| مهدی بهلولی* |
کیفیت آموزشی و کیفیتبخشی به فرآیند آموزش، مسالهای است که در چندسال گذشته از دهان کار به دستان گوناگون آموزش و پرورش، بارها و بارها، شنیده شده است. با روی کار آمدن دولت یازدهم نیز، تأکید بر کیفیت در آموزش و پرورش، یکی از پربسامدترین سخنان فرادستان آموزش و پرورش است. برای نمونه در چندماه گذشته، رسانهها، چندینبار، از زبان علیاصغر فانی نوشتند: «راهبرد امروز آموزش و پرورش، ارتقای کیفیت آموزش است.» اما نکته مهم در بحث کیفیت آموزشی، تعریف آن و رویکردی است که در راستای رسیدن به آن بر میگزینیم. چنین مینماید که به نزد فرادستان کنونی آموزش و پرورش، تعدیل نیرو و حذف نیروهای «اضافی»، بخش مهمی از تعریف کیفیت آموزشی است. البته در دولت دهم، متأسفانه یکی از راهکارهای اشتغالزایی- به جای پویاسازی تولید و صنعت داخلی- جذب نیروی بیحساب و کتاب در دستگاههای دولتی بود. برای نمونه درسال ۹۲، شمار ۱۱۶هزار تن به استخدام آموزش و پرورش درآمدند که برخی از فرادستان کنونی آموزش و پرورش نیز، از آن با عنوان «پیشخورکردن ردیفهای استخدامی» نام بردند.
اما هنگامی که تأکید بر کیفیت بخشیدن به آموزش را در کنار تصمیمهایی همچون حذف کامل مشاور در دبستان و دبیرستان دوره نخست میگذاریم- که در چند روز گذشته خبر آن در برخی رسانهها بازتاب یافت- آسانتر میتوان تعریف کیفیت آموزشی را در نگاه فرادستان کنونی آموزش و پرورش دریافت. آموزش و پرورش امسال با پنجهزارمیلیارد تومان کسری بودجه روبهروست؛ یعنی نزدیک به یکچهارم کل بودجه آموزشوپرورش. پنجاههزار تن از فرهنگیان هم، نیروی مازاد اعلام شدهاند. در چنین شرایطی، طبیعی است که «جمع و جور» کردن نیروها و تعدیل آنان، خود نوعی کارآمدی و کیفیتبخشی به شمار رود. اما این رویکرد به کیفیت آموزشی، اگر در نگاهی کوتاهمدت، پذیرفتنی بنماید بیگمان با نگاهی میان و بلندمدت، با فرآیند کیفیتبخشی به آموزش، سازگار نیست. از آنچه در سطح جهان و در جامعه مدنی آموزش و پرورش از آموزش کیفی انجام میگیرد میتوان، بیش از تعدیل نیرو، آموزش و توانمندسازی نیرو را برداشت کرد. در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۳، شانزده سازمان پیشرو جامعه مدنی فعال در گستره آموزش و پرورش، در تعریف خود از کیفیت آموزشی، چنین آوردند: «آموزش و پرورش کیفی، بخش اصلی حق برخورداری از آموزش است و بایستی چند بعدی نگریسته شود. در آموزش و پرورش کیفی هم باید بر فرآیندهای آموزشی و آنچه در درون آن میگذرد، نگریست و هم بر دستاوردهای کوتاه، میان، و بلندمدت. آموزش و پرورش کیفی، شناخت سنجشگرانه را در اختیار مردم میگذارد و به آنها توانمندیها و مهارتهایی میدهد که برای ارزیابی، مفهومسازی و حل مسألهها- که در سطحی محلی و جهانی رخ میدهند- مورد نیاز است... برای آموزش و پرورش حیاتی است که دگرگونکننده، همساز با عدالت اجتماعی و عدالت محیط زیستی، دموکراتیزه کننده ساختارهای قدرت، پشتیبان برابری و یکساننگری، و پاسدارنده حقوقبشر و آزادیهای بنیادین باشد. نگاه بسته به آموزش - که یادگیری را در بروندادهای آموزشی اندازهپذیر در شمردن و سواد میفهمد- میتواند به کنار گذاشتن این بعدهای اصلی کیفیت، و بیارزش شمردن هدفها و مهارتهای بنیادین و ارزشها و روابطی همچون آفرینشگری، کنجکاوی، سنجشگرانهاندیشی، جامعهاندیشی، همبستگی، همیاری، خویشتنداری، خویشتنباوری، پاسخگویی دوسویه، گفتوشنود، همدردی، همدلی، دلیری، خودآگاهی، پایداری، رهبری، فروتنی، آرامش، هماهنگی با طبیعت، و بنابراین کاستن از دستیابی به هدف فراگیر آموزش و پرورش، بینجامد.» ناگفته پیداست که در چنین نگرشی، وجود نیروها- و از آن میان مشاوران- توانمند و آگاه، بایسته است. گرچه در هیچ رویکردی به مدیریت آموزشی، وجود نیروهای «اضافی» و ناکارآمد، پذیرفته نیست اما بهویژه با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی- فرهنگی پیچیدهای که جامعه ما در آن بسر میبرد و وجود شمار چشمگیر کودکان بازمانده از آموزش، کار، بزهکار و معتاد در آموزش و پرورش و در جامعه، کنار گذاشتن هرچه بیشتر نیرو و از آن میان مشاوران مدرسهها، راهکاری بلندنگرانه نمینماید. آموزش و پرورش باید بیش از کم کردن و کنار گذاشتن نیروهایش، به آموزش و توانمندسازی آنها بیندیشد.
* عضو انجمن کارشناسان آموزش و پرورش