جلال جلالیزاده فعال سیاسی
خودانتقادی موضوع مهمی است که هنوز در کشور ما چندان جدی گرفته نشده است اما میتواند مهم قلمداد شود. نقد در وجوه مختلف دینی، اخلاقی و تربیتی تأکید شده و گاهی تا حد الزام پیش رفته است اما وقتی این موضوع بررسی شود، دو نگاه به نقد وجود دارد و میتوان در این زمینه از نقد سازنده و نقدهای تخریبی نام برد؛ اما در کشور ما به خوبی این موضوع پردازش نشده است و طرفین نقد (نقدکننده و نقدشونده) به خوبی تعلیم نیافتهاند که چگونه نقد کنند. بیشتر ما نقد را موضوعی کاملا تشریفاتی و توخالی میبینیم زیرا نه کسی نقد را به درستی ارایه میدهد و نه کسی به درستی آن را میپذیرد!
در نقد، باید به این موضوع توجه داشت که «مسئولیت» در زمینهای خاص، باعث نقد میشود زیرا هر فرد در حیطه مسئولیت و رفتار خود، وظایفی دارد و نسبت به آن در هر زمان و مکان، مسئول است. حال اگر فرد در انجام وظایف خود، دچار اشتباه یا کمکاری شود، قطعا آن شخص باید نقد شود و اجازه دهد که افراد از وی انتقاد کنند. بارها برای خود من اتفاق افتاده است که کاری را خارج از روال عادی آن انجام دادهام و بعد منتقدان مرا به این نتیجه رساندهاند که در اشتباه هستم و دچار کمکاری یا تعلل در عملکردم بودهام. هر موقع که کاری را اشتباه انجام دادم و نقدی را بر خودم وارد کردم این احساس را داشتم که اعتماد به نفسم بالاتر رفته است. بر این عقیده هستم که نقد باعث تحول مثبت در زندگی اشخاص میشود اما متاسفانه جامعه ما در برابر نقد کمتحمل و آسیبپذیر نشان داده است. یک روز سر کلاس درس در دانشگاه، درباره موضوعی با دانشجویان بحث کردم، پرسش و پاسخ هم در گرفت و جوابهایی را نیز شنیدم اما یکی از دانشجویان معتقد بود مطالب ارایه شده که درباره شخصی خاص بود، کاملا اشتباه است در ابتدا، پذیرش موضوع سخت بود و بر این پای فشردم که توضیحات درست و
بینقص است. جلسه آن روز ما به پایان رسید اما بعد آن کاملا با موضوع درگیر بودم؛ حتی شب که به خانه رفتم درباره آن موضوع تحقیق بیشتری کردم و متوجه شدم که حق با دانشجو است. با خود کلنجار داشتم و میگفتم نباید اینچنین درباره درستی موضوع اصرار میکردی زیرا دانشجو حق داشت و مطلبی را بازگو میکرد که کاملا با واقعیت همسویی داشت. هفته آینده که همان کلاس برگزار شد، از آن دانشجو بابت پافشاریام درباره آن مطلب خاص، عذرخواهی کردم. باید تأکید کنم این موضوع ساده نبود. سر کلاس که رفتم و آن دانشجو را دیدم خیلی سخت بود که اشتباهم را ابراز کنم اما سعی کردم و به او گفتم: شما در هفته قبل حرفهایتان درست و بجا بود. من اشتباه کردم و جا دارد این موضوع را اصلاح کنم. نقد دیگری که به خود دارم، درباره بحث انتخابات است. زمانی بر یکی از کاندیداها، پافشاری زیادی داشتم و حتی برای او سخنرانی میکردم و طرفداری خاصی از او ابراز داشتم. بر این عقیده بودم او فردی است که عملکرد خوبی خواهد داشت و مردم از انتخاب او بهره خواهند برد. در این پافشاری ثابت قدم بودم و این عقیده را داشتم که کسی نمیتواند مرا از این تصمیم باز دارد اما یکی از دوستان، اطلاعاتی را با سند در اختیارم قرار داد و گفت: این پافشاری بر انتخاب این فرد، درست نیست و انتخاب شدنش، به این نقاط منتهی میشود؛ در ابتدا نمیخواستم باور کنم و بپذیرم که من اشتباه کردم و تمام جوانب را در نظر نگرفتهام اما با کمی تأمل و دقت به نظرات یکی از دوستانم، متوجه شدم که با ادامه این روند، دچار چه اشتباهی خواهم شد و تا آن زمان هم، چه اشتباهی کردهام و زمانی که متوجه شدم، سعی بر
جبران داشتم.