آرمین منتظری روزنامه نگار
داعش چندی پیش یک خبرنگار آمریکایی بهنام جیمز فولی را گردن زد و فیلم این مراسم را نیز منتشر کرده و جهانیان را در بهت و حیرت فرو برد. این فیلم البته به هیچ وجه با فیلمهایی که پیشتر از سوی گروههایی نظیر القاعده یا کارتلهای مواد مخدر در مکزیک منتشر شده بود، شباهت نداشت. کاملا مشخص بود که داعش در این فیلم وحشتآور سعی داشته پیامی را به غرب منتقل کند. لباس نارنجی جیمز فولی، سبک نشستن او روی دو زانو، لباس سیاه قاتل، لهجه انگلیسی مادرزادی او و کمپوزیسیون صحنه و صحرایی که در پس تصویر است و تضادی که میان رنگ صحرا و آسمان آبی دیده میشود، همه و همه نوعی رعب و وحشت را در دل بیننده ایجاد میکند. گویی داعش سعی داشته با انتشار این فیلم وحشتآور و غیرانسانی پیامی را به جهانیان ارسال کند.
جهان امروز جهان رسانه است و عجیب اینکه داعش رسانه را خوب میشناسد و البته از آن در راستای پیشبرد اهداف دهشتناک خود استفاده میکند. امروز مسائلی نظیر احساسات، باور عمیق به ارزشها و حتی اعتراضات اجتماعی و سیاسی چنانچه در کانال رسانهها قرار نگیرند، توجهی جهانی را جلب نخواهند کرد. بنابراین ما در ایران و بسیاری دیگر در سراسر دنیا از رسانهها برای گسترش این باورها استفاده میکنیم. برای مثال اگر در همین ایران خودمان، کار ارزشمند مادر و پدری که اعضای بدن فرزند جوان خود را به نیازمندان اهدا میکنند و جانهایی را از خطر مرگ نجات میدهند، رسانهای نشود، جامعه ما یک قدم و یک درجه از درک مفهوم ایثار عقب خواهد ماند. متاسفانه امروز داعش از ابزار رسانه، درست بر عکس آنچه گفته شد، استفاده میکند. ظاهرا داعش به این نتیجه رسیده است که اقداماتی نظیر شکنجه، سربریدن و قتل عام مردم بیگناه نیز برای اینکه در راستای اهداف داعش قرار بگیرند و اثرگذار باشند، باید رسانهای شوند. امروز تکنولوژی رسانه که ما از آن بهعنوان رکن چهارم دموکراسی یاد میکنیم و بهعنوان یکی از ابزارهای تحقق آزادی و حقوق اجتماعی به آن اهمیت میدهیم، در دستان داعش، فرمی جدید یافته است که ما را به عصر بربریت بازمیگرداند. عصری که داعش ما را به آن دعوت میکند!
داعش البته در این دعوت خود از نمادهای مدرن استفاده میکند. یک پیراهن نارنجی زندانیان گوآنتانامو، یک چاقوی کوچک به جای یک شمشیر، یک لباس سرتاسر سیاه و یک لهجه انگلیسی ناب درست در قلب خاورمیانه. اینها نمادهایی هستند که همه ما با آنها آشنا هستیم یا حداقل نمونههایش را یا در فیلمهای هالیوودی یا بازیهای کامپیوتری و یا شبکههای خبری دیدهایم. همه اینها میتواند نشاندهنده این واقعیت احتمالی باشد که پیامی که از نظر داعش پیامی که با انتشار این فیلم هراسآور ارسال میشود بسیار مهمتر از نفس کشتن جیمز فولی است.
داعش البته نشان میدهد که اگرچه جدا کردن سر از بدن به عصر بربریت برمی گردد اما این مسأله به خودی خود نمیتواند به این معنا باشد که داعش صرفا گروهی واپسگرا است که آشنایی با نمادهای مدرن ندارد. اتفاقا همین ویژگی داعش است که آن را خطرناکتر میکند. داعش با انتشار این فیلم میگوید: «ما براساس قواعد شما بازی نمیکنیم. ما قاعده بازی خودمان را داریم و در این مسیر هیچ محدودیتی نیز برای اقدام نداریم. اما این واقعیت به این معنی نیست که قواعد بازی شما را نمیدانیم».
رنگ و نوع لباس جیمز فولی نشان میدهد که داعش قصد داشته این پیام را برای آمریکا ارسال کند که نحوه برخورد شما با زندانیان گوآنتانامو، میتواند چنین هزینهای برایتان به دنبال داشته باشد. داعش با این اقدام خود صراحتا اعلام میکند که آنها هم زندانیان خود را دارند و روش آنها هم برای برخورد با زندانیان همین است که در فیلم میبینید. اگرچه داعش صراحتا نشان میدهد که هیچ حد و مرزی در شقاوت در اقدام نمیشناسد اما در عین حال نشان میدهد که این شقاوت بیحد و مرز به این معنی نیست که آنها تنها جانیانی هستند که فقط به کشتن فکر میکنند. بلکه کشتن در کمال شقاوت تنها بخشی از کار آنها است. لهجه انگلیسی قاتل و نحوه ساخت فیلم که در استانداردهای یک فیلمهالیوودی است، نشان میدهد که داعش با استفاده از نمادهای غربی، حتی از رسانه هم بهعنوان ابزار ترور استفاده میکند.
در نهایت واقعیت تلخ ماجرا در خاورمیانه این است که هرچه آشوب بیشتر باشد، هیولایی که از دل این آشوب سر برمی آورد، دهشتناکتر خواهد بود و از آشوبی که در سوریه و عراق به وجود آمد هیولایی سر برآورده که نعره منزجرکنندهاش جهان را در بهت فرو برده است. متاسفانه امروز آشوب در کمین یمن و لیبی نیز هست که البته هنوز برای دربند نگه داشتن این هیولا دیر نشده است.
*عنوان یادداشت برگرفته از رمانی
به همین نام نوشته ولادیمیر ناباکوف است