شماره ۷۷۰ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۶ بهمن
صفحه را ببند
چه پيامي براي سفر به اروپا پيشنهاد مي‌شود؟

سفر آقاي روحاني به فرانسه و ايتاليا مي‌تواند پيام روشني براي كنشگران سیاسی و اقتصادي
 در داخل يا خارج از كشور داشته باشد. اگرچه انجام اين سفر براي چند ماه پيش هماهنگ شده بود كه
 به دليل حوادث تروريستي پاريس به تاخير افتاد ولي همزمان شدن اين حوادث با سفر رئيس‌جمهوري ايران به اروپا تقارن جالب و آموزنده‌اي بود.
 در حالي كه ايالات متحده همچنان ايران را در سياهه كشورهاي حامي تروريست قرار داده است، حوادث پاريس نشان داد كه ريشه تروريسم در جاي ديگري از منطقه و جهان است؛ جايي كه اتفاقا هيچ ربطي به ايران ندارد. نه‌تنها به ايران مربوط نيست كه در نقطه مقابل و در ضديت با ايران قرار دارد. پیام اصلی سفر نیز می‌تواند حول همین موضوع باشد.
سفر رسمي رئيس‌جمهوري به اروپا مي‌تواند حامل چند پيام مهم که متمايزكننده ايران
با برخی از كشورهاي منطقه است، باشد. نخستین وجه تمايزبخش مخالفت با نگاه افراطي و مبتني بر تقابل و خشونت به‌ويژه به نام دين است. نگاهي كه حتي مسلمانان را نيز از دم تيغ تكفير مي‌گذراند، چه رسد به سايرين. آقاي روحاني مي‌تواند و مي‌بايد ريشه‌هاي تفاوت فكري ايران را با اين انديشه افراطي بيان كند. مسأله اين نيست كه بحث درباره پرونده اختلافات ميان مسلمانان را در اروپا بگشاييم، بلكه مسأله اين است كه اروپاييان نبايد در اين مناقشه تاريخي ميان افراطي‌گري سلفي راه اشتباهي را بپيمايند و خواسته و ناخواسته و با رفتار خود سبب تقويت افراطي‌گري مذهبي شوند. آنان بايد بدانند كه هرگونه خلأ قدرتي كه در منطقه خاورميانه رخ دهد، جانشين آن دموكراسي نخواهد بود، بلكه افراطيون مذهبي مثل قارچ سر برخواهند آورد. اشتباه غرب به‌ويژه فرانسه در مبارزه با حكومت لیبی و سوريه و افتادن آنها به دام عربستان سعودي، نبايد پس از اين تكرار شود. اشتباه مسلم آنان در ليبي بايد درس‌آموز باشد. آنان كه با تمام قوا به قذافي حمله كردند و مدعي بودند كالاي دموكراسي را براي آن مردم همراه بمباران به ارمغان خواهند آورد، اكنون شاهد آن هستند كه قرارگاه مخفي داعش از سوريه و عراق به ليبي و شهر سرت، يعني محل تولد قذافي منتقل شده است!
نكته دومي كه مرتبط با همين مسأله است، درک درست از فرآيند دموكراسي در منطقه است. اگر بخواهيم با معيارهاي توسعه‌يافتگي به دموكراسي كشورهاي منطقه نگاه كنيم، به‌طور قطع سرشكسته خواهيم شد. اوضاع منطقه در ميان استبداد و حكومت‌هاي شخصي و خانوادگي در كنار كشورهاي فروپاشيده و با هرج‌ومرج در نوسان است. پرسش اساسي اين است كه فرآيند دموكراسي در منطقه چگونه شکل خواهد گرفت و موفق خواهد بود؟ آيا با حملات نظامي و دخالت بيگانگان مي‌توان دموكراسي را به منطقه صادر كرد؟ چند تجربه شكست‌خورده بايد جلوي چشمان ما باشد تا اين واقعيت را بپذيريم؟ اگرچه بحران‌هاي بزرگ سياسي، انساني و امنيتي منطقه ريشه‌هاي تاريخي و داخلي دارد، ولي دخالت‌هاي خارجي نيز تشديدكننده اين بحران‌ها بوده‌اند و حتي مي‌توان گفت اين دخالت‌ها بحران‌های داخلی این کشورها را مثل كوه آتشفشان فعال كرده‌اند. نخستین دخالت مربوط به اتحاد جماهير شوروي در افغانستان بود. آنان كه قصد شكل دادن حكومت سوسياليستي خلق افغانستان را داشتند، پس از 2 دهه جنگ، سر از حكومت طالبان درآوردند كه اين حکومت نيز محصول دخالت سعودي‌ها بود و نتیجه‌اش را همه دیدیم. دخالت بعدي آمريكا در افغانستان و عراق بود كه حضور مستقيم داشتند و نهايت آن اين است كه امروز مي‌بينيم. دخالت بعدي بدون حضور نيروي پیاده نظامي در ليبي بود كه فاجعه آن نیز روشن است. اين وضع موجب جري شدن ساير كشورها
 به دخالت شد، كه در رأس آنها عربستان، اوضاع سوريه و يمن را آشفته كرده است.
مسأله مهم اين است كه اگر 2 نكته فوق پذيرفته شود، بهترين نقش غرب در منطقه چه خواهد بود؟ به نظر مي‌رسد كه غرب بايد در راهبرد خود در منطقه خاورميانه تجديدنظر كند. اين منطقه به دلايل گوناگون در برابر رفتارهاي پيشين غرب واكنش منفي داشته است كه البته بخشي از آن نيز مربوط به موضوع فلسطين است؛ ولي آنچه مي‌تواند به‌عنوان پيام اصلي ايران طرح شود، كمك و نه دخالت مستقيم به روندهاي احتمالي منطقه براي حل اختلافات ميان‌كشوري و نيز فهم بهتر فرآيندهاي دموكراتيك در كشورهاي منطقه از طریق آغاز یک گفت‌وگوی فراگیر است، همچنين كمك و همراهي به توسعه اقتصادي و ايجاد اشتغال و رفاه در كشورهاي منطقه است. چنين روندي حتما به نفع غرب نيز هست، زيرا ادامه وضعيت موجود در منطقه به نفع هيچ اقتصادي نخواهد بود. فرآيندهاي دموکراتیک در این منطقه، مفهومی به‌نسبت ظریف و حساس است. اين فرآيندها را نمي‌توان با ارزش‌هاي غربي سنجيد و قضاوت كرد. همكاري‌هاي غربي‌ها با كشورهاي منطقه مي‌تواند معطوف به نظام‌مندتر شدن سياست‌هاي اين كشورها باشد، ولي نبايد به‌گونه‌اي باشد كه به دخالت در امور داخلي آنها تعبير شود. مسأله اصلي اين است كه فرآيند دموكراتيك در اصل بايد درون‌زا و مبتني بر درك و ارزش‌هاي فرهنگي مردم منطقه باشد. شايد چنين اصطلاحي بیش از حد كشدار باشد و تعبيرهاي نادرستي از آن صورت گيرد، ولي امكان آن هست كه اين تعابير نيز محدود شود و گذار به دموكراسي را براساس ارزش‌ها و الزامات منطقه‌اي تجربه كنيم.


تعداد بازدید :  1897