بهرام دبیری نقاش
واقعیت این است که توسعه اگر بر محور فرهنگ رشد نکند، پایدار و بهسامان نخواهد بود. وقتی توسعه اتفاق میافتد اما توجهی به فرهنگ نمیشود ما با وضعیتی مانند کشورهای درحال توسعه روبهرو خواهیم بود. کشوری که درحال توسعه است اما آنطور که باید همهچیز درحال پیشرفت نیست. مثلا وقتی به معماری و شهرسازی و رفتارهای اجتماعی مردم آن جامعه نگاه میکنیم باز نابسامانیهایی را میبینیم که به دلیل توسعه پیدا کردن، بدون توجه به فرهنگ پیش آمده است. این اتفاق که خود، سد راهی برای پیشرفت و توسعهیافتگی کشورها است به دلیل تعریف خودسرانهای است که برخی مدیران از فرهنگ دارند. آنها بیتوجه به مفهومی که نمایندگان فرهنگی جامعه و هنرمندان از فرهنگ ارایه میدهند حرف خودشان را میزنند. مدیران تعبیر شخصی از توسعه دارند و همین باعث میشود توسعه مفهوم واقعی نداشته باشد و نا بهنجاریها به وجود بیاید. ناهنجاریهای زیادی که نمونههای آن را زیاد میبینیم. آپارتماننشینی و گسترش بیقاعده شهرها همگی نمونه کاملی از این نا بهنجاریهاست. شهرداری باغهای زیادی را به طلب سود بیشتر یا همان مفهوم غلط توسعه خراب میکند و برای ساختمانها، کوچهها و کافههایی که مردم با آن خاطره دارند ارزشی قایل نمیشود. واژه توسعه همیشه با سودآوری همراه بوده و از همین رو است که خانههای هنرمندان تخریب میشود و کسی سوالی نمیپرسد. بهعنوان نمونه همین چند وقت پیش بود که خانه قدیمی ملکالشعرای بهار در خیابان بهار تخریب شد و به جای آن ساختمان چند طبقه ساخته شد. در صورتیکه خانههای هر کدام از شاعران میتواند توسعهدهنده یک جریان روشنفکری در جامعه باشد و پیوند مستقیمی با پیشرفت داشته باشد. توسعه و پیشرفتی که امروزه ما با آن روبهرو هستیم تبدیل به یک اتفاق سرطانی شده است که روز به روز پیشرفت میکند اما کاری از پیش نمیبرد و جز زیان ثمری ندارد. در اینگونه مواقع وجود دو گوش شنوا که بتواند به صورت درست با اهالی فرهنگ جامعه و با اندیشمندان و روشنفکران تعامل داشته باشد نیاز است. باید ادراک درست از فرهنگ به وجود بیاید و مدیران بدانند که خیلی از کارهایی که به نام توسعه انجام میدهند جزو حافظه تاریخی مردم جامعه ما هستند و نبود هر کدام از آنها میتواند آسیب زیادی به جامعه وارد کند. متاسفانه نیازهای فرهنگی مردم شناخته نشده و به همین دلیل است که ما نمیتوانیم آنطور که شایسته است توسعه پیدا کنیم.