شماره ۳۷۳ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۶ شهريور
صفحه را ببند
سینما و ادبیات از هم جدا نیستند

محسن سیف منتقد سينما

ساخت فیلم‌های دنباله‌دار اغلب در سینمای ‌هالیوود و اروپا تجربه موفقیت‌آمیزی بوده، البته ما هم چند تجربه موفق در سینمای ایران داشته‌ایم. با این حال فکر‌ می‌کنم در نمونه‌های ایرانی عوامل دیگری هم همچون نقش تلویزیون یا نوستالژی نقش بیشتری در شکل‌گیری قسمت بعدی این فیلم‌ها داشتند.
مثلا «شهر‌موش‌ها» که درحال حاضر فروش خوبی دارد، با استفاده از خاطره‌های نسل گذشته و منتقل کردن آن خاطرات به بچه‌های امروز توانسته موفق باشد یا «کلاه قرمزی» که می‌دانید در آن زمان یکی از موفق‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی بود، بر مبنای همان شهرتش در تلویزیون توانست موفق باشد. مردم ما نشان دادند که به نوستالژی‌های قدیمی علاقه دارند و سرمایه‌گذار هم خیالش راحت است که حداقل نیمی از علاقه‌مندان این شخصیت‌های عروسکی برای دیدن آنها به سینما خواهند آمد.
اما قسمت بعدی فیلم«ملک سلیمان» ساخته نشد چون آن فیلم به بودجه زیادی احتیاج داشت و فروش قسمت اول آن نشان داد که سرمایه این فیلم بازگشت ندارد و مثل قسمت اول از آن استقبالی نخواهد شد.  بنابراین عدم اطمینان از بازگشت سرمایه موجب شد تا دیگر قسمت بعدی آن ساخته نشود.
«آتش‌بس» هم به دلیل فضای خاصی که داشت و هم به خاطر موفقیت قسمت اول که از پس آن اعتماد و اطمینانی برای سازندگانش پدید آمد باعث شد تا به سراغ قسمت بعدی این فیلم بروند. درواقع بزرگترین مشکل سینمای ایران، بودجه است؛ هزینه و سرمایه.
تا زمانی که این مشکل حل نشود، کسی نمی‌تواند از همان اول به سراغ سرمایه‌گذاری برای ساخت فیلم چندقسمتی برود، بنابراین تنها فیلم‌هایی که امتحانشان را در فروش قسمت اول پس می‌دهند، می‌توانند با اطمینان به قسمت دوم منجر شوند.
البته سازندگان حق دارند، چون واقعا هیچ چیزی در فضای سینمای ایران مشخص و قابل پیش‌بینی نیست. تماشاچی‌های ما گاهی به فیلم‌های خوب بی‌اعتنایی می‌کنند و گاهی از فیلم‌های بد استقبالی
عجیب می‌کنند.
مگر این‌که کسی نامش برند شود مثل آقای ده‌نمکی که اسمش برند شده و حتی اگر بدترین‌ فیلم‌ها را هم بسازد باز هم خواهد فروخت.  چون او تماشاچیان فیلم‌هایش را به آن سبک فیلم دیدن عادت داده است. به نظرم فیلم‌ «اخراجی‌ها 2» در گیشه موفق بود. با این‌که قصه شباهت زیادی به قسمت اول آن داشت اما چون همان قسمت اول ذهنیت خوبی در تماشاگران ایجاد کرده بود، آنها به سینما رفتند تا قسمت بعدی را
 تماشا کنند.  
مشکل دیگر ما محدودیت‌های عجیب و غریبی است که به لحاظ ممیزی داریم، که دست و پای فیلمسازان ما را گاهی بسیار بسیار می‌بندد.  فکر می‌کنم سینمای ما درحال حاضر پتانسیل فیلم‌های چندقسمتی را ندارد که از تقسیم شدن یک داستان در دو سه فیلم اتفاق می‌افتد.
همانند نمونه‌های ‌هالیوودی «هابیت» یا «ارباب حلقه‌ها» چون تماشاگران ما آن حوصله قبل را ندارند.  اما به نظرم اگر درباره هر کدام از شخصیت‌های کلاه‌قرمزی فیلمی ساخته شود قطعا موفق می‌شود، چون اکثر شخصیت‌های این مجموعه جذاب و بامزه بودند.  
نکته مهم دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که تماشاچیان ما عادت به مطالعه، خصوصا مطالعه رمان ندارند.
یادم می‌آید در زمان ما این طور نبود که کسی این‌قدر مطالعه‌اش کم باشد.  اگر می‌خواهیم سینمای ما هم مانند دیگر سینماهای موفق جهان باشد باید مردم را به مطالعه عادت دهیم تا بعد از آن بتوانیم اقتباسی از کتاب‌هایمان را در سینما داشته باشیم و فیلم‌های چندقسمتی بسازیم.
چون آنها بسیار در زمینه کتاب کار می‌کنند، اما سرانه مطالعه ما تحقیرآمیز است و اصلا قابل مقایسه‌ با آنها نیست. وقتی کتاب‌هایشان با تیراژ یک‌میلیون نسخه در عرض شش ماه به فروش می‌رسد باید هم انتظار داشته باشند که فیلم‌هایشان صد‌میلیون بیننده داشته باشد.
اما در ایران زمانی که یک ناشر کتابی را در دو‌هزار تیراژ چاپ می‌کند، می‌گویند ریسک بالایی کرده است.  این خیلی غم‌انگیز است که ما به ادبیات توجه نداشته باشیم،
چون سینما و ادبیات از هم جدا نیستند. 


تعداد بازدید :  92