شماره ۷۳۲ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۱۸ آذر
صفحه را ببند
رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان:
35‌درصد خشونت‌های خانگی به پلیس گزارش داده می‌شود
71‌درصد از افرادی که مورد خشونت قرار می‌گیرند حاضر به پیگیری قانونی مجرم نمی‌شوند

شهروند| کمتر از 35‌درصد از خشونت‌های خانگی در ایران به پلیس گزارش داده می‌شود و 71‌درصد از افرادی که مورد خشونت قرار می‌گیرند، حاضر به پیگیری قانونی مجرم نمی‌شوند. به گفته رئیس انجمن مطالعات زنان، «طبق آمار کمتر از 35‌درصد از خشونت‌های خانگی در ایران به پلیس گزارش داده می‌شود و در یک تحقیق سه‌ماهه از 180 مورد شکایت خشونت خانگی 128 مورد حاضر به پیگرد قانونی مجرم نشده‌اند». این به معنای آن است که 71‌درصد خشونت دیده‌ها حاضر نیستند، مجرمی که علیه آنها از خشونت استفاده کرده است، مورد پیگرد قانونی قرار بگیرد.
شکوه نوابی‌نژاد درنشست تخصصی خشونت خانگی که در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد، با اشاره به این‌که درکشور ما بیشترین خشونت و همسرآزاری درمناطق روستایی دیده می‌شود، گفت: «چون زنان روستایی معمولا به دلیل ناآشنایی با حقوق خود به‌عنوان یک زن و یک انسان برای حفظ کانون خانواده و یا ترس از بی‌آبرویی و انگشت‌نماشدن تمام آزارها را تحمل می‌کنند، به همین دلیل بیشترین خشونت و همسرآزاری در این مناطق اتفاق می‌افتد.»  او با تأکید بر این‌که 20‌درصد زنان متاهل شهر تهران از همسرآزاری روانی مانند تحقیر، بی‌اعتنایی، قهر، متلک و دشنام رنج می‌برند، به یافته‌هایی اشاره می‌کند که نشان می‌دهد؛ «با افزایش سن زوجین و مدت زمان ازدواج میزان همسرآزاری افزایش می‌یابد. همچنین میزان همسرآزاری درمردانی که زنانشان دارای تحصیلات لیسانس و بالاتر هستند، به‌طور معناداری کمتر از زنان کم‌‌سواد و بی‌سواد است. ازسوی دیگر میزان همسرآزاری درمردانی که تحصیلات پایین‌تر از دیپلم دارند، به‌طور معناداری بیشتر از مردانی است که دارای تحصیلات بالاتر هستند.»
زنان غیرشاغل
 بیشتر مورد خشونت خانگی هستند
رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان ادامه داد: «زنان 55 تا 59ساله بالاترین و زنان 20 تا 24ساله پایین‌ترین مورد وقوع خشونت را در زندگی مشترک خود داشتند. زنان غیرشاغل نیز بیشتر و زنان شاغل کمتر خشونت را تجربه کرده‌اند. 65.5‌درصد از زنان وجود قهر و آشتی و خشونت را امری عادی پنداشته و قصد جدایی از همسر خود را نداشته‌اند.» نوابی‌نژاد خشونت روانی و کلامی را در رتبه نخست، خشونت‌های خانگی دانست، «خشونت روانی و کلامی با 52.7‌درصد رتبه نخست خشونت خانگی را دارد که شامل به کاربردن کلمات رکیک، دشنام، دادوفریاد و بهانه‌گیری می‌شود. رتبه بعدی خشونت فیزیکی از نوع دوم است که 37.8‌درصد خشونت‌های خانگی علیه زنان را شامل می‌شود. سیلی‌زدن، زدن با مشت یا چیز دیگر و لگدزدن ازجمله مصادیق این نوع خشونت محسوب می‌شود.» او رتبه سوم خشونت‌های خانگی را ممانعت از رشد اجتماعی، فکری و آموزشی اعلام کرد: «رتبه سوم، با رقم 27.7‌درصد متعلق به خشونت‌های «ممانعت از رشد اجتماعی، فکری و آموزشی» است. آمارهای خشونت‌های جنسی و ناموسی نیز 10.2‌درصد است. 8.89‌درصد از زنان ایرانی گفته‌اند که درطول زندگی مشترک خود هرگز قربانی خشونت‌های جنسی و ناموسی نشده‌اند.» رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان با بیان این‌که درمیان زنان 15 تا 44ساله میزان مرگ یا نقص عضو بر اثر خشونت‌ با تلفات ناشی از سرطان برابر است، ادامه داد: «براساس گزارش موسسه تحقیقات علوم جزایی و جرم‌شناسی دانشگاه تهران با توجه به روند رشد خشونت درخانواده و تسری آن به تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی و با توجه به این‌که پزشکان قانونی همه روزه با تعداد زیادی از زنان مصدوم روبه‌رو هستند و حتی در مواردی با اجساد آنها در تالار تشریح روبه‌رو می‌شوند. همچنین با درنظرگرفتن نقش محوری زنان درکلیه ابعاد زندگی، بررسی خشونت خانگی و علل آن به منظور اتخاذ سیاست مبتنی بر پیشگیری از خشونت نسبت به زنان و کاهش آن ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.» او با اشاره به زنان خشونت‌دیده گفت: «زنان خشونت‌دیده زنانی هستند که حداقل دوبار درطول زندگی زناشویی خود به‌شدت مورد خشونت و شکنجه جسمی یا روانی قرار گرفته‌اند. گروهی خشونت را تنها در قالب جسمانی معنا می‌کنند، درحالی ‌که بیشتر روانشناسان و اندیشمندان معتقدند که ایجاد ترس، رعب و تخریب عزت‌نفس که تجاوز و شکنجه روانی به شمار می‌رود به اندازه خشونت و تجاوز جسمانی ویرانگر است و در برخی موارد حتی تأثیر دردناکی برجای خواهد گذاشت. اما چون دیدگاه سنتی جامعه زنان را در برابر خشونت خانوادگی به سکوت وا می‌دارد و ابراز آن را زشت می‌شمارد، از کیفیت و آمار آن آگاهی دقیقی نداریم و جامعه ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.»
به گفته رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان، «بدرفتاری و شکنجه‌های بدنی بر رشد زنان تأثیر می‌گذارد و تحقیر آنان درنهایت به عجز و ناتوانی درتصمیم‌گیری منتهی می‌شود. در نتیجه زنان قربانی نه‌تنها توانایی سرپرستی فرزندان و اداره خانه و خانواده خود را ندارند بلکه از مشارکت و ابراز عقیده در تصمیم‌گیری‌های سرنوشت‌ساز اجتماعی نیز محروم می‌مانند.»


تعداد بازدید :  365