شماره ۳۷۳ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۶ شهريور
صفحه را ببند
نگاهی به شعر زنان با تأمل بر شعر «آتفه چهارمحالیان»
شعر زنان در جدال با محدودیت و تبعیض

حامد داراب روزنامه‌نگار

یکی از اساسی‌ترین موضوعاتی که دامن تحلیلی و تحقیقی شعر امروز ایران را به خویش اختصاص داده مسأله «شعر زنان» است.  مساله‌ای که البته کمتر منتقدی به شیوه تخصصی وارد آن شده یا پژوهشی قابل تأمل را درخصوص آن ارایه داده است. تا آن‌جا که نگارنده به خاطر دارم، مبحثی نیمه تحقیقی در این خصوص، به شکلی فهرست شده تنها در کتاب تحسین شده «شعر امروز، زن امروز» اثر علی باباچاهی گردآوری شده است. با این همه مسأله «شعر زنان» به‌رغم حضور پر رنگ زنان در شعر امروز ایران، مساله‌ای نیست که بتوان از آن به سادگی گذشت.  
در این فرصت و مجال کوتاه، با نگاه به شعر «آتفه چهارمحالیان» در مجموعه‌هایی که از او مطالعه کرده‌ام (دارم با رشد شانه‌هاي ميت راه مي‌روم، و بغلم کن شبلی) سعی می‌کنم نوشتار مختصری در بحث پیرامون شعر زنان ارایه دهم. از این منظر نخست باید بگویم که شعر زنانه، مسأله و مقوله‌ای جدا از گستره مفهومی چیزی با عنوان «شعر زنان» تلقی می‌شود.  بی‌تردید می‌توان گفت شعر زنانه یک اصطلاح بلند و فراگیر است که مفهوم «شعر زنان» پیوسته با آن در تلاقی بوده و خواهد بود.  از این نظر شعر زنانه را می‌توان به شعری نسبت داد که ویژگی‌های دنیای زنانه را منعکس کند. البته از ديدگاهي ديگر، شعري که داراي زبان زنانه است نيز در اين مقوله جاي مي‌گيرد.  به هر روی، شعر زنانه می‌تواند اصطلاحی فراگیر و همه‌جانبه باشد که زنانگی و زن محوری را در چگونگی کاربرد کلمه‌ها، ایجاد تصاویر و تخیل در شعر بسط دهد. اگر چه این روزها لزوما زنان در محور چنین شاعرانگی‌هایی قرار نمی‌گیرند و همه آنها شعر زنانه نمی‌گویند و همچنین همه آنچه می‌توان شعر زنانه دانست نیز به وسیله شاعران زن نوشته نمی‌شود.  
در ایران به دلیل تمایز مشخص موقعیت‌های اجتماعی زنان و مردان، بحث پیرامون شعر زنان و شعر مردان اهمیت ویژه‌ای دارد.  به عبارتی بهتر زنان در عين محدوديت‌ها و تبعيض‌ها، ديگر موجودات منفعلي نيستند که صدايشان در پشت صداي مردان محو شود. به همین دلیل درک و دريافت‌هاي شاعرانه زنان تفاوت‌های فاحشی با مردان دارد و در اغلب موارد زاويه ديد زنان در جامعه ايراني کمي اعتراض‌آميزتر است.  
از این نگاه، «در تعبیرهای استعاری شعر «آتفه چهارمحالیان» غالبا یک «من» در مقابل جهان پیرامون او قرار می‌گیرد و همه آنچه او از این جهان می‌بیند با همان من استعاری‌اش قیاس می‌شود. او مانند دیگر شاعران زن همروزگارش حوزه مفهومی مبدأ نگاه خود را بر پایه همان «گوینده» استوار می‌سازد. به عبارتی مفهوم مبدأ، همان گوینده است که بر مفهوم مقصد نگاشته می‌شود و این باعث می‌شود، من گوینده در مفهومی که به مخاطب (مقصد) متبادر می‌شود تأثیر شدید داشته باشد»  در شعري از آتفه چهارمحاليان مي‌خوانيم: «من ازدواج کرده‌ام و قرار/ اتومبيلي‌ست سياه/ که رستگاري‌ام را بر آسفالت پخش مي‌کند». در اين شعر مي‌بينيم که حوزه معنايي اتومبيل سياه بر حوزه معنايي قرار عاشقانه نگاشت مي‌شود و پس از آن حوزه معنايي تصادف و اتومبيل بر حوزه معنايي زندگي شاعر که رستگاري يکي از بخش‌هاي آن است، نگاشت مي‌شود. در نتيجه، شاعر براي ملموس‌تر کردن تلخي ازدواج خود، (مصائب زنانه) از استعاره‌ اتومبيل سياه که بيشتر به دنياي مردانه تعلق دارد، استفاده مي‌کند و در عين حال، در فرهنگ غرب، اتومبيل سياه، اتومبيل نعش‌کش را تداعي مي‌کند.
در پایان با نظر به سطرهای پیش دو نکته را می‌توان مورد پژوهیدن قرار داد، نخست آن‌که زنان برای هویت بخشی زنانه شعر خود باید از تکلم مبدأ و استبداد گوینده بودن در شعر رهایی یابند، تا هم شعرشان چند صدایی شود و هم برای مخاطب تصمیم نگیرند و دوم آن‌که درک و دريافت‌هاي شاعرانه خود را در ساختار تخیل، اندیشه و حس آمیزی زنانه به شعر وارد کنند، تا ریشه‌های تمیز میان سخن مردانه و رویکرد زنانه در ادبیات زنان پررنگ‌تر شود.

 


تعداد بازدید :  754