| مینو میرزایی |
ناگفته آشکار است که پیدایش اینترنت، نویدبخش آغاز راهی طولانی از تحولات در اکثر ابعاد زندگی شهروندان دنیای نوین محسوب میشود و مانند هر پدیده دیگری با نکات مثبت و منفی خاص خود جلوهگری میکند. صاحب هر دیدگاهی که باشیم، موافق یا مخالف اینترنت، نمیتوانیم انکار کنیم که توسعه روابط اجتماعی، جریانیافتن اطلاعات، فراهم شدن زمینه مشارکت و تسهیل ارتباط با دیگران از دستاوردهای مثبت و انکارناپذیر این فضاست. گفتوگو با دکتر محمدمهدی فرقانی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامهطباطبایی در همین زمینه و بهخصوص درباره کمپینهای فضای مجازی است. با ما همراه باشید.
* دلیل رونق گرفتن کمپینها در فضای مجازی چیست؟
به نظر من در مورد رونق کمپینها دو عامل را باید در نظر گرفت: نخست، ضعف رسانههای رسمی و سنتی در جامعه است. وقتی رادیو و تلویزیون، کارکرد خاص و البته محدودیتهای خود را دارند - که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به ساختار سیاسی وابسته است- زمانی که مردم امکان گفتن حرف خود در رسانههای رسمی را نمییابند و نمیتوانند صدای خود را از این رسانهها بشنوند، به ظرفیتها و امکاناتی که به تازگی شکل گرفته، روی میآورند که به نظرم خیلی هم مثبت است، چون شهروندان دارای تریبونی شدهاند که ابزار بیان نظر و فکر آنان است. نکته دوم، خلائی است که شهروندان در زمینه اقدامات رسمی احساس میکنند. مثلا وقتی مردم مشاهده میکنند که صنعت خودروسازی هرقدر هم که ناکارآمد باشد و باعث دوری آنها از دسترسی به خودروهای باکیفیت شود، باز هم مورد حمایت است، یا وقتی میبینند که سالهای سال مجبور به تحمل بدقولی خودروسازها شدهاند و خودروهای بیکیفیت و خدمات پس از فروش ضعیف در اختیارشان قرار گرفته و آنها هم دستشان به جایی بند نبوده، برای مشارکت در فضاهای مجازی تشویق میشوند، چراکه در این فضا امکان حضور و ابراز نظر در مورد کاستی اقدامات رسمی را مییابند. از اینرو خلائی که در فضای رسمی و عمومی وجود دارد، به رونق گرفتن فضای مجازی کمک میکند. از طرف دیگر، بیاعتمادی نسبت به رسانههای رسمی در کشور ما باعث میشود شایعهها در فضای مجازی حتی بیشتر از خبرهای واقعی در فضای سنتی پذیرفته شوند که البته این فاجعه است و به آسیبشناسی نیاز دارد. اصولا خلأ اطلاعرسانی، زمینه شایعه را فراهم میکند، چون شایعه محصول دو اتفاق است: ابهام و بیخبری. وقتی فضای اجتماعی مهآلود و تار است و نمیتوان واقعیتها را دید، فرد هم به شایعهسازی روی میآورد و هم بهراحتی شایعهپذیر میشود. شبکههای اجتماعی نیز خواسته یا ناخواسته به گسترش شایعه دامن میزنند و میخواهم بگویم که این آفات به رسانههای رسمی هم لطمه وارد میکند. مثلا واقعیت آنچه در اصفهان در مورد ماجرای بخیههای آن کودک اتفاق افتاد، طوری که من شنیدهام، اصلا آنگونه نبود که در فضای مجازی و سپس در رسانههای رسمی منتشر شد. اما رسانههای اجتماعی چنان ساختند و پرداختند که حتی رسانههای رسمی - که موظفند تحقیقات مستقل داشته باشند تا بتوانند حقیقت را آنچنان که هست به اطلاع مخاطب برسانند - تحتتأثیر فضاسازی قرار گرفتند و همان تولیدات فضای مجازی را بازنشر کردند.
* کمپینهای فضای مجازی به واسطه فراهمکردن فضای گفتوگویی و تعاملی، ایجادکننده یک حوزه عمومی جدید محسوبمیشوند و درعینحال میتوانند پدیدآورنده برخی تبعات نامطلوب اجتماعی باشند. به نظر شما آیا میتوان آثار نامطلوب کمپینها در جامعه را مدیریت کرد؟
اساسا فضای مجازی خیلی مدیریتپذیر نیست، چون صرفا از افراد قابلشناسایی و پاسخگو تشکیل نشده است، بلکه همه شهروندان با هر گرایش و انگیزهای امکان حضور در این فضا را دارند. آنچه مدیریتپذیر است و باید طوری اداره شود که جایی برای کجکارکردها باقی نماند، فضای واقعی اجتماعی است. البته باید از کارکردهای مثبت فضای مجازی، استقبال و استفاده کرد و آنها را توسعه داد و نیز باید قبول کرد که جامعه نیاز به رسانههای آزاد، مستقل و متنوع دارد تا بتواند همه سلیقهها، طیفها و گروههای فکری را تریبوندار کند. بههرحال بدیهی است که وقتی گروهی در حاشیه میماند، برای بیان ناگفتههای خود از هر امکانی که بر سر راهش وجود داشته باشد، استفاده میکند.
* آیا میتوان گفت که کمپینهای فضای مجازی، نقش جنبش اجتماعی را در ایران
ایفا میکنند؟
دستکم تا الان نمیتوان گفت این کمپینها چنین نقشی را بالفعل ایفا کردهاند و به همین ترتیب نمیتوان پیشبینی کرد که چنین نقشی را ایفا خواهند کرد. میبینید که کمپینهای مختلفی راه میافتد اما بعضی از آنها به اصطلاح، میگیرد. مثلا بعید میدانم که کمپین روز هوای پاک یا تنظیم 18 درجه دمای خانهها با اقبال مردم روبهرو شده باشند. اما کمپین نخریدن خودرو با استقبال مردم مواجه شد. بنابراین باید به بسترها و زمینههای اجتماعی توجه کرد. با این مقدمه در پاسخ به سوال شما میگویم بله، کمپینها در فضای مجازی، بالقوه چنین قدرتی را دارند. کما اینکه به نظر میآید آنچه در مصر و تونس در جریان
بهار عربی اتفاق افتاد، حاصل فعالیت کنشگران و کارکرد شبکههای اجتماعی است. از طریق این شبکهها بود که عکسها و تصاویر، منتشر و اطلاعرسانی شد، فراخوان انجام گرفت و مردم در حرکتی مشارکت کردند که تغییر و تحولات سیاسی را به دنبال داشت. اما نباید فکر کنیم هرلحظه که این شبکهها فراخوان کنند، چنین جنبشی اتفاق میافتد. چند سال طول کشید تا جامعه مصر و تونس به این درجه از نارضایتی و آمادگی برسند که مردم با فراخوانهای شبکههای اجتماعی به خیابانها بریزند. بهطورکلی چه در زمینه اجتماعی، چه فرهنگی و چه سیاسی، در مورد رسانههای جمعی سنتی هم همین نظر را دارم. اینطور نیست که رسانهها اقتدار مطلق داشته باشند، بلکه به نظر من حتی در زمانی که مورد اعتماد مردم هم هستند، تأثیر محدود دارند. درحالحاضر، نظریههای مختلفی درباره قدرت رسانهها وجود دارد. از نظریه قدرت نامحدود در زمان جنگ جهانی اول و دوم تا نظریه قدرت محدود در سالهای بعد. امروز هم عدهای معتقدند که به واسطه تنوع و انطباقپذیری و سلطه رسانهها بر لحظهلحظه زندگی انسانها دوباره دوران قدرت نامحدود رسانهها بازگشته است. اما در عالم واقع اینگونه نیست. در واقع، هر شهروند تحتتأثیر برآیند نیروهای مختلفی قرار دارد. بنابراین اگر رسانه -اعم از شبکه اجتماعی و روزنامه- پیام و محتوای آن با پیشینه و سابقه ذهنی مخاطب، همسو و همنوا باشد، به نیازهای او پاسخ دهد و در صورتی که شرایط اجتماعی مخاطب بهگونهای رقم خورده باشد که به لحاظ ذهنی، آمادگی پذیرش آن پیام را داشته باشد، از آن تأثیر خواهد پذیرفت. به همین دلیل رسانهها و پیامهای آنها بر همه افراد تأثیر یکسان ندارند و تاثیرات آنها در ادوار گوناگون، متفاوت خواهد بود. ازجمله به خوانش و شرایط ذهنی، روحی و عینی مخاطب بستگی دارد. کما اینکه پس از فوت مرتضی پاشایی دیدیم که چه شد اما در مورد خیلی از مسائل هم اتفاقی نیفتاد.
* از کمپین «در حریم خصوصی دیگران دخالت نمیکنم» نیز استقبال چندانی به عمل نیامد.
بله، در صورتی که این مسأله خیلی مهم است. البته در مورد این موضوع خاص شاید بتوان حدسهایی زد، مردم خیلی در حریم خصوصی یکدیگر دخالت نمیکنند، بلکه بیشتر دنبال این امر هستند که دولت و نیروهای رسمی در زندگی خصوصیشان ورود نداشته باشند؛ به همین دلیل شهروندان در اینگونه کمپینها مشارکت فعال ندارند.
* شاید این کمپین به آن عده قلیلی اشاره دارد که عکسهای خصوصی افراد را در فضای مجازی انتشار میدهند.
همینطور است، باید بدانیم عدهای که حریمهای اخلاقی را میشکنند، جزو اکثریت نیستند. در ثانی اگر همین عده اندک، به این موضوع اعتقاد داشتند، این کار را نمیکردند. وقتی کسی چنین تخلفی مرتکب میشود، یعنی به مبانی اخلاقی، اعتقادی ندارد و در این حالت، دیگر پیوستن به چنین کمپینی برای او معنایی نخواهد داشت.
* در چند سال اخیر، روند تشکیل کمپینها و نیز تعداد کاربران فضای مجازی در کشورمان سرعت بیشتری گرفته است. از نظر شما این پدیده بیانگر چه تغییراتی در سازوکار اجتماعی است؟
به نظر من این پدیده، نشاندهنده خلأهای موجود در جامعه و بیانگر این است که ما اجازه ندادهایم روابط انسانی در فضای اجتماعی بهدرستی شکل بگیرد، گفتوگو و ارتباط جمعی سامان پذیرد و روند امور شفاف باشد. درواقع، امکان گفتوگو، دیالوگ آزاد و انتقادی و مشارکت مردم در جامعه فراهم نیست. بعضی از این محدودیتها بهصورت قانونی و برخی بهصورت نانوشته وضع شدهاند. مورد حمله قرار گرفتن یک هنرمند هنگام شرکت در جلسه گفتوگو در مورد فیلمی که مجوز رسمی وزارت ارشاد را دارد، بدین معنی است که گروههای خودسر، کارکرد بالایی در جامعه دارند. در چنین شرایط اجتماعی، طبیعی است که مردم به دالانهایی پناه میبرند که از دید و رصد رسمی دور است و این دالانها امروز فضای مجازی هستند. درست است که در فضای مجازی هم پیگیری و ردگیری وجود دارد، ولی شهروندان احساس میکنند که در آن فضا امکان گفتوگوهای روزمره معمولی و حتی طرح آن دسته از مسائل سیاسی را دارند که فعلا در فضای عمومی جامعه و بهصورت علنی قابل طرح نیست. بهعنوان نمونه در مورد تدارک انتخابات آینده پیامهایی را در فضای مجازی میبینیم که هرگز در فضای رسمی منتشر نمیشوند. وقتی که فضای رسمی این محدودیتها را دارد، فضای مجازی به گریزگاه مردم مبدل میشود. همین امر، مهمترین دلیل رونق این فضاست و البته کجکارکردهای انکارناپذیری نیز دارد، مثل هرزهنگاری، تجاوز به حریم خصوصی یا انتشار شایعات، توهین، کذب و... . همه اینها نشانههای یک بیماری مزمن اجتماعی است که عدمرعایت حقوق شهروندان، فقدان اطلاعرسانی، نبود شفافیت و مواردی از این دست به آن دامن میزند. اینها موضوعات خوبی برای مطالعه علمی و دانشگاهی هستند، ولی متاسفانه ما خود را درگیر نشانههای بیماری میکنیم و به فکر درمان ریشهای نیستیم. به دنبال این میرویم که چه کسی شایعه را منتشر کرد اما این مسأله را مورد توجه قرار نمیدهیم که اساسا شایعه چرا شکل گرفت.
* از نظر شما موفقیت یک کمپین فضای مجازی چگونه تعریف میشود؟
اثرگذاری، مستلزم طیفهای مختلفی است و نباید فکر کنیم که اگر یک پیامد خاص، حاصل کمپینی بود، موفق است و چنانچه آن اتفاق محقق نشد، ناموفق است. به نظرم حتی همین کمپین عدمتجاوز به حریم خصوصی افراد هم هرچند با اقبال زیادی مواجه نشد، اما در عمل چون مسألهای را مطرح و ذهنها را درگیر میکند و ایجادکننده یک دغدغه و مشغلهذهنی است، کارکرد خود را خواهد داشت و همین کارکردهای محدود در بلندمدت میتوانند گسترده شوند. در نظر بگیرید که کمپینی مثل نخریدن خودرو خیلی سریع میگیرد و من فکر میکنم که برخی عوامل بهطور مشخص ممکن است روی یک روند، تأثیر بزرگی بگذارند. مثلا آنچه وزیر صنعت گفتند مبنیبر اینکه خریداران خودروهای خارجی، خائن هستند، مردم را تشجیع و آنان را تشویق کرد که به این کمپین بپیوندند، تا به نوعی با آن نظر مقابله کرده باشند و این به لحاظ روانشناسی اجتماعی خیلی مهم است که ما دریابیم مردم در چه شرایطی بیشترین مشارکت را در کمپینها دارند. تصور میکنم همراهی با مردم به خصوص در این مورد، باعث تسکین و کاهش مشارکت آنها در این کمپین میشد، اما تقابل با مردم، مشارکت آنان را بیشتر کرد.
* آیا میتوان گفت هرقدر ارتباطات در جامعهای ضعیف باشد، آسیبهای اجتماعی به همان میزان افزایش مییابد؟ ارتباطات در فضای مجازی چقدر میتواند در کاهش دادن این آسیبها موثر باشد؟
بله، این درست است که ارتباطات ضعیف در جامعه، زمینه را برای تشدید آسیبهای اجتماعی فراهم میکند. پاسخ قسمت دوم سوال نیز نسبی است، به این معنا که ارتباطات مجازی در موارد و مقاطعی میتواند این آسیبها را کاهش دهد و در مواردی هم نمیتواند. البته بدیهی است که ارتباطات فضای مجازی را نمیتوان جایگزین عاطفه انسانی و ارتباطات چهرهبهچهره کرد. ارتباطات گستردهتر در جامعه به معنای افزایش آگاهی عمومی است، همچنین ارتباط بیشتر منهای کجکارکردها مساوی است با تولید و توزیع اطلاعات بیشتر و ارتقای سطح فرهنگ عمومی در جامعه. آیوی لی معتقد است که عامه آگاه مهمترین پناهگاه یک جامعه در برابر بحرانهاست. اما عامه آگاه چگونه شکل میگیرد؟ امروز رسانهها بهویژه خالق عامه آگاه هستند. از این منظر هرچه ارتباطات در جامعه وسیعتر وکیفیت محتوایی که در یک کانال ارتباطی مبادله میشود، بالاتر باشد، افراد آگاهتر خواهند بود. من گاهیاوقات پیامهای تلگرامی را میخوانم، برخی بسیار سطحی و دربردارنده مسائل عادی و پیشپاافتادهاند. اما در همین فضا پیامهایی را میتوان دید که به افزایش آگاهی عمومی کمکمیکنند. فکر میکنم خواهینخواهی دریافت چنین پیامهایی روی خلقیات، رفتار فردی و اجتماعی دریافتکنندگان اثر میگذارد. در یک ارزیابی معتدل از قضایا میتوانیم بپذیریم که فرهنگ و تفکر در محیطی رشد پیدا میکند که در تعامل با دیگر فرهنگها باشد و این ارتباط و تعامل را رسانهها فراهممیکنند.