی تازه که همان تحولات درونی و رفتارشناسانه است برسد. انقلاب زیبا روایت بینقضی نیست اما قصه زیبایی را روایت میکند که از تاریکی به روشنایی و زیبایی هدایت میشود.