پيشنهاد ميكنم اگر علاقه داريد كه درباره معضل
مواد مخدر در ايران اطلاعاتي به دست آوريد، حتما مجموعه چهار صفحهای طرحنو روز سهشنبه (13 بهمنماه) روزنامه شهروند را مطالعه كنيد. هرچند نكات ديگري هم هست كه در اين مجموعه طرح نشده است؛ ازجمله بحث اعدام قاچاقچيان مواد مخدر و ابعاد آن از مهمترين اين نكات است. به همين دليل پس از طرح امكان لغو اعدام برای قاچاق مواد مخدر، نشستهايي در دانشگاهها و مراکز علمی برگزار خواهد شد و به اين موضوع ميپردازد. در دانشگاه شهيد بهشتي و نيز انجمن جامعهشناسي ايران اين موضوع مورد توجه قرار گرفته است و طبيعي است كه مطالب آن نيز در مطبوعات منعكس خواهد شد. ولي اين يادداشت درصدد است كه به نكته مهمي در اين باره بپردازد. نكتهاي مديريتي و مبنایی كه نه فقط در مبارزه با مواد مخدر، بلكه در سياستگذاري و حل ساير امور اجتماعي نيز ديده ميشود.
حل مسائل و مشكلات اجتماعي، سهلوممتنع است؛ يعني در عين حال كه آسان است در عمل غيرممكن نيز به نظر ميرسد. ولي ما عادت داريم وجه آسان آن را در نظر بگيريم غافل از اينكه راههاي ساده و موثر براي حل مسائل اجتماعي وجود ندارد كه اگر وجود داشت دنيا تا کنون همه مسائل خود را حل كرده بود.
مسائل اجتماعي بسيار پيچيدهتر از مسائل فني است. كاهش تلفات ناشي از سقوط هواپيما هر چند مهم است ولی پیدا کردن راهحل آن كار سختي نيست، ولي كاهش حتي يك درصدي اعتياد يا سرقت كاري بس سخت و چندوجهي است. علت نيز پيچيدگي كنش اجتماعي و نيز واكنشهاي پيشبيني نشده انسان به راهحلهايي است كه براي مبارزه برميگزيند؛ اجازه دهيد مثالي زده شود. فرض كنيد كه براي مبارزه با قاچاق مواد مخدر نيروهاي انتظامي و نظامي بيشتري به كار گيريم، نتيجه چه خواهد شد. در ابتدا مواد مخدر كاهش مييابد، قيمت آن گرانتر ميشود. وقتي قيمت بالاتر رفت، تقاضا در نتیجه سودآوری بالاتر براي قاچاق، بيشتر و در نتيجه قاچاق مواد به صرفهتر ميشود. تنش با قاچاقچيان بيشتر ميشود؛ چون سودآوري آن افزايش پيدا ميكند، بخشي از درآمدها را صرف خريد همكار در ميان نيروهاي رسمي ميكنند و رشوه و فساد را وارد ميدان مبارزه براي قاچاق مينمايند. پس از مدتي كه گذشت ميبينيم مبارزه با مواد مخدر سختتر و مجازاتها نيز بسيار سنگين شده است؛ ولي در عمل اعتياد و قاچاق كمتر نشده كه بيشتر هم شده است. چرا چنين ميشود؟ به اين دليل ساده كه با افزايش هزينه مواد مخدر به تنهايي نميتوان با آن مبارزه كرد. اين تنها راه مقابله با مصرف مواد نيست و سازوكارهاي موجود نيز نميتواند طرف عرضه مواد را با اين روشها كنترل كند. در بسياري از موارد بهترين راهحلهاي مبارزه با مشكلات و مسائل اجتماعي لزوما آنهايي نيستند كه در ابتدا و بهعنوان يك راهحل ساده به نظرمان ميرسند. در اين موارد بايد شجاعت اجتماعي و سياستگذاري داشت و شيوههاي ديگري كه به ذهن ساده افراد نميرسد را نيز آزمون كرد.
اجازه دهيد بهگونه ديگري به ماجرا نگاه كنيم. گفته ميشود كه يك وجه مهم اعتياد، فقدان شغل و بويژه کمبود مشاغل ثابت و باامنيت است. مشاغلي كه زمينه را براي گرايش به سوي اعتیاد از ميان ميبرد. از سوي ديگر گفته ميشود هزينههايي كه اعتياد به كل كشور تحميل ميكند سالانه حدود 12 ميليارد دلار است. اين رقم براي ايجاد حداقل 300 هزار شغل در سال مناسب است. پس اگر نتوانيم اشتغال پايدار و امن ايجاد كنيم، نهتنها توليدمان بيشتر نميشود، بلكه افراد بيشتري معتاد ميشوند و در نتیجه هزینه بيشتري نيز به جامعه تحميل ميشود.
اكنون بحث امكان لغو اعدام قاچاقچيان مطرح است. هدف از اين اقدام اين نيست و نميتواند اين باشد كه نسبت به آنان ارفاقي صورت گيرد. هدف اين نيست كه قاچاق مواد مخدر از حوزه جرمانگاري خارج شود يا اهميت آن كمتر شود. هدف اصلي اين است كه تأكيد بر خشونت و مجازات و جريمه و... سادهترين راهحلي است كه در هر زمينه به ذهن برخي ميرسد؛ و ضمنا كماثرترين راه است؛ اگر اثرات آن معكوس نباشد؟ امروز بخش عمده مواد مخدر جهان در ايران جابهجا ميشود؛ ولي اعدام آن را کم نكرده است. زيرا گمان كردهايم با اعدام مشكلات حل ميشود و خيال خود را از ساير اجزاي سياستگذاري آسوده كردهايم. در اینجا به سه نکته سیاستگذارانه توجه میدهیم.
يكي از مهمترين وجوه مبارزه با مواد مخدر وجه اقتصادي آن است؛ فراموش نكنيم هر اقدامي كه به گرانتر شدن مواد مخدر منجر شود به نوعي مطلوبيت آن را براي قاچاق افزايش ميدهد و همين امر موجب افزايش باندهاي قاچاق و در نتيجه كاهش قيمت خواهد شد و پس از مدتی به نقطه تعادلي ميرسد. از سوي ديگر معتادان نيز براي تهيه پول موادی که گرانتر شده، اقدامات مجرمانه بيشتري مرتكب خواهند شد و هزينههايي كه صرف مبارزه با قاچاق و جرم ميشود نيز افزايش خواهد يافت. بنابراين نخستين و ضروريترين اولويت توجه به اقتصاد مواد مخدر است؛ ولي اين كافي نيست. هرچند بدون توجه به اين مسأله مهم هر برنامه ديگر نيز ناموفق خواهد بود.
نكته ديگر توجه به تجربيات جهاني است. ما در جهاني زندگي ميكنيم كه كمابيش با مشكلات مشابهي روبهرو هستيم و دنيا نيز براي حل مشكلات خود تجربيات موفق و شكستخوردهاي داشته است كه بايد از آنها درس گرفت و گمان نكنيم كه ما منحصربفرد هستيم. اتفاقا تجربه چهار دهه گذشته نشان داده است كه در اقدامات خود موفق نبودهايم. نكته سوم نگاه به داوري ديگران نسبت به ما است؛ همانطور كه ما نيز ديگران را داوري ميكنيم. اين حد از اعدام براي مبارزه با قاچاق پذيرفتني نيست و معلوم است كه كم و كسري شيوههاي ديگر را ميخواهيم از اين طريق جبران كنيم و البته موفق هم نميشويم.