| آرش خیراندیش | فعال محیطزیست |
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
وضعیت محیطزیست کشور ما امروزه به گونهای است که نهتنها فعالان و دلسوزان محیطزیست بلکه بسیاری از کسانی که تاکنون با این موضوع بیگانه بودهاند، نسبت به آن حساس شده یا حداقل اینکه از بعضی از مصداقهای بارز آن آگاهی یافتهاند.
خشک شدن دریاچه نسبی ارومیه، خشک شدن زایندهرود، وجود زبالههای انبوه، آلودگی هوای شهرهای بزرگ و پدیده گرد و غبار گسترده در کشور ازجمله موضوعاتی است که طی سالهای اخیر قسمت عمدهای از اهالی کشور از آنها آگاهی یافتهاند. اما آیا صرف آگاهی یافتن از مشکلات زیستمحیطی میتواند برای رفع آنها یا حداقل کمکردن اثرات آنها کافی باشد؟
اکنون میخواهیم با نگاهی آموزشی تربیتی به بررسی ریشههای به وجود آمدن مشکلات زیستمحیطی در کشور بپردازیم. پیشفرض ما در این بررسی این است که تغییرات بهوجود آمده در یک جامعه ناشی از مجموعه در هم تنیدهای از رفتار عمومی جامعه و تصمیمات مسئولان است که در این میان شروع تغییر و اثربخشی آن از متن جامعه شروع میشود.
چندین رفتار مشخص در میان مردم کنونی جامعه ما دیده میشود که اثرات مشخصی بر رفتار زیستمحیطی آنها دارد بروز این رفتارها را به راحتی میتوان در عملکرد تصمیمگیران کلان کشور مشاهده کرد. در اینجا لازم است بیان شود که هماکنون بسیاری از این رفتارها جهانی بوده و کم و بیش در بسیاری از کشورها مشاهده میشود.
مصرفگرایی
متاسفانه امروزه اقتصاد را بر پایه تولید و مصرف انبوه میشناسند. این نوع رفتار عمومی منجر به تهی شدن زمین از منابع خود شده و آلودگیهای فراوانی را بر آن تحمیل میکند. عجیب اینجاست که از امحا و تفکیک زباله فراوان سخن میگویند اما به ندرت کسی این سوال را مطرح میکند که این حجم عظیم زباله چگونه تولید میشود.
جامعه مصرفگرا بنا بر سبک زندگیای که اختیار کرده به مصرف روزافزون کالاهایی میپردازد که عمدتا کمتر فایدهای برای خود و جامعه داشته که میتوان بهطور مثال لوکسگرایی را از اهداف اصلی آن دانست. اگر به نقش و وزن بالای رفتار مصرفگرایی در تخریب محیطزیست بيتوجه باشیم درواقع ریشه قسمت عمدهای از مشکلات را درک نکردهایم.
خودخواهی
چه میتوان گفت به کسانی که با تخریب جنگل برای خود ویلایی دست و پا میکنند تا سالی تنها چند روز در آن بیاسایند؟ جز این نیست که این رفتار مخرب زیستمحیطی ناشی از حس خودخواهی بوده و براساس آن افراد برای رضایتمندی شخصی به منافع جامعه بيتوجه میشوند. درواقع اگر با مشکل خودخواهی کمتر روبهرو بودیم نیازی به چانهزنی، فشار و حتی اعمال قانون با تک تک افراد و مسئولان مخرب عرصههای طبیعی نبودیم. در اینجا نقش پررنگ آموزههای اخلاقی در آموزش محیطزیست آشکار میشود. کافیست افراد درک کنند که هرگونه رفتار آنها با جامعه و محیطزیست به خودشان بازگشت میکند. در آن صورت آموزش مقدماتی محیطزیست کافی خواهد بود تا آنها را متوجه این امر کند که بهطور مثال تخریب خاک و پوشش گیاهی یا تخریب رودخانه ناشی از فعالیتهای عمرانی و صنعتی چه اثرات جبران ناپذیری بر جامعه و در نتیجه شخص آنها خواهد داشت. هماکنون با تعداد بیشماری از فعالیتهای عمرانی و صنعتی ریز و درشت روبهرو هستیم که صاحبان آنها در گوشه گوشه این کشور بنا بر خودخواهی شخصی خود عملا به تخریب گسترده محیطزیست دست میزنند.
طمعورزی
کاسه چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
بشر امروز به هیچ حدی از به اصطلاح پیشرفت قانع نیست. اینجاست که اعداد و ارقام سرمایه و درآمد آنچنان که در گذشته میشناختیم رنگ میبازد. وقتی در اخبار صحبت از سوءاستفادههای مالی با ارقام نجومی غیرقابل باور میشود، این نکته تربیتی را درک میکنیم که متاسفانه رقابتی نامیمون بین فعالان اقتصادی و آحاد جامعه- به درجات مختلف - در گرفته است که در آن حداکثر سودجویی ملاک موفقیت بوده و اثرات مخرب چنین رفتاری بر جامعه و فرد دانسته نمیشود. آیا نمیتوان به جای چنین کارهایی که به نام توسعه و سرمایهگذاری انجام میشود قسمت زیادی از مشکلات زیستمحیطی کشور را که نیاز به تأمین مالی دارد برطرف کرد درحالیکه بعضی از فعالیتهای مهم حفاظتی و آموزشی در محیطزیست معطل صرفا چند 10میلیون بودجه است، صحبت از سوءاستفادههای مالی چند هزار میلیارد تومانی عادی شده است؟
اقتصاد واسطهای
به جای اقتصاد تولیدی پایدار
در گذشته اجداد ما ایرانیان اکثرا به کار و تولید مولد در ابعاد کوچک و متوسط مشغول بودند که بهوسیله چنین معیشتی حد و توان بهرهبرداری و تولید هر قطعه از آب و خاک این کشور به تجربه و دانش بومی مشخص بود و میزان مصرف هر کسی با نیاز و توان تولیدش تناسب داشت که در آن ارزش هر چیزی اعم از اشیاء و زمین مبتنی بر درجه فایده و درواقع ارزش واقعی آن بود. اکنون متاسفانه گرایش عمومی در زمینه اشتغال به سوی اقتصاد واسطهگری است که بهطور مثال روی زمین نرخگذاریهای غیرواقعی براساس مکانیسم دلالی صورت میگیرد.
نتیجه چنین اقتصادی این است که کشاورزی و تولید پایدار کم ارزش شده و به جای آن خرید و فروش زمینهای کشاورزی برای ساخت و سازهای تفریحی (مانند ویلا سازی) رونق میگیرد. تا نتوانیم آحاد جامعه را از دلالی و راحت طلبی به سوی تولید سوق دهیم، آب و خاک این مملکت در دستان مشتی دلال چرخیده و در این میان به تنها چیزی که بهاء داده نمیشود محیطزیست است.
استدلال گریزی
ظاهرا امروزه مردم به دلیل گسترش وسایل ارتباط جمعی با اطلاعات مختلفی سرو کار داشته و در جریان موضوعات گوناگونی قرار میگیرند اما روی دیگر این سکه فرار از تفکر عمیق و استدلال است که این امر در کلام یکی از اساتید فلسفه به استدلالگریزی مردم امروز تعبیر شده است. در عمل مفهومش این است که بشر امروز به عواقب منطقی کارهایی که میکند نمیاندیشد.
در زمینه محیطزیست تاثیرات مخرب بسیاری از فعالیتهای روزمره انسان جدید کاملا واضح و غیرقابل انکار است اما استدلال گریزی منجر به آن میشود که این بشر خود را به فراموشی زده و در نتیجه حتی مضرات کاملا شخصی کارهای خود را نبیند بهطور مثال وقتی با موضوع تغذیه سالم با مواد سالم روبهرو شده و باخطر ناشی از مصرف محصولات غذایی مسموم و مضر روبهرو میشود حاضر نیست لختی دراینباره بیندیشد و این خطر را برای خود کمتر کند. بدین ترتیب میدان برای جولان انواع محصولات کشاورزی آلوده به باقیمانده سموم کشاورزی و مسموم با کودهای شیمیایی (چه وارداتی و چه داخلی) باز میشود. همچنین محصولات کشاورزی تغییر ماهیت یافته و به شدت خطرناک دستکاری شده ژنتیک حساسیت درخوری را بر نمیانگیزد. نیز مواد نگه دارنده مشکوک در صنایع بسته بندی غذایی رویه تغذیه مردم را تغییر نمیدهد.
در برابر چنین دلایل قاطع و سادهای که تنها نیاز به اندکی اندیشیدن در مورد عواقب مصرف روزانهمان دارد با پاسخهای عجیبی که از سر بيحوصلگی و تنبلی فکر صادر میشود روبهرو میشویم مانند اینکه: همه مردم چنین محصولاتی را مصرف میکنند یا اینکه این همه مواد سمی در زندگی ما موجود است و این هم به آنها اضافه شود و دیگر اینکه چرا تا حالا مبتلا به مشکلی نشدهایم و فراوان از این پاسخهای ناشی از استدلالگریزی...
تا نتوانیم ارزش تفکر و استدلال منطقی را به جایگاه اصلی خود باز گردانیم و تا زمانیکه به آحاد جامعه نیاموزیم که انبوه اطلاعات جای لحظهای تفکر را نمیگیرد، اطلاعرسانی زیستمحیطی صرف، راه به جایی نخواهد برد.
سنت گریزی
درخت افکن بود کم زندگانی
به درویشی کشد نخجیربانی
هزاران سال زندگی مردم ایران در این سرزمین و سازگاری با شرایط اقلیمی آن و بهویژه آموزههای چندهزار ساله توحیدی از زرتشت بزرگ گرفته تا دین مبین اسلام، ملتی را تربیت کرده بود که برای تکتک عناصر طبیعت و محیط اطراف خود ارزش ویژهای قایل بودند. اینجا سرزمینی است که سنتهای این کشور اجازه آلوده کردن آب را در آن نمیدهد. اینجا کشوری است که گیاهان در آن سمبل زیبایی، عشق و تعادل هستند.
اینجا جایی است که اعتقادات مردم، آنها را به سوی تفکر در نشانههای پروردگار (در مظاهر خلقت) سوق میدهد و هزاران نمونه دیگری وجود دارد که در یک نظام حقیقی، حافظ طبیعت و سلامت یک ملت و کشور میتواند باشد. با از دست دادن تدریجی و بعضا ناگهانی بسیاری از سنتها و اعتقادات ملت، با تخریب تدریجی یا ناگهانی بسیاری از زیستگاهها روبهرو شده و سلامت آحاد جامعه را در معرض خطر مییابیم. چنین است که به ظاهر کارشناسانی اظهار میدارند که آمدهاند تا با سدسازی از هدررفت آب جلوگیری کنند!
گویا نمیدانند که خداوند حکیم چرخه آب را چگونه باعث بقای حیات قرارداده است یا اینکه نسلکشی حیوانات را بياهمیت جلوه میدهند درحالیکه در اعتقادات عمیق و حقیقی این ملت - از تمامی ادیان و مذاهب - حضرت رضا علیهالسلام را به ضامن آهو میشناسند یعنی کسی که حتی به مرگ نا بحق یک رأس حیوان راضی نبود. چنین است احترام گذشتگان ما به نان، خاک، درخت، آب، پاکی، شادی، موسیقی، ادب، صبر، از خود گذشتگی، متانت، نوعدوستی، اسب دوستی و هزاران نمونه دیگر که هر یک از آنها به تنهایی برای شناخت رابطه این ملت با محیطزیست کافیست.
تا ارزش سنتهایمان را درک نکرده و در حفظ و احیای آنها کوشا نباشیم، در عرصه حفظ محیطزیست و آموزش آن به نتیجه درخوری نخواهیم رسید.
حافظان واقعی محیطزیست تکتک افراد این مملکت باید باشند که این امر با خودباوری و احترام به میراث فرهنگی و طبیعیمان
حاصل میشود.