| مصطفی عابدی | روزنامهنگار|
نگاه اجتماعي مثل يك زبان است. وقتي كه با يك ژاپني مواجه ميشويم كه با زبان آنان آشنايي نداريم، هرچه بگوید براي ما نامفهوم است و او هم زبان ما را نميفهمد، لذا ميان دو طرف ارتباط کلامي شكل نميگيرد و با دست و ايما و اشاره نيز تعداد اندكي از مفاهيم را ميتوان انتقال داد و براي ايجاد ارتباط موثر نيازمنديم كه هر دو به يك زبان مشترك آشنا شويم. نگاه اجتماعي هم كما بيش از همين سنخ است. افرادي كه نگاه آنان به جامعه با يكديگر تفاوتهاي ريشهاي دارد، قادر به درك يكديگر و مفاهيم موردنظر خود نيستند. تفاوت زاويه نگاه موجب ميشود كه پديدهها و مسائل اجتماعي و حتي راهحلهاي آن براي افراد گوناگون جلوهگر شود. دو نگاه فردگرايانه و فرهنگي و اخلاقی با نگاه اجتماعي ساختارگرا از اين جملهاند، كه جامعه را بهكلي متفاوت ميبينند، و اولويتهاي آن برایشان فرق ميكند، راهحلهاي گوناگون و گاه متضادي را پیشنهاد ميكنند. بنابراين پيش از هر چيز بايد تكليف خود را نسبت به اين نگاهها روشن كرد. اجازه بدهيد كه مثال بزنيم. فرض كنيد كه بالاي پشتبام ميرويد و ميبينيد كه آب زیادی از كولر همسايه چكه ميكند، شايد در هر دقيقه بيش از يك ليوان آب از آن ميرود. در هر ساعت 15 ليتر و هر روز 360 ليتر آب تصفیه شده برای شرب تهران بيجهت و به دليل کوتاهی در تنظيم شناور كولر درحال هدر رفتن است. خب اگر اين حجم آب را براي فقط 10درصد كولرهاي تهران منظور كنيم، حجم آب تلف شده براي مصرف جمعیت یک شهر حداقل يكصدهزار نفری كفايت ميكند! رفتار صاحبخانه را چگونه ميتوان تحليل كرد؟ خيلي راحت ميتوان گفت آن فرد بيفرهنگ و بدون تعهد و مسئوليت است. بايد كار فرهنگي كرد، در مدرسه به همه آموزش داد كه چگونه آب را مصرف كنند. چندين كتاب و مقاله درباره اهميت آب به او داد تا بخواند! احتمالا بايد جملاتی از بزرگان ديني و ملي و بینالمللی در ضرورت مصرف بهينه آب در گوش او زمزمه كرد. روشن است كه اينها كارهاي خوبي است ولي حلال مشكل نيست، زیرا نگاه به جامعه از زاویه تنگ رفتار فردی و متغيرهاي روانشناسي و اخلاقی و تربيتي است. درحاليكه يك نگاه ديگر هم وجود دارد. به اين پرسش كه چرا افراد در برابر اتلاف آب بيتفاوت هستند؟ پاسخ میدهد؛ به اين دليل كه اتلاف آب براي آنان هزينه چنداني ندارد. البته ممكن است افرادي باشند كه آب مجانی را هم هدر ندهند، ولي اين وجه اخلاق فردی است و نميتوان تصور كرد كه همه مردم اين چنين باشند. پس اگر آب ارزان بود و هدر رفتن آن ارزانتر از درست كردن شناور كولر آبي بود، در اين صورت روشن است كه انگيزهاي براي تغيير شناور و جلوگيري كردن از اتلاف آب انجام نميشود. نمونههاي بهتر هم هست. كولرهاي گازي جدیدی هست كه كمتر از نصف كولرهاي گازي قديمي برق مصرف ميكنند، ولي تا وقتي كه هزينه مصرف برق كم باشد، براي مصرفكننده به صرفه است كه با برق ارزان از همان كولر گازي قديم استفاده كند و دود اين مصرف بيهوده به چشم جامعه ميرود. اگر بخواهيد يك كاسه توالتفرنگي بخريد، موقع خريد به چه عاملي توجه ميكنيد؛ زيبايي، استحكام و قيمت. ولي مصرف آب چطور؟ بسياري از كاسههاي مذکور هستند كه تا سیفون آنها 2 تا 3 بار کشیده و تخليه نشود، كفايت نميكند، این یعنی 10لیتر مصرف بیهوده در هر بار استفاده کردن، آن هم از بهترین آب شرب برای کاری که کمترین کیفیت آب را نیاز دارد! این یعنی آب در این جامعه فاقد ارزش و اهمیت است؛ ولي در جامعهاي كه آب اهميت داشته باشد، اولين ملاك شما براي خريد كاسهها قدرت و کیفیت سیفون و حجم تخليه آب تانك آن است. كافي است كه دهها نمونه از اين موارد را رديف كنيم که روزانه با آنها سروکار داریم. چگونه ميتوان با اصلاح اخلاق و فرهنگ مردم همه اينها را درست كرد؟ اگر منطقا غير ممكن نباشد عملا هست. و تا وقتي كه تغييرات زمينهاي مناسب برای تغییر رفتار شكل نگيرد نميتوان در این موارد تحولي را شاهد بود. توليدكننده كاسه توالتفرنگي به هزينه و فايده كالاي توليدي نگاه ميكند تا وقتي كه هزينه آب بسيار كم باشد، برای مصرف و تولیدکننده صرف ميكند كه كاسههايي با كيفيت پايين در خروج آب تهيه كند و به مردم ارزانتر بفروشد، ولي اگر مردم به دلايل اقتصادي آن را نخرند او هم خط توليد خود را تغيير خواهد داد.
جالب اینکه سازمانهای متولی اداره کشور هم عموماً بر راهحلهای غیراقتصادی و غیرساختاری تأکید میکنند و دلیل آن هم عادت کردن به اقتصاد نفتی و رانتی است که برای دههها در کشور رایج بوده است. اين دو نگاه كاملا متفاوت و گاه متضاد نسبت به مسائل اجتماعي و راهحلهاي آن است. در همه زمينهها از مصرف آب و برق و بنزين گرفته تا تحصيل در دانشگاه و در روابط خانوادگي ميتوان تفاوت اين دو نگاه و راهحلها را نشان داد. البته نگاه ساختاري مخالف توصيههاي اخلاقي و فرهنگي نيست، و راهحلهای فرهنگی هم در تضاد با راههای اقتصادی و ساختاری نیست، بلكه آنها را فرع به تغييرات زمينهاي و ساختاری ميداند، و حتي قوام و بقای آموزههای اخلاقي و فرهنگي را مستلزم متناسب بودن تحولات ساختاري ميداند. جامعه ما نيازمند آن است كه رويكرد غير متناقض در اين زمينه پيدا كند و از اين مهمتر اين كه تبعات رويكرد انتخابي را نيز پذيرا باشد.