مژگان جمشیدی فعال محیطزیست
بزرگترین مشکل محیطزیست ما این است که در کل مقوله محیطزیست جزو اولویتهای راهبردی و اصلی کشور جایی ندارد؛ با اینکه برخی اوقات در دورههایی شنیدیم که گفته میشود، محیطزیست از اولویتهای مهم کشور است ولی در عمل میبینیم که اینطور نیست؛ اگر حفظ محیطزیست جزو اولویتهای کشور و دولتها به ویژه دولت فعلی بود؛ بودجه سازمان متولی این موضوع 90میلیارد تومان نبود. امروز در کشور ما بودجه ساخت یکی از کوچکترین بخشهای عمرانی مثل سد گلمندره در استان خراسانشمالی 120میلیارد تومان است؛ این درحالی است که کل بودجه سازمان حفاظت از محیطزیست در سال 92، تنها 90میلیارد تومان بوده است که با این 90میلیارد باید از 10درصد خاک کشور محافظت کند و بر عملکرد دستگاههای مختلف صنعتی و غیرصنعتی در حوزه محیطزیست نظارت داشته باشد. درواقع حفاظت از محیطزیست در برنامههای اولویتدار نظام برنامهریزی کشور جایی ندارد. دلیل اصلی من هم برای این حرف بودجه است. بودجه کل سازمان محیطزیست شاید به اندازه یکدهم بودجه وزارتخانههای دیگر هم نباشد. پارک ملی گلستان سالهاست که در روزهای داغ تابستان شاهد آتشسوزیهای گسترده است؛ این اتفاق هر سال میافتد و بخشهای زیادی از این پارک ملی میسوزد و خاکستر میشود؛ الان جا دارد از دولت پرسیده شود که برای جلوگیری از رویداد مجدد آتشسوزی چهکار و اقدامی صورت داده است؟ اگر حفظ محیطزیست از اولویتهای کشور ما بود، وضع امروز دریاچه ارومیه این نبود؛ یا سرنوشت دریاچه هامون یا تالاب جازموریان. متاسفانه پارک ملی گلستان از بزرگترین میراث ملی کشور است که امروز با ابتداییترین شکل ممکن با کیسههای شن به دست محیطبانان اطفایحریق میشود. دلیل همه این بيمهریها هم این است که مسئولان اعتقادی به حفظ محیطزیست ندارند. شاید دولت یازدهم حرفهایی بزند و وعدههای خوبی برای حفظ محیطزیست بدهد؛ ولی این وعدهها هم تا امروز بعد از یکسال درحد حرف باقی مانده است و متاسفانه بوی خوبی به مشام نمیرسد. زیرا ابتداییترین و اصلیترین کار حداقل این بود که جایگاه سازمان محیطزیست در میان دستگاههای دولتی تا حدودی ارتقا مییافت. امروز محیطبانان ما با ماهی 800-700 هزارتومان زندگی میکنند؛ 18 روز در ماه سخت کار میکنند بدون اینکه اضافهکار و حق ماموریت بگیرند. درحالیکه همه کارمندان دولت امروز دستکم یک و نیممیلیون تومان در ماه درآمد دارند؛ البته بدون اینکه سختیکار کارمندان محیطزیست را تجربه کنند. درحالیکه محیطبانان با این حقوق کم بدترین شرایط معیشتی را دارند. ما تا الان تصور میکردیم معلمان و پرستاران اقشار کمدرآمد جامعه هستند؛ اما وقتی فیش حقوقی این عزیزان را با حقوق و مزایای 3هزار محیطبان سازمان محیطزیست مقایسه میکنیم، میبینیم وضع محیطبانان به مراتب بدتر و سختتر است. بههرحال اصلیترین مشکل در حوزه محیطزیست به بحثهای مدیریتی برمیگردد؛ نه دولت و نه دستگاههای قانونگذار برای حفاظت از محیطزیست اقدام اساسی صورت ندادهاند. درواقع در هر سه قوه مسئول در ایران، محیطزیست جایگاهی نداشته و ندارد. مسأله دیگری که محیطزیست از آن رنج میبرد، بحران مدیریتی است. در 3، 4 دهه اخیر شاهد بودیم، مدیرانی که مسئولیتهای تصمیمگیری در سازمان را عهدهدار میشوند، از بدنه محیطزیست نبوده و هیچ سنخیت و تخصصی در این حوزه نداشتهاند. بهطوریکه بیشتر مدیران اجرایی از سایر دستگاهها آمدهاند و هرکسی از هرجایی جا مانده به محیطزیست میآید. به همین دلیل است مدیرانی که اغلب تجربهای در این حوزه ندارند، دیدگاه حفاظتی ندارند و چون در این حوزه کار نکردهاند، اهمیت موضوع را درک نمیکنند و طبیعی است که نمیتوانند کارآمد باشند و برای چالشهای محیطزیست قد علم کنند. چیزی که ما در این سالها دیدهایم، این است که 70، 80 درصد از بدنه مدیریتی از مدیرانکل سازمان گرفته تا مدیران استانی همه نیروهای وارداتی بودهاند. متاسفانه سازمان محیطزیست از داخل تربیت مدیر نداشته و نظام اداری سازمان در دهههای اخیر با مشکلات جدی مواجه بوده است. در صورتی که اگر مدیران از خود سازمان میبودند، یعنی از محیطبانی و کارشناسی محیطزیست شروع کرده و رفتهرفته به ردههای مدیریتی میرسیدند، میتوانستند درد این حوزه را بهخوبی درک کنند و اقدام اساسی برای محیطزیست کشور انجام دهند.