تفاوت بین احساس خطر و در معرض خطر قرارگرفتن نکته ظریفی است.
ملموستر مثال میزنم. وقتی که بدانید قرار است ماه آینده حقوق دریافت نکنید قطعا در هزینههای جاری زندگی «مدیریت» را سرلوحه کارتان قرار خواهید داد. حتی اگر بچهای به ما احتمال خطر بدهد، خود را موظف به این میدانیم که چند درصدی به این هشدار توجه کنیم اما نکته جالب اینجاست که باوجود هزاران هشدار این روزها، برای منابع آب این روزهای شهرهایی در کشورمان و بهویژه تهران، ظاهرا هیچیک از شهروندان این موضوع را جدی نگرفتهاند.
بارندگیهای تهران معمولا از پاییز و با آغاز سال آبی در اول مهر به «احتمال» آغاز میشوند.
به عبارت دیگر احتمال دارد که بارندگی داشته باشیم و احتمال دارد که بارشی مشاهده نشود. اما از آن بدتر این است که ذخایر آبی برای سال آبی آینده که 21روز دیگر شروع خواهد شد، تقریبا صفر است. در نتیجه اگر خداوند در چرخه تقدیر خود روزهای بیباران را مقدر کند، تهران و شاید شهرهای دیگر بیآبی را کاملا حس کنند.
خودمان را فریب ندهیم. بحث از بحران و مدیریت فراتر رفته. عدم وجود بارش بهمنزله فشار مضاعف بر آبهای نحیف و شکننده زیرزمینی است که بنابر برخی احتمالات به فاضلاب آلوده است.
کدامیک از شهروندان مایلند تا فاضلاب خروجی از منزل خود را جای آب دریافت کنند؟
اگر جواب منطقی هیچیک است، لازم است تا منابع فعلی را حفاظت کنیم. باور کنیم که الان زمانی نیست که تقصیر را گردن مسئول و وزیر و معاون وزیر بیندازیم. در چنین شرایطی کسی به دنبال مقصر نمیگردد و همه راهکار و راه علاج را خواستارند.
برای منبع آبی که نظیرش وجود ندارد یا ظرفیت محدودی دارد، چطور میتوان علاج پیدا کرد؟ اگر فردا صبح شیر آب منزلتان بیآب بماند، دانستن مقصر کمکی به شستوشوی صورت یا چای صبحگاهی خواهد کرد؟
توجه کنید که کمبود آب، غنی و فقیر، مدیر و کارمند و رئیس نمیشناسد. برای اینکه عمق فاجعه را بیشتر درک کنید لازم است به یاد بیاورید که در جریان اختلال در عملکرد تصفیهخانه آب اصفهان، چندساعتی جریان آب در شبکه قطع شد و به همین دلیل هر بطری آب پنجهزار ریالی تا 20هزار ریال به فروش رفت.
فکر کردهاید که با چندبطری آب میتوانید دوش بگیرید، باغچه آب دهید، حیاط و آسفالت را خنک کنید؟ هزینه آن را میتوانید برآورد و پرداخت کنید؟ اگر خیر، چه راهحلی در ذهن میتوان بیابید؟ چیزی جز صرفهجویی میتواند راهحل باشد؟