شماره ۳۷۲ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۵ شهريور
صفحه را ببند
دوست دارم در شهری روشن زندگی کنم

شهربانو امانی فعال سیاسی

واقعا روزی می‌شود که من از خواب بیدار شوم و تمام موضوعاتی که این روزها شاهد آن هستم را دیگر نظاره نکنم و این موضوعات را به صورت دیگری مشاهده کنم. این موضوع یکی از آرزوهای من یا بهتر بگویم یکی از رویاهای من است که این روزها زمان‌هایی که قصد رویاپردازی دارم به این موضوع فکر می‌کنم. فکر می‌کنم که این امکان دارد روزی از خواب بیدار شوم و ببینم در مواجه با دنیایی هستم که مقررات به خوبی اجرا می‌شود و می‌دانید و می‌دانیم زمانی که مقررات در یک جامعه به خوبی اجرا شود، شهروندان آن شهر از خوشبخت‌ترین مردمان می‌توانند قلمداد شوند. زمانی که چشمانم را باز کردم دوست دارم ببینم شهری که در آن هستم، با نظم و انضباط به کار خود ادامه  می‌دهد؛ اجتماعی که به حقوق یکدیگر احترام می‌گذارند و با مهربانی با هم رفتاری کنند. دوست دارم پدر و مادری از هم جدا نشوند؛ نه به خاطر خودشان بلکه به خاطر فرزندی که بی‌پدر و مادر در این شهر می‌تواند چه اتفاقاتی را تجربه کند. دوست دارم قانونمدار باشیم دوست دارم از اولین سلامی که به هم می‌دهیم با صداقت باشد تا آخر آن. نمی‌خواهم و دوست ندارم در شهری که زندگی می‌کنم، کسی دیگری را گول بزند و سر هم کلاه بگذاریم. دغدغه‌ رانندگی نداشته باشیم به خاطر یک سبقت همدیگر را به قصد کشت کتک نزنیم. دوست دارم این هنجارهایی که امروز شاهد آن هستیم را دیگر نبینم! می‌خواهم بگویم دوست دارم در شهری که زندگی می‌کنم، احساس خوبی داشته باشم.  
با فراق بال در این شهر راه بروم از زمانی که از خانه بیرون آمده‌ام دغدغه این را نداشته باشم که یا با چاقو   یا با خودرو به من نزنند. مایلم به جایی برسیم که به حقوق خودمان که هیچ به حقوق جانوران نیز احترام بگذاریم به محیط زیست‌مان به حرف‌مان به اعتماد مردم‌مان همه و همه مانند یک قطار در ریل‌های مشخص حرکت کنیم این موضوع هیچ عیبی ندارد پذیرش و دوست داشتن هم نوعی ایراد محسوب نمی‌شود. برای هر اتفاق کوچک صداها بالا نرود، یقه‌ها گرفته نشود، بلکه صدای خنده بالا رود و سخنانی در باب ستایش از افراد گفته شود.  
دیگر نباید مردم را درحال هراس و ترس دید یا پلیس‌هایی که از اقدام بعدی یک فرد در تکاپو و استرس قرار گیرند که آیا چه اتفاقی صورت خواهد گرفت. به‌شهری می‌اندیشم که در آن، عمر مردم با استرس و ناراحتی طی نشود. اما اگر این موضوعات به تحقق بپیوندد انرژی نا خودآگاهی آزاد خواهد شد که باعث تجلی یک شهر می‌شود «شهری روشن»؛ شهری که دیگر انسان‌ها از خانه‌ها و خیابان‌ها فراری نیستند و به دنبال جایی غیر از آن برای آرامش نمی‌گردند. هیجان‌ها دیگر منفی نیست و در درگیری‌ها خرج نمی‌شود. اگر غیر از این باشد فضایی با لبخند و آرامش خواهیم داشت. دیگر هیچ‌کس از آینده نگران نیست و از قبال نگرانی آینده دست به کارهای غیرمعقول نمی‌زند. دیگر بازار اختلاس داغ نیست کسی از رانت استفاده نمی‌کند، کسی حق کس دیگر را به زور تصاحب نخواهد کرد. کسی بابت پارتی و ارتباط از کس دیگر ناعادلانه پیشی نمی‌گیرد. افراد زیاده خواهی و فرصت‌طلبی نمی‌کنند. دیگر 6‌میلیون پرونده در قوه قضائیه وجود نخواهد داشت. دادگاه‌های ما خالی خواهند بود، دیگر شاکی در خانه‌ها را با فریاد نمی‌کوبد و ساحت صاحب‌خانه را با بی‌ابرویی نمی‌آلاید.   
اگر شهرهایمان اینچنین باشد، کشور گلستان می‌شود؛ سیاستمداران ما با اخلاق می‌شوند، کسی افراط نمی‌کند و مرد لایقی را از کار برکنار نمی‌کنند. افراد حرمت نگه می‌دارند به راحتی آبروی افراد را بر زمین نمی‌ریزند. درواقع تنش‌های بی‌فایده بین قوا به وجود نمی‌آید که از بابت آن مردم ضرر کنند. صدای مردم به همه جا می‌رسد کسی قادر نیست حق مردم را بگیرد کسی نمی‌تواند با رابطه، کاخ بسازد درحالی‌که دیگران در خیابان آواره‌اند. درختان و فضای سبز ما را کسی از بین نمی‌برد. دکان ویژه‌خواران تعطیل می‌شود. چند روز پیش به شهر جدید هشتگرد رفتم و دیدم آن‌جا هم که هنوز به درستی کامل نشده است، بازار رانت و کلاهبرداری توسط عده‌ای باب شده است.  
دیدم فرصت جوانان به راحتی از آنها گرفته می‌شود و به افراد سودجو تعلق می‌گیرد؛ افرادی که به هیچ عنوان لیاقت چنین فرصت‌هایی را ندارند زیرا اگر به مناصفه فرصت‌ها تقسیم شود آنها در انتهای صف قرار خواهند گرفت. اما باز به خودم می‌گویم این موضوع جدیدی نیست تا بوده از این رفتارها دیده‌ام و نه درست شده است و نه برای آن اقدامی کرده‌ایم. برای این موضوعات حاکمیت کاری نمی‌تواند انجام دهد خودمان باید احساس مسئولیت داشته باشیم و وارد میدان شویم.  
ما دارای فرهنگ غنی هستیم که باید روی آن کار کنیم تا دوباره آن را بازیابیم ما بیش از هر زمان احتیاج به آرامش داریم تا بتوانیم یکدیگر را بازیابیم. حقوق صلح‌طلبان را تبیین کنیم تا پیشرفت داشته باشیم. مصالح کشوری را اولویت دهیم. تمام سخنان من برای مردم این شهر است. اکنون هر یک از ما وظیفه‌ای داریم و باید به آن عمل کنیم. مهم نیست در چه جایگاه اجتماعی هستیم مهم این موضوع است که ما مانند یک زنجیر به یکدیگر وصل هستیم.   


تعداد بازدید :  237