در تهران 15 گسل شناسایی شده که
3 گسل آنها هر کدام به تنهایی پتانسیل ایجاد زلزلهای بیش از 7 ریشتر را دارند که خب این مسأله بسیار جدی و خطرناکی است، بحثهای فراوانی هم شده است که وقوع این زلزله احتمالی چه آسیبها و خسارتهای مالی و فیزیکی به بافت شهری و مردمانش خواهد زد، حتی حرف از 4میلیون کشته هم شده است اما میخواهم از منظر دیگری به موضوع نگاه کنیم، این بحران احتمالی چه تاثیری بر نظام سیاسی کشور میگذارد، یعنی وقتی که زلزلهای مخرب در پایتخت سیاسی و اقتصادی یک کشور رخ داده است؟
روی هم رفته، در صورتی که نظام اجتماعی شهری (که سیستم سیاسی در قالب آن فعالیت میکند) دارای ساختار قدرتمندی باشد، وقوع زلزله و حوادث پس از آن در شهر، نهتنها بحرانزا خواهد شد، بلکه فرصت مناسبی برای احیای ضعفهای سیستم سیاسی پدید میآورد، مانند آنچه در کشورهای جنوب شرق آسیا اتفاق افتاد. اما در جهت عکس، ساختار شهری نامناسب و ضعیف بهطور بالقوه نظام سیاسی را نیز مورد تهدید قرار میدهد. بهگفته متخصصان، نظام اجتماعی و شهری تهران دارای پتانسیلهای بحرانزایی گسترده است که در صورت بروز یک حادثه انسانی مثل جنگ یا طبیعی مثل زلزله، بحرانهای متعددی را دامنگیر نظام سیاسی میکند. نظام اجتماعی شهری بهعنوان محیط پیرامونی سیستم سیاسی دارای پتانسیل بحرانزایی است.
این بحران با چه مکانیزمی اثرگذار خواهد بود، روشنتر بگویم، ما میدانیم که مثلا پلها خراب میشوند، بیمارستانها و مراکز امدادی دچار مشکل میشوند یا تعداد بالای تلفات احتمال بیماریهای واگیردار را افزایش میدهد اما این موضوع چطور نظام سیاسی را درگیر میکند، بهخصوص که میدانیم طبق مطالعات انجام شده اکثر نهادهای سیاسی - اجتماعی کشور در حوزه پنجم خطر قرار دارند و بنابراین احتمالا ویرانی گستردهای شامل آنها نمیشود؟
بهطور کلی ناامنیهای اجتماعی ناشی از زلزله در دو سطح قابل مطالعه است. نخست ناامنیهایی که احتمالا در فقدان مرکز نظامی - امنیتی در قالب فساد، قتل وغارت ایجاد میشوند و دوم ناامنیهایی که ناشی از شرایط وقوع زلزله و همچنین مدیریت آن است.
در فقدان مراکز نظامی- امنیتی و فضای متشنج پس از زلزله، عرصه مناسبی برای انجام اقدامات خرابکارانه ضدنظام سیاسی فراهم میشود. در این شرایط سیستم سیاسی از جانب هر دو محیط اجتماعی داخلی و محیط خارجی مورد تهدید واقع میشود. در عرصه داخلی، در صورتی که نهادها و مراکز نظامی - امنیتی در اثر زلزله تخریب و دچار ناکارکردی شده باشند، ناامنی سیاسی بر محیط اجتماعی مستولی شده و فضا را برای ظهور سایر بحرانهای سیاسی- اجتماعی مهیا میکند. در چنین شرایطی، فرصت مناسبی برای ظهور یا
قد برافراشتن گروههای معارض ایجاد میشود.
آن دسته از گروههای سیاسی که در دوره حیات نظام، سهم کمتری از قدرت سیاسی داشتهاند به نسبت نارضایتی خود، فضای ایجاد شده را جولانگاه مناسبی برای کسب مشروعیت خود در بهدست آوردن بخشی از قدرت سیاسی و نیز تخریب پایههای نظام سیاسی مییابند. بنابراین دور از انتظار نیست که در دوره پس از زلزله، در نبود نظام امنیتی مناسب، این گروهها وارد عرصه مشاجرات سیاسی جامعه شده و برای کسب قدرت سیاسی تلاش کنند. آنچه عملا فعالیت این گروهها را به سمت ایجاد ناامنی سیاسی در جامعه سوق میدهد، مسأله تخریب مراکز و نهادهای نظامی و سرقت اسلحه است که در هر حال ممکن است باعث بروز جنگ داخلی بین گروهها شود.
وسعت و گستردگی شهر تهران و همچنین عدم استانداردهای لازم در زمینه ساختوسازهای طراحی شهری، وضع بحرانی استثنایی را در شرایط پس از زلزله پدید میآورد. این شرایط وخیم که فرصت هرگونه عملکرد مدیریتی را در زمینههای مختلف اجتماعی ساقط میکند، فضای متشنجی را برای بروز جنگهای داخلی بین گروههای سیاسی و حتی در سطح خرد بین افراد و گروههای معارض اجتماعی پدید میآورد.
البته در این شرایط یا عموما در شرایط بحران، احساسات انسانی و همبستگیهای عاطفی هم شکل میگیرد که این خودش میتواند مانع از فرصتطلبیها شود؟
نمیتوان دایما به وجود احساسات عاطفی در زمان بروز حوادث غیرمترقبه دل خوش کرد و بدون مشاهده تجارب تاریخی و کنکاش پیرامون علل اجتماعی پدیدآمدن آنها، پیش داوری کرد. این موارد که عملا در تجربه زلزلههای قبلی مثل زلزله رودبار نیز تکرار شده است، احتمالا در تجربههای آتی زلزله بهویژه در زلزله احتمالی تهران در زمینه گستردهتر و با پیامدهای سیاسی - اجتماعی عمیقتری خود را نشان خواهد داد.
فکر میکنم بخش عمدهای از نگرانی شما در این رابطه به بافت فرهنگی شهر برمیگردد که قابل تعمیم به تمامی شهرهای بزرگ اینچنینی است، درست است؟
هم این نکته و هم اینکه اصولا تهران محل سکونت سازمانیافتهترین گروههای اجتماعی و باندهای سارقان و عاملان فساد است. این مسأله را میتوان تنها با مطالعه نشریات روزانه و هفتگی این شهر در مورد میزان فساد ایجادشده درک کرد. تصور این وضع در شرایطی که امنیت دولت کاملا برقرار است، ناخواسته این فکر را به ذهن متبادر میکند که در شرایط پس از زلزله و در نبود کامل امنیت چه وضعی پیش خواهد آمد. غیر از ویژگیهای جمعیتی شهر، ساختار فیزیکی شهر تهران نیز ماهیتا ناامنیهای اجتماعی گستردهای پدید میآورد. بزرگی و گستردگی شهر، طراحی نامناسب فضای شهری، خطرپذیری مراکز حیاتی شهر مثل مراکز آب، برق، گاز و... فرآیند مدیریت بحران پس از زلزله را با مشکل مواجه میکند و فضای مناسبی را در اختیار افراد و گروههای معاند قرار میدهد. افراد، گروهها و باندهای کجرویی که در تهران تنها از این طریق ارتزاق میکنند، احتمالا تجربه سوءاستفاده از فرآیند مدیریت بحران را در این شرایط مهیاتر و فاجعهآمیزتر تکرار میکنند. این وضع در نبود یک مدیریت سازمانیافته، شرایط را برای فعالیت گروههای لمپن در ضربه زدن به نظام سیاسی فراهم میکند. لمپنها ممکن است به چند شکل وارد عمل شوند: مثلا این گروهها با ایجاد آشوب و تنش در میان جمعیت حاشیهنشین میتوانند، به موج نارضایتیهای نسبی مردم از عملکرد ضعیف نظام در امدادرسانی بهموقع دامن زده و شرایط را برای آشوبهای سیاسی فراهم کنند. با توجه به اینکه در این زمان سایر ارکان نظام سیاسی و بهویژه مراکز نظامی- امنیتی نیز دچار آسیب شدهاند، آشوبها و تنشهای سیاسی به راحتی میتواند شعلهور شده و کل جامعه را
در بگیرد. در سطحی گستردهتر، این گروهها ممکن است با هدف راهاندازی انقلابهای سیاسی وارد عمل میشوند.
ولی شاید مهمتر از این مسأله که به وسیله نیروهای نظامی و انتظامی قابلحل و کنترل است، فشار سیستم از ناحیه مهاجرت گسترده گروههای محروم یا خانواده ساکنان پایتخت باشد، موافقید؟
دقیقا، این یکی از آسیبهای سیستم سیاسی در دوره بحران پس از زلزله قلمداد میشود. بهگفته جامعهشناسان در چنین شرایطی، مردم ممکن است کنشهای متفاوت رفتاری نشان دهند. این کنشهای متفاوت در هر حال میتواند نظام سیاسی را آسیبپذیر کند. فرض اصلی این است که تشکیل انبوه خلق در مناطق حاشیه شهر تهران پس از زلزله احتمالی، اجتنابناپذیر است.
با توجه به مطالعاتی که جنابعالی انجام دادید، گستردگی این مسأله فکر میکنید چقدر باشد؟
احتمال افزایش غیرمنتظره جمعیت وجود دارد. عدهای به قصد کمک کردن به اقوام و خبر گرفتن از اوضاع و احوال بستگان به این شهر مسافرت میکنند، عدهای به دلیل امداد و نجات و کمک به مردم آسیبدیده و عدهای برای به دست آوردن منافع فردی و سودجویی وارد تهران میشوند، مانند آنچه در بم اتفاق افتاد. در هر حال، به هر دلیل که مردم به تهران مهاجرت میکنند، این شهر با افزایش و تراکم شدید جمعیت مواجه خواهد شد.
اینها چطور تأثیر میگذارند؟
مهمترین پیامد سیاسی این امر، ایجاد جامعه تودهای غیرعقلانی و مهیای حرکت به سمتوسوی سیاسی خاصی است. در چنین فضایی احتمال دارد افراد یا گروههای مخالف ظهور کرده و تحریکات گستردهای علیه نظام سیاسی ایجاد کنند، زیرا این گروهها به چنین فضاهایی نیاز دارند و استفاده از آن را به دلیل صرف کمترین هزینه و زمان، بهترین موقعیت برای پیش بردن اهداف خود میدانند.
در واقع ازدحام جمعیت، امکانات مادی زیاد، پول و ثروت رهاشده ناشی از تخریب زلزله و عدممدیریت صحیح، افراد را جذب میکند. انبوه جمعیت و کمکرسانی به آسیبدیدگان بهانه مناسبی برای افراد است. قتل، غارت و فساد که در ذیل مقوله ناامنی اجتماعی قرار میگیرند، پیامد این وضع است.
به نظرم شما اسکان موقت را هم یک عامل فشار بر نظام سیاسی قلمداد میکنید، حال آنکه اساسا تجربههای جهانی هم نشان داده که اسکان موقت قابل قبول و استاندارد پتانسیل آن را نیز دارد که بهعنوان ابزاری در جهت تقویت پایههای مشروعیتی نظام و فایقآمدن بر بحرانهای بعد از زلزله مورد استفاده قرار گیرد؟
مراکز اسکان موقت پس از زلزله عمدتا دارای ابعاد اجتماعی گستردهای هستند، بهطوری که میتوان آنها را از هر دو جهت آسیب و فرصت، موضوع تحقیق خاصی قرار داد. اما از منظر ابعاد سیاسی دامنه مطالعه محدودتر میشود، چراکه مطالعه این ابعاد صرفا در شهرهایی که به لحاظ سیاسی و استراتژیک مهم محسوب میشوند، عملی است.
فکر میکنم تهران از هر نظری دارای این ویژگی باشد؟
بله، هست و ما باید به آن توجه کنیم اما قبل از آن میتوان گفت، در یک نگاه کلی، متغیرهای تعیینکننده آسیبها و فرصتهای ناشی از اسکان موقت شامل هر دو بعد انسانی و فیزیکی حاشیهنشینی میشوند. از بعد انسانی میزان ازدحام و تراکم جمعیت، ترکیب نسبی جمعیت، ویژگیهای روحی و روانی جمعیت، مشارکت گروههای داخلی و خارجی در اسکان و نوع مدیریت و از بعد فیزیکی محل یا منطقه مورد نظر برای اسکان موقت، نحوه اسکان و امکانات به کار رفته در مراکز اسکان موقت تعیینکنندهاند. ازدحام و ترکیب جمعیت در مراکز اسکان موقت، مسأله مهمی در نحوه مدیریت آن محسوب میشود.
جمعیت زیاد، چنان که اشاره شد، علاوه بر ایجاد انگیزشهای سیاسی به لحاظ مدیریتی نیز قابل کنترل نیست و به راحتی در معرض تحریکات گروههای سیاسی معارض قرار میگیرد. ازدحام جمعیت در حاشیه با تحریک گروههای معارض میتواند تولید آشوب، تنش یا حتی انقلابهای سیاسی کند. جمعیت عمدهای از تهران در صورت زلزله شدید در حاشیهها اسکان داده میشوند. غیر از این، تعداد کثیری از شهرستانها جهت یاری اقوام و آشنایان به این جمعیت اضافه میشوند، بنابراین ازدحام شدید جمعیت در مراکز اسکان موقت، قدرت کنترل و مدیریت صحیح را سلب خواهد کرد و پتانسیلهای لازم را برای بروز آشوب و تنش سیاسی پدید میآورد.
اما من هنوز پاسخم را نگرفتهام، چطور این اسکان که البته برای مسئولان بحران گریزناپذیر هم است میتواند بهعنوان عامل فشار بر نظام سیاسی عمل کند؟
ترکیب جمعیت مراکز اسکان موقت نامتجانس است. درواقع ترکیب نامتجانس گروهها و اقوام مختلف و پررنگشدن اختلافات و نزاعهای گروهی و قومی از جانب محرکان داخلی و خارجی احتمال بروز نزاعهای شدید قومی را بیشتر میکند. به لحاظ روحی و روانی نیز این جمعیت وضع مناسبی ندارد. اضطراب و استرس ناشی از آسیبهای جانی و مالی، افراد را خودبهخود در آسیب قرار میدهد و طبعا عدممدیریت صحیح در اسکان دادن مردم در حاشیهها و همچنین در برآوردن بهموقع نیازها و انتظارات آنها پتانسیل بحرانزایی دارد.
در این شرایط نوع مواجهه ما با این بحران قریبالوقوع باید چطور باشد، البته منظورم از ما ساختار یا سیستم تصمیمگیر سیاسی کشور است؟
بهطور کلی برای مدیریت بهینه این آسیبپذیریها میتوان به 4 دسته اقدامات مدیریتی قبل از زلزله، اقدامات مدیریتی حین زلزله، اقدامات مدیریتی پس از زلزله و اقدامات مدیریتی بلندمدت توسل جست.
این میتواند شامل تمام مراحل مدیریت بحران باشد، یعنی این امر بر حمایتهای روانی از بحرانزدگان یا نحوه بهداشت و تغذیه آنها هم حاکم است؟
یقینا که موضوع بحث ما نیز خارج از مباحث کلان مدیریت بحران نیست و به همین دلیل از الگوهای آن هم پیروی میکند.
اما اگر بخواهیم ریزتر شویم، یعنی اینکه بخواهیم شما بهعنوان پژوهشگری که این موضوع را مطالعه کردهاید، راهکارهای مشخصی هم به مسئولان ارایه بدهید، چطور؟
بهنظر من مهمترین کار باید انجام مطالعات و تحقیقات تخصصی لازم برای تعیین منطقه خاصی در اطراف شهر تهران باشد. این محل باید علاوه بر ویژگیهای جغرافیایی مناسب مثل میزان فاصله با شهرهای دیگر و همچنین دسترسی به امکانات و خدمات شهری، به لحاظ امنیتی نیز ویژگیها و شرایط لازم را دارا باشد. پس از تعیین محل، اقدامات تامینی لازم باید در آن صورت گیرد. پیشبینی ایجاد پایگاههای نظامی در محل، تعبیه سیستمهای شنود و تشکیل تیم ویژه نظامی- امنیتی برای تأمین امنیت لازم در محل از مهمترین اقداماتی است که از قبل باید پیشبینی و انجام شود.
به نظرتان فضا خیلی امنیتی نمیشود؟
الگوهای سیاسی شرایط عادی را با شرایط خاص اشتباه نگیریم، آن چیزی که به نظر شما شرایط امنیتی است، در شرایط بعد از تخریب گسترده درواقع انجام امور لازم برای از بین بردن زمینههای سوءاستفاده گروههای مخالف نظام و خرابکار و همچنین حفاظت و امنیت از جان و مال شهروندان است. من حتی باور دارم که ما باید همزمان با انجام مانورهای آمادگی برای مقابله با آثار جانی و مالی زلزله در این زمینه هم اقدام کنیم.
گفتید این موارد به قبل از حادثه بازمیگردد، آیا نقشه راهی هم برای اقدامات حین بحران دارید؟
ما دقیقا روی این موضوعات مطالعه داشتهایم و به این نتیجه رسیدهایم که باید در آن شرایط کنترل و نظارت دایمی از همان اول وقوع زلزله در قالب تأسیس پایگاهها و مراکز نظامی- امنیتی، ایجاد سیستمهای شنود و استفاده از سیستمهای جاسوسی بهعنوان یکی از راهکارهای مدیریتی مدنظر قرار بگیرد. بهنظر من، پایگاهها و مراکز نظامی باید با مطالعات قبلی توسط مراکز ذیربط نظامی- امنیتی و با مشارکت کمیته مدیریت بحران ایجاد شوند و طبق برنامه از پیش تعیین شده تمامی فعالیتها و تحرکات مرموز افراد و گروههای مختلف را تحت کنترل داشته باشند. سیستمهای شنود را نیز میتوان در مکانهای خاص تعبیه کرد و با استفاده از آنها بر تحرکات و فعالیتهای افراد و گروهها نظارت کامل داشت. علاوه بر این استفاده از ماموران نظامی- امنیتی در لباسهای مبدل جهت اعمال کنترلهای لازم بر فرآیند سکونت و زندگی مراکز اسکان موقت مفید و سازنده است. غیر از این میتوان زندگی شهری سکونتگاههای حاشیه شهر را از طریق برنامههای تبلیغاتی مناسب در قالب برنامههای رسانهای صداوسیما یا پخش پوستر و عکس به سمت همگرایی ملی و ایجاد روحیه وفاداری به نظام سیاسی سوق داد.
کنترل مهاجرتهای بیرویه به شهر تهران و کنترل راههای ورودی و خروجی شهر چطور؟
بله، این هم نکته مهمی است که درواقع باید از همان اوان وقوع زلزله از ورود جمعیت به شهر تهران جلوگیری کرد. جمعیت داخل شهر بسیار گسترده است، بهطوری که کنترل و تأمین امنیت آن در شرایط بحرانی زلزله، مستلزم مدیریت مناسب و دقیق و در عین حال کار مشکل و دشواری است. در چنین شرایطی ورود جمعیت بیشتر به شهر که با انگیزههای مختلف سودجویانه، سرکشی از بستگان و اقوام و... صورت میپذیرد، مشکلات را دوچندان میکند. کنترل و نظارت دایمی بر فرآیند مهاجرتپذیری شهر بسیاری از زمینههای بحرانخیز سیاسی را خنثی میکند. غیر از کنترل مهاجرتپذیری شهر تهران، کنترل راههای ورودی- خروجی شهر نیز از همان اوان وقوع زلزله مهم و حیاتی است که باید بهعنوان یک اقدام مدیریتی حین زلزله در دستور کار قرار گیرد. با وقوع زلزله علاوه بر جمعیت مهاجر، افراد و گروههای مخالف داخلی و خارجی نیز با اهداف خرابکارانه و توطئه علیه نظام، قصد ورود به شهر را دارند. قطعا کنترل و نظارت بر ورودیهای شهر به تشخیص هویت و دستگیری این عوامل کمک میکند. علاوه بر این، کنترل راههای خروجی نیز لازم است.
موارد دیگری هم هست؟
یکی از مهمترین مسائلی که ارتباط تنگاتنگی با مدیریت موفقیتآمیز بحرانهای سیاسی زلزله دارد، اطلاعرسانی مناسب به جامعه است. اطلاعرسانی میتواند به صورت چاپ پوستر و عکس عرضه شود. مثلا میتوان از طریق اطلاعرسانی مردم را به آرامش دعوت کرد، از ترفندها و توطئههای گروهها و افراد مخالف داخلی و خارجی پرده برداشت، فاجعه و مصیبت ایجاد شده را کمرنگ جلوه داد و رعایت هنجارهای اجتماعی زندگی موقت در مراکز اسکان موقت را آموزش داد. صداوسیما ممکن است در اثر زلزله تخریب شود، پس باید با برنامهریزی قبلی از طریق شبکه ملی زلزله برنامههای رادیویی و تلویزیونی خاص زندگی اسکان موقت را پخش کرد.
همچنین تجربه زلزله بم نشان داد که عدم نظارت بر فرآیند کمکرسانی علاوه بر آثار و جوانب مالی که در اثر آن مقادیر زیادی از کمکهای مردمی به سرقت رفت، به لحاظ سیاسی-امنیتی نیز دارای پیامدهای منفی است. سرقت این اموال که به دفعات مکرر صورت گرفت، عملا فضای سیاسی شهر و مناطق پیرامونی آن را ناامن کرده بود. آثار اینگونه سرقتها بهگونهای بود که منطقه شهری بم و مناطق پیرامون آن تا ماهها پس از زلزله همچنان ناامن بود. غیر از سرقتهایی که بهصورت کلان انجام میگرفت، به فعالیتهای افراد سودجو در داخل شهر نیز باید اشاره کرد که به اموال مردم و کمکهای مردمی دستبرد میزدند. تکرار این تجربههای تلخ در زلزله احتمالی تهران به مراتب آثار و پیامدهای سیاسی- اجتماعی گستردهتری به دنبال خواهد داشت. شایعاتی که معمولا به دنبال انجام چنین سرقتهایی سربرمیآورد، میتواند تا اندازه زیادی مشروعیت اقدامات مدیریتی دولت را زیر سوال برده و به نوبه خود عاملی در جهت تحریک گروههای متعرض علیه نظام شود.
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، آیا میتوانیم بهعنوان شاهبیت بگوییم که فارغ از همه این پیشبینیهایی که شما انجام دادید، مهمترین کار باید کاهش جمعیت تهران در وهله اول یا کاهش تراکم جمعیت در مناطق زلزلهزده شهر در وهله دوم باشد؟
مطالعات انجام گرفته در زمینه پراکنش جمعیت در مناطق مختلف تهران نشان میدهد که تراکم جمعیت عمدتا در مناطق زلزلهخیز بیشتر است. علاوه براین، تراکم جمعیت غالبا در مناطقی است که کیفیت ساختوسازها در آنجا بسیار پایین و نامطلوب است. مثلا جمعیت کثیری از ساکنان تهران در جنوب شهر زندگی میکنند و این درحالی است که جنوب یکی از زلزلهخیزترین مناطق تهران است و در عین حال ساختوسازهای انجام شده در این منطقه بسیار نامطلوب بوده و طراحی فضای شهری نیز نامناسب است. این شرایط باعث میشود که با وقوع زلزلهای مخرب در تهران و بهویژه با فعالشدن گسلهای جنوب، آسیبهای جانی و مالی گستردهای به این منطقه وارد شود، بهطوری که به تنهایی پتانسیل ایجاد بحرانهای سیاسی- اجتماعی برشمرده شده را داشته باشد. تمرکز جمعیت در سایر مناطق زلزلهخیز تهران در پهنه گسل مشا در شرق یا در پهنه گسل شمال نیز زیاد است اما در این مناطق، کیفیت ساختوسازها، مطلوب و طراحی شهری بهتر است. در هرحال یکی از اقدامات مدیریتی بلندمدت برای مدیریت آسیبهای احتمالی زلزله تهران، تنظیم جمعیت ساکن، براساس میزان زلزلهخیزی مناطق مختلف است. در مرحله اول باید با برنامهریزیهای بلندمدت در زمینه چگونگی توسعه آینده شهر، از ازدیاد جمعیت در مناطق زلزلهخیز جلوگیری شود. علاوه بر این، طبق یک برنامه منظم و بلندمدت باید از جمعیت ساکن مناطق زلزلهخیز کاست و با عرضه امکانات رفاهی، آنها را به سایر مناطق کمتر آسیبپذیر سوق داد. اجرای این برنامه هر چند ممکن است ضمن دشواریهای خاص خود، دارای آثار و تبعات مختلف اقتصادی و اجتماعی باشد، با این وجود، اجرای آن در بلندمدت از هزینههای آسیبپذیری خواهد کاست. انجام مطالعه تخصصی در مورد ماهیت گروههای لمپن اجتماعی و همچنین گروههای مخالف نظام در تهران و سنجش میزان فعالیت و تحرک آنها در شرایط بحرانی چنان که در بخش آسیبشناسی این حوزه به تفصیل اشاره شد، فضای شهری تهران به علت شرایط و ویژگیهای خاص خود بستر مناسبی برای رشد و پرورش لمپنهای اجتماعی و همچنین گروههای مخالف نظام است. یکی از اقدامات مدیریتی در مورد خنثیکردن تهدیدات این گروهها این است که از هم اکنون نسبت به ماهیت وجودی، پتانسیلها و ویژگیها و شرایط خاص فعالیت آنها شناخت لازم به دست آید، چون در هر حال شناخت کافی نسبت به ماهیت این گروهها، زمینه را برای کنترل و نظارت مطلوبتر فراهم میکند. شناخت این گروهها مستلزم انجام مطالعات عمیق جامعهشناختی است تا به شیوه تخصصی ماهیت آنها مشخص شود. طبعا با چنین مطالعاتی در بلندمدت زمینههای نظارت و کنترل در مراحل قبلی زلزله بیشتر شده و پس از زلزله میتوان بر پایه این مطالعات نسبت به تحرکات و تهدیدات احتمالی از سوی آنها اقدامات مدیریتی مفید و مناسبی اتخاذ کرد.