عطاالله سلطانيصبور عضو كميسيون آموزش و تحقيقات
مهمترین مشکلی که درحالحاضر در کشور ما وجود دارد، موضوع اقتصاد است؛ اقتصاد ما، بیمار است و نیاز به معالجه دارد. راه درمان و معالجه این اقتصاد، تغییر نگرش است. این تغییر نگرش باید در حوزههای مختلف و میان افراد و اقشار مختلف اتفاق بیفتد. نگرشی که باید اصلاح شود، نگرش مصرفگرایی و اسراف است. باید جلوی چنین دیدگاهی گرفته شود و به سمت ایجاد یک الگوی صحیح مصرفی گام برداریم. دیدگاه دیگری که نیازمند تغییر است، این است که محور تولید ثروت و اقتصاد، باید «کار» باشد، نه چیز دیگر. به عبارت سادهتر، همه افراد جامعه در هر سطح و قشری، باید از طریق کار و فعالیت به تولید ثروت و درآمد برسند؛ کار و فعالیتی که با ابعاد حلال و شرعی و همچنین با رعایت ابعاد قانونی چرخهای کوچک اقتصاد را بچرخاند. اگر این تغییر نگرش، اتفاق بیفتد، خود بهخود در رفتار و عمل افراد نیز تغییر حاصل میشود. به همین دلیل است که مقام معظم رهبری روی مقوله فرهنگ دست گذاشته و گفتهاند که «فرهنگ، برتر از اقتصاد است». فرهنگ، یعنی همان نگرش مردم. تغییر نگرش در کسبوکار، اقتصاد، تجارت، اقتصاد خانواده، اقتصاد شهر و روستا و مواردی از این دست، پیشنیازهای دیگری است برای رشد و توسعه اقتصادی کشور. مادامی که این نگرش و به عبارتی، فرهنگ، اصلاح نشود، رشد اقتصادی پیدا نخواهیم کرد و اگر این تغییر نگاه در حوزههای مختلف کشور بهوجود بیاید، متعاقب آن، رشد اقتصادی خواهیم داشت و میتوانیم انتظار یک تحول بزرگ اقتصادی را داشته باشیم.
نکته بسیار مهمی که باید به آن اشاره کنم، این است که این تغییر نگرش باید در چند سطح اتفاق بیفتد تا اثرگذاری خود را داشته باشد. پیش از هر سطح دیگری، این تغییر نگرش باید در نخبگان ایجاد شود تا آنها بتوانند مدلهای بومی سازگار با مبانی و بنیادهای فکری خودمان را تعریف و تبیین کنند. نمیتوان در همه حال از مدلهای غیربومی و سازگار با سیستمهای اقتصادی کشورهای دیگر، استفاده کرد. حتی اگر آن مدل، کارآمدترین مدلها هم باشد، باز مدلی است در چارچوب و ابعاد همان کشور و سازگار با سیستمهای تعریف شده و موجود آن منطقه. بعد از تغییر نگرش نخبگان و تعریف مدلی بومی و سازگار با سیستم موجود، نیازمند تغییر نگرش در حوزه عمومی هستیم. به این معنی که تحولی در نگاه و فرهنگ مردم جامعه اتفاق بیفتد که این سطح، سختترین و پیچیدهترین بخش مسیری است که باید طی کنیم. بخشی از فعالیتهای دولت، در جهت توسعه اقتصادی، موفقیتآمیز بوده و بخشی دیگر، نه. دولت در کنترل تورم موفق بوده است؛ اما نکته دیگری که در این میان وجود دارد، این که کنترل تورمی خوب است که همراه با رونق و رشد اقتصادی باشد، نه رکود. اگر بخواهم مثالی برای درک بهتر این سخن بزنم، جامعهای را تصور کنید که تورم در آن صفر درصد باشد و در عین حال، مردم آن جامعه، هیچ درآمدی نداشته باشند. در چنین شرایطی با اینکه قیمتها ثابت است، اما هیچ سود و فایدهای بر آن مترتب نیست و کسی نمیتواند خریدی انجام دهد؛ اما اگر همین جامعه، دارای 10درصد تورم باشد و مردم نیز، دارای درآمد هرچند ناچیزی باشند، باز هم میتوانند زندگی کنند و از شرایطی که درمورد جامعه پیشین ذکر شد، وضع بهتری را تجربه کنند. لذا، اگر تورم، کمی بالاتر هم برود و قیمتها، بیشتر شوند و در عین حال، افراد جامعه، بهواسطه رونق اقتصادی، حقوقی دریافت کنند، اوضاع به مراتب بهتر خواهد بود از شرایطی که تورم کنترل شده و در سطح نازلی باشد و رکود اقتصادی، دامنگیر جامعه شود. لذا مهمترین مشکل و چالشی که کشور ما درحالحاضر برای رشد و توسعه، با آن روبروست، مقوله اقتصاد و رونق اقتصادی است.