| طرح نو| مرکز ترویج مسئولیت و حاکمیت شرکتی موسسهای است غیردولتی، غیرانتفاعی که با هدف ترویج مفهوم حاکمیت شرکتی و مسئولیت اجتماعی شرکتها و تسهیل فضای کسبوکار مسئولانه درسال 1385 تشکیل شده است. این مرکز بهعنوان اولین موسسه ایرانی به عضویت معاهده جهانی سازمان ملل
UN Global Compact و شبکه مسئولیت اجتماعی شرکتی GPN360 درآمده است. آنچه در ادامه میآید، گفتوگو با علیرضا امیدوار، مدیر مرکز ترویج حاکمیت و مسئولیت شرکتی، درباره نسبت کسبوکار و مسئولیتاجتماعی است. علیرضا امیدوار دارای مدرک کارشناسیارشد مدیریت اجرایی کسبوکار مسئولیتپذیر از دانشگاه ناتینگهام انگلستان، لیسانس در رشته علومسیاسی و فوقلیسانس در رشته سیاستگذاری عمومی از دانشگاه تهران است. وی فعالیتهای گوناگونی را در ترویج حاکمیت و مسئولیت شرکتی در کشور به انجام رسانده است. همچنین دبیر کمیته ترویج مسئولیت اجتماعی شرکتها در دفتر برنامه عمران سازمان ملل متحد در ایران بوده است.
وضعیت مسئولیت اجتماعی شرکتهای ایرانی در مقایسه با کشورهای دیگر به چه صورت است؟
تقریبا در تمام دنیا یک چنین درک اشتباهی وجود دارد که وقتی عبارت «مسئولیت اجتماعی» مطرح میشود، فکرها به سمت موسسات و کارهای خیریه میرود. اما با توجه به بلوغ فکری سازمانی و سطح فکری و بلوغ محیط کسبوکاری یک کشور و میزان توسعهیافتگی تمرینات در زمینه مسئولیت اجتماعی آن، یکجاهایی از این برداشت سطحی عبور شده است. اما مثلا در کشور ما این تصور همچنان وجود دارد، که البته من معتقدم، ایران در زمینه همین کارهای خیریه هم هنوز یک قدم از دنیا عقبتر است. درواقع اگر بخواهم مسئولیت اجتماعی را در شرکتهای خصوصی و نیمهخصوصی تعریف کنم، میگویم بهنوعی «مدیریت باج» است. یعنی اگر کار خیریهای انجام میشود، هدف ذاتی آن انجام دادن کار خیر نیست، بلکه هدف مدیریت باج است به این شکل که تصمیم گرفته میشود چقدر پول صرف کدام قسمت شود که صداها بخوابد.
اما در ایران انجام دادن کارهای عامالمنفعه سابقه دارد.
بله. در ایران از زمان قدیم هم همیشه کارهای خیریه وجود داشته است. در دوران زرتشت مشخص شده بود که 10درصد ثروت باید صرف فقرا شود. بعد که اسلام به ایران آمد، موضوع خمس و زکات و وقف مطرح شد. صنعتگرانی که طی یک قرن اخیر در کشور فعالیت داشتهاند هم کارهای خیر زیادی انجام میدادند و باور داشتند که موفقیت کار بازرگانیشان در گرو موفقیت جامعه است. خب فکرش را بکنید اگر در جامعه جنگ و بدبختی باشد، پولی نمیماند که یک بازرگان بخواهد با آن فعالیت کند. از طرفی در جامعه آمادگی پذیرش تولیدات و محصولات وجود نخواهد داشت. بهطورکلی این رابطه دوطرفه است. این را شرکتهایی که در کشورهای توسعهیافته هستند، دیگر میدانند که چنین رابطهای برنده- برنده است. مثلا ببینید پشت این قضیه که در کشورهای توسعهیافته شرکتهای معتبر و معروف در سطح جهانی شناختهشده هستند، اما در ایران چنین شرکت بزرگ و معروفی تقریبا وجود ندارد، حتما یک دلیل و فلسفه خاصی وجود دارد.
دلیل اصلی این مسأله که شرکتهای ایرانی نمیتوانند در سطح جهانی مطرح شوند را در چه میبینید؟
مشکل این است که در ایران یک مدیر هیچوقت نمیتواند یک برنامهریزی 5 یا 10 ساله داشته باشد. یعنی نمیشود یک افق برنامهریزی درست در نظر گرفت. درواقع در کوچکترین مسائل تا موضوعات کلان، به آن شکل ثباتی دیده نمیشود که بتوان براساس آن با اطمینان برنامهریزی کرد. اما در یک کشور صنعتی، یک فعال اقتصادی میتواند شرایط 30 سال آینده را پیشبینی کند و براساس آن برای مسئولیت اجتماعی خود طرحریزی کند.
مشکل این است که مسئولیت اجتماعی در ایران بیشتر به شکل تأسیس خیریه و کارهایی شبیه این شناخته میشود. غیر از این چه راههایی برای انجام مسئولیت اجتماعی یک شرکت یا سازمان وجود دارد؟
راههای زیادی وجود دارد. مثلا تصور کنید یک شرکت صنعتی در یکی از محرومترین مناطق ایران مشغول تولید است و برای توسعه کارخانه به 7 هزار نیروی متخصص و تکنیسین خوب برای 10سال بعد احتیاج دارد. با توجه به اینکه یک منطقه محروم چنین ظرفیتی ندارد، این نیرو باید از تهران یا شهرهای دیگر تأمین شود.
پس هزینههایی مثل خوابگاه، آموزشدادن و رفتوآمد اینها به شرکت تحمیل میشود. حالا با توجه به این شرایط، بهتر است این شرکت، یک مرکز آموزش فنی و حرفهای در آن منطقه بسازد که یکسری نیروی متخصص جوان تربیت کند که بتواند برای تأمین نیروی تکنیسین از نیروهای آموزشدیده و متخصصشده در همان منطقه استفاده و آنها را استخدام کند. در این حالت میشود برای شرکت یک افقدید 20ساله در نظر گرفت که در آن زمان میزان تولید روزانه شرکت به چند برابر عدد فعلی تغییر پیدا کند. وقتی چنین برنامهای هست، باید برای تأمین نیروی انسانی هم فکری کرد. بنابراین یک دید کلی وجود دارد و برای رسیدن به این هدف، یک مرکز آموزش فنی و حرفهای تأسیس میشود که همین میشود انجامدادن یک مسئولیت اجتماعی. البته معمولا مدیران ما کمتر به این موضوع فکر میکنند که بخشی از منابع شرکت خود را به برطرف کردن چالشهای اجتماعی واقعی کشور اختصاص دهند. در موضوع مسئولیتاجتماعی کل حرف این است که چطور باید در قبال جامعه مسئول بود. حالا این جامعه چیست؟ این جامعه شامل کارمند شرکت، هیأتمدیره، مشتری، پیمانکار و تأمینکننده، محیطزیست و منطقه جغرافیایی که در آن فعالیت میشود و... است و صرفا شامل مردم یک منطقه محرومی که شرکت در آن قرار دارد، نیست.
بنابراین اگر قرار باشد یک تعریف کلی از «مسئولیتاجتماعی شرکتها» داشته باشیم، به چه صورت خواهد بود؟
ببینید، درواقع مسئولیتاجتماعی، مجموعهای از فعالیتهای داوطلبانه است. یعنی کسی نمیتواند شرکتی را مجبور به انجام مسئولیتهای اجتماعی کند. بعد هم اینکه مسئولیتاجتماعی فراتر از اجرای حداقل الزامات قانونی است. یعنی کسی نمیتواند بگوید من حقوق کارگر را با یک دستکش اضافه میدهم، پس مسئولیتاجتماعی را انجام دادهام. بهطورکلی تعریف به این صورت میشود که مسئولیتاجتماعی یعنی فعالیت داوطلبانهای که فراتر از اجرای حداقل الزامات قانونی باشد که اثرات مثبت فعالیت شرکت را حداکثر و اثرات منفی آن را به حداقل برساند.
عملا مدل انجام مسئولیتاجتماعی در یک شرکت ایرانی با یک شرکت خارجی چطور متفاوت است؟
فرض کنید یک مدیر بانک ممکن است تصمیم بگیرد استراتژی و برنامههای مسئولیت اجتماعی خود را تعریف کند. اگر به روش نوین و مدرن بخواهد کار کند، اول یک کمیته مسئولیتاجتماعی تشکیل میدهد و چند نفر حسابدار هم آنجا میگذارد و خیلی بخواهد خوب عمل کند، احتمالا مدیر روابطعمومی را هم بهعنوان دبیر کمیته انتخاب میکند. بعد برنامهها را که بررسی میکنند به مواردی مثل حمایت مالی از انتشار یک کتاب، حمایت مالی از یک خیریه کوچک و مواردی از این دست میرسند و بعد هم که بودجه تمام میشود. درنهایت الگوی تصمیمگیری اکثر شرکتهای ایرانی به این شکل است که بهنظر چندان مطلوب نمیرسد. مدیران ما معمولا نسبت به چالشهای اجتماعی واقعی کشور آگاهی ندارند، از آنطرف دستگاههای سیاستگذار که شرایط چنین مطالعاتی را برای مدیران تصمیمگیرنده شرکتها فراهم نکردهاند هم امکان آگاهشدن آنها را فراهم نمیکنند. طرف دیگر قضیه این است که بانکی که گفتیم، اگر بخواهد با پیشزمینه انجام مسئولیتاجتماعی فکر کند، میتواند بگوید یکی از چالشهای اصلی کشور همیشه نرخ اشتغال پایین و نرخ بیکاری بالا بوده. همیشه هم گفته شده که منابع مالی محدود است و جوانان نمیتوانند از طریق دریافت وام، فعالیت اقتصادی داشته باشند. الان اگر بانکهای بزرگ دنیا در کشورهای درحال توسعه خوب، مثل مالزی را که محیط کسبوکار پایدارتری دارند نگاه کنیم میبینیم مثلا در راستای انجام مسئولیتاجتماعی آمدهاند در جهت توسعه کارآفرینی قدم برداشتهاند. این بانکها یکسری کمپینهایی راه میاندازند که بتوانند از جوانهایی که مدلهای اقتصادی خوبی دارند و تا اندازهای پیشرفت هم کردهاند، حمایت کنند.
ببینید، الان شرکتهای کوچک و متوسط یا شرکتهای خانوادگی در کشور ما بسیار ضعیف عمل میکنند. بنابراین خوب است که طرحی با عنوان سرویسهای بانکی برای شرکتهای کوچک و متوسط و سرویسهای بانکی برای شرکتهای خانوادگی مطرح شود و بعد از این شرکتهایی که میتوانند بهعنوان موتور محرک اقتصاد کشور فعالیت کنند، بیشتر حمایت شوند، از این طریق آنها توانمند میشوند و در نتیجه وامهای بد بانک کم میشود. یعنی اگر قبلا نرخ وامهای بد بانک 20درصد بوده، با این حرکت به 10درصد میرسد. یعنی اگر بانکی برنامه مسئولیتاجتماعی تعریف کرده باشد، این برنامه کاملا در راستای تحقق استراتژیهای تجاری و چالشهای کسبوکار آن بانک است. درواقع این بانک مدرسه تأسیس نکرد، یا جاده نساخت. اساسا این کارها وظیفه یک بانک نیست.
به نظر شما دلیل اینکه در کشور ما انجام مسئولیتهای اجتماعی شرکتها معمولا موفق نیست و همیشه یک شرایط کلیشهای دارد، چیست؟
متاسفانه در ایران اولا مدیرانارشد حوصله فکر کردن با این سبک را ندارند چون ظاهرا دردسر و درگیریهای زیادی دارد. دیگر اینکه ظاهرا پیچیدگی و بلوغ فکری سازمانی در کشور به آن حد نرسیده و سوم اینکه فضای کسبوکار ما آنقدر ناپایدار است که اجازه نمیدهد به چنین چیزهایی فکر شود. به همین دلیل پروژههای مسئولیتاجتماعی شرکتها همه شبیه به هم هستند. گزارشهای هیأتمدیرهها و مجمع شرکتها را که نگاه کنید، مشخص میشود که معمولا ته این گزارشها همه یا کمک به ساخت مسجد یا مدرسه، حمایت مالی از یک همایش یا چاپ کتاب، کمک به NGOی خاص، کمک به ساخت جاده، لولهکشی آب و... است. یعنی تقریبا همه برنامهها شبیه هم هستند و در هیچکدام خلاقیتی دیده نمیشود و ربطی هم به استراتژیهای کسبوکار شرکتها ندارد و عملا همه هزینههایی است که تحمیل میشود. برای همین خیلی کم دیده میشود که یک شرکت بیاید یک جلسه هیأتمدیره را درسال اختصاص بدهد به بحث استراتژیهای مسئولیتاجتماعی و خیلی کم دیده میشود یکی از اعضای هیأتمدیره پا پیش بگذارد و بگوید که خودش محصول برنامههای مسئولیتاجتماعی است. خیلی کم پیش میآید در شرکتهای بورسی و بزرگ، یک کمیته مسئولیتاجتماعی در سطح هیأتمدیره تشکیل شده باشد. درحالیکه در دنیا اینها مسائل پیشپا افتادهای است که حداقل 10سال پیش حل شده است. الان وضع ایران به این شکل است، اما وضع دنیا تکامل زیادی پیدا کرده. مسئولیتاجتماعی در دنیا حتی از لحاظ مفهومی و لغتی هم تکامل پیدا کرده است. یعنی یک زمان از عبارت «شهروندی شرکتی» استفاده میکردند که به این معنا بود که همانطور که فرد بهعنوان شهروند یکسری تکالیف و مسئولیتها را برعهده دارد، یک شرکت هم بهعنوان یک شهروند اجتماعی مسئولیتها و تکالیفی را برعهده دارد. حتی آنقدر این بحث داغ شد که سوییس طرحی را مطرح کرد که به صورت نمادین به شرکتها، مانند شهروندان حق رأی داد. بعد خود این مفهوم شهروندی شرکتی تکامل پیدا کرد چون محدود به کارهای خیریه شده بود. بعد از این عبارت «مسئولیتشرکتی» مطرح شد که به شرکتها مسئولیت میداد که در قبال کارمند و پیمانکار، زنجیره تأمین و... مسئولیت پیدا میکرد. ازسال 2008 به بعد مفهوم «پایداریشرکتی» مطرح شد که میگفت دلیل اینکه شرکتها باید کار خیر انجام دهند، یکی این است که باید آسیبهای اجتماعی جامعه کم شود، دیگر اینکه تصور سوءاستفادهگر و منفعتطلب بودن شرکتها از بین برود. واقعیت هم این است که فعالیت اقتصادی یک شرکت باید طوری اداره شود که کسبوکار خودش و جامعهاش پایدار شود.
رفتاری که در دنیا باعث شد شرکتها برای برنامهریزی و انجام مسئولیتهای اجتماعی تشویق شوند، چه بود؟
موضوع این است که کسبوکار نباید طوری باشد که منابع یک منطقه را غارت کند که نسل آینده دسترسی به آن نداشته باشد. یعنی اگر مسأله استفاده از یک معدن است، باید طوری از آن معدن بهرهبرداری شود که نسلهای آینده هم بتوانند از این معدن استفاده کنند. یا کشاورزی باید طوری باشد که نسلهای آینده هم بتوانند از زمین برای کشاورزی استفاده کنند. در دنیا وقتی دیدند با حرف زدن و شعار دادن مشکلی حل نمیشود، برای مسئولیتاجتماعی شرکتها تعداد زیادی ابتکار، اقدام، سازمان و استاندارد راه انداختند و گفتند این استانداردها و سازمانها، چارچوبها و ابزارها درنهایت بحث مسئولیتاجتماعی شرکتی و پایداریشرکتی را جابیندازد. در این زمینه قوانین و استانداردهای زیادی مشخص شد. ازجمله آنها معاهده جهانی سازمان ملل که هرسال شرکتها، NGOها، شهرداریها، دانشگاهها و دولتها جمع میشوند و بحث میکنند که چطور چالشهای جهانی را حل کنند که جهان پایدارتر شود.
ISO 26000 که همان استاندارد مسئولیتپذیری اجتماعی است هم تأثیر زیادی داشت. ابداع دیگر، صندوقهای سرمایهگذاری مسئولانه بود که براساس آن شرکتها و بورسهای دنیا را طبقهبندی کردند که معلوم شود هرکدام از شرکتها چطور رفتار میکنند و سرمایهگذاران را تشویق کردند که در این شرکتها سرمایهگذاری کنند چون مسئولانهتر عمل کردهاند و پایدارترند و احتمال اینکه فساد مالی داشته باشند، کمتر است و احتمال اینکه نرخ سود سهامشان ناگهان سقوط کند، کمتر است. چون پایدارتر اداره میشوند و ساختار راهبری شرکتی آنها محکمتر است، بنابراین قابلپیشبینیتر هستند. صندوقهای سرمایهگذاری مسئولانه راه افتاد و شاخصهایی ایجاد شد به نام شاخصهای سرمایهگذاری مسئولانه که به سرمایهگذاران در بورسهای دنیا توصیه میکرد در چه شرکتهایی سرمایهگذاری کنند و سرمایهگذاران میگفتند فقط در شرکتهایی که مسئولانه عمل میکنند سرمایهگذاری میکنند نه در شرکتهایی که شراب، اسلحه، اسباببازیهای ناایمن و... رفتار اخلاقی مدیران برای آنها مهم بود.