اسما روانخواه روزنامه نگار
مدتهاست که هر کدام از ما بر خودمان و همسن و سالانمان برچسب نسلسوخته زدهایم! دهه پنجاهیها از و تلاطم همیشگی در دوران بچگیشان میگویند. دهه شصتیها هم رد پای جنگ را به خوبی حس کردهاند اما اوضاعشان از دهه پنجاهیها بدتر است، چراکه اوج انفجار جمعیت را در میانه دهه 60 تجربه کردهاند و این یعنی نشستنهای سه نفره پشت نیمکت مدرسه و رفتن به مدارس دو شیفت و سه شیفت و رقابت شدید برای عبور از سد کنکور و بعد هم جا ماندن از بازار کار. این فشار برای بچههای نسلهای بعد، برای دهه هفتادیها و هشتادیها و... به مراتب کمتر خواهد بود. اما واقعیت این است: جمعیت ما، جمعیت دهه شصتیها، جمعیت جوانان امروز بیشتر از هر زمان دیگر است و این اتفاق در شرایط حال حاضر نه بهعنوان یک فرصت بلکه بهعنوان یک تهدید تلقی میشود! بله! تهدید! این شرایط شاید اگر در جامعهای دیگر با زیرساختهای مناسب اقتصادی بود یک فرصت طلایی برای حرکت جامعه به سمت جلو محسوب میشد اما جمعیت بالای ما، برای 20 تا 30سال آینده این جامعه یک تهدید است. قرار است جامعه دچار سونامی سالمندی شود و تنها راهبردی که بارها و بارها برای رهایی از این اتفاق طراحی شده، افزایش نرخ موالید است! آن هم در شرایطی که میدانیم نرخ ازدواج پایین است و نرخ طلاق روند رو به بالایی را طی میکند و آمار تجرد قطعی رو به فزونی است. مدتهاست در جوامع مختلف نقشهای مراقبتی مانند نگهداری از بیماران و یا سالمندان به نهادهایی خارج از خانواده واگذار میشود. این اتفاق در شرایط جامعه امروز، با توجه به مشغلههای کاری و مسائل اقتصادی و نیاز به حضور زنان در اجتماع امری غیرقابل اجتناب است. خانوادههای امروزی نمیتوانند تمامی بار مسئولیت سالمندان را برعهده بگیرند و از طرفی دیگر اهمیت قایلشدن برای سالمندان و توجه به آنها و پرکردن خلأهای روحی و عاطفی آنها به نوعی که خود را افرادی بیکارکرد برای جامعه در نظر نگیرند، امری ضروری است. اما راهحل چیست؟ ما قرار است پیر شویم و قرار هم نیست فکر کنیم خانوادههای ما تا زمان مرگ در کنارمان میمانند. ما قرار است پیر شویم و نگرانی آن زمانی آغاز میشود که بدانیم هیچ متولیای برای نگهداری از ما وجود ندارد. اما باید چه کار کرد؟
امروزه، با افزایش تعداد سالمندان، طولانیشدن عمر و سپريشدن بخش قابلتوجهی از زندگیهاي افراد در دوران آخر زندگی، موضوع «سالمندي موفق»، به یکی از موضوعات مهم تحقیقاتی در دنیاي آکادمیک و عرصه سیاستگذاري تبدیل شده است. سالمندی موفق یک فرآیند متشکل از اجزای چندگانه است که در آن «خوب پیرشدن» محور قرار میگیرد. تجربه افراد از سالمندی، ذهنی و منحصربهفرد است. پس افراد میتوانند، درحالیکه جسم آنان فرسوده شده، از نظر روانی قوی بوده و با تجربه محدودیتهایی که نتیجه سالمندی است، انطباق پیدا کنند.
تعاریف متعددی از سالمندی موفق از رویکردهای ذهنی و عینی بیان شده است، مانند احساس رضایت و شادی درونی فرد از زندگی کنونی و گذشته خود یا ترکیب کارکرد جسمانی و شناختی مطلوب، نبود بیماري، ناتوانی و معلولیت و درگیرشدن و مشارکت در زندگی. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که بین سالمندی نرمال و سالمندی موفق تمایز قایل شویم. در سالمندی نرمال عوامل بیرونی اثر فرآیند درونی سالمندی را تشدید میکنند و نتیجه آن کاهش تدریجی عملکرد است؛ اما در سالمندی موفق، عوامل بیرونی نقش خنثی یا معکوس، بر اثر فرآیند درونی سالمندی دارند و در نتیجه کاهش عملکرد اندک است. بسیاری از ما تصور میکنیم بیماری عنصر جداییناپذیر ماهیت سالمندی است؛ درحالیکه ممکن است نتیجه سبک زندگی نامناسب در دوران جوانی و میانسالی باشد.
در کشورهای مختلف عوامل متعددی بر سالمندی موفق در جامعه تأثیر میگذارند. در مطالعات به عوامل جمعیتی و زمینهای مانند جنسیت، تحصیلات، درآمد، مسکن، قومیت و وضع سلامت، بیماری و رفتارهای مرتبط با سلامت تأکید شده است. جنسیت یکی از عوامل اجتماعی مهم تاثیرگذار بر سالمندی موفق است که مورد توجه محققان قرار گرفته است. زنان علاوهبر درآمد پایین، کارهای مراقبتی بدون دستمزد نیز انجام میدهند. تفاوتهای سنی بین زنان و شوهران در فرهنگهای متفاوت، باعث میشود که بیشتر زنان مراقبان همسران بیمار خود باشند. همچنین بر عوامل ترکیبی مانند نابرابری اجتماعی نیز در مطالعات تأکید شده است. نابرابری اجتماعی براساس طبقه اجتماعی، درآمد و قومیت بهعنوان یک عامل واسط درنظر گرفته میشود؛ سلامت دوران سالمندی بهطور معناداری با درآمد و طبقه اجتماعی ارتباط دارد. عامل اجتماعی دیگر تبعیض سنی است که سالمندان را از موقعیت اجتماعی، قدرت و نفوذ بهدلیل سنشان محروم میکند و داغ پیری و نزدیک به مرگ بودن بر آنان زده میشود که در نتیجه، طرد از جامعه و بیتوجهی به آنان را به همراه خواهد داشت.
یکی دیگر از عوامل موثر بر سالمندی موفق که اخیرا بیشتر به آن توجه شده، عوامل مرتبط با دوره زندگی است. این عوامل میتواند به دوران کودکی یا میانسالی سالمند مربوط باشد که روی ابعاد سالمندی موفق تأثیر میگذارد. عواملی مانند پیشزمینه خانوادگی، خصوصیات شغلی و سایر حوادث مهم زندگی ازجمله عوامل مورد بررسی در این زمینه است.
کشورهای متعددی در برنامهریزیهای خود به مفهوم سالمندی موفق توجه داشتهاند. یکی از کشورهای مهم در عرصه سیاستگذاری سالمندی موفق، سنگاپور است که از دهه 1980 با رویکرد بین بخشی به این موضوع پرداخته است. این کشور هنگام روبهرو شدن با چالش افزایش جمعیت سالمندان، کمیتهای برای تغییر نگرش جامعه نسبت به سالمندان و سالمندی تشکیل داد و سیاستهای ملی در راستای حفظ سلامت جسمی و روانی هر سالمند برای ادامه زندگی نرمال شکل گرفت. برای ذخیره بودجه بازنشستگی، سن سالمندی از 55 به 65 سالگی افزایش یافت و کارهای نیمهوقت و انعطافپذیر و کار در منزل نیز برایشان تعریف شد، همچنین خانواده بهعنوان مطمئنترین مراقب معرفی و بر آن تأکید شد.
سیاستگذاران، سالمندی موفق را بهعنوان محور برنامهها در سنگاپور تعریف کرده و بیان کردند که «ما میخواهیم سنگاپوریها با مشارکت در جامعه پیر شوند و یک احساس قوی بین نسلها وجود داشته باشد و سنگاپور بهترین منزل برای تمام سنین باشد.»
در برنامهریزیهای این کشور، خود سالمند مراقب اصلی سلامتیاش و خانواده، اصلیترین ستون حمایتکننده است. گسترش سبک زندگی سالم و بررسی سالانه سلامت سالمندان در دستور کار وزارتخانهها قرار گرفت و سیاستگذاری بیشتر برنامهها براساس ارتقای سلامت و پیشگیری شکل گرفت.
نکته قابلتوجه در سیاستگذاریهای کشورهایی مانند سنگاپور که باید مورد توجه مسئولان قرار گیرد این است که تورم جوانی جمعیت درحال حاضر، تورم سالمندی را در آینده شکل میدهد؛ بنابراین از امروز هم خود جوانان و هم جامعه باید برای آینده برنامهریزی کنند؛ زیرا این نسل نیازهای متفاوتی در آن دوران خواهد داشت.
در پایان باید توجه داشت که یکی از مباحث مهم در حوزه سیاستگذاری سالمندان، در راستاي بهزیستن آنان، شناخت مفهوم سالمندي موفق و برنامهریزی براساس بافت و فرهنگ جامعه است. تدوین و اجرای سیاست و برنامههای سالمندی موفق موجب میشود نهتنها افراد عمر طولانیتری داشته باشند؛ بلکه این عمر طولانی با سلامتی و کیفیت زندگی بهتر برای آنان همراه باشد. زنگ خطر به صدا درآمده است. جمعیت جوان کشور در سالهای آتی تبدیل به جمعیت سالمند میشوند. سن سالمندی در ایران کاهش یافته است. سالمندی پدیدهای زنانه شده است. ما با جمعیت زیادی از سالمندان تنها روبهرو خواهیم بود و برای مواجه با این پدیده نمیتوان تنها به افزایش نرخ موالید دل خوش بود. توجه به رفاه سالمندان و توجه ویژه به مراکز نگهداری از آنان و ورود نهادهای مدنی جهت ایجاد فعالیتهای داوطلبانه برای سالمندان که حس مفید بودن را در آنان به وجود آورد، باید مورد توجه مسئولان قرار گیرد. باید به سمت خوب پیرشدن پیش برویم.