شیرین احمدنیا جامعهشناس
در یک جامعه سالم و پیشرو که سرمایه اجتماعی (بخوانید اعتماد متقابل، مشارکت اجتماعی و روابط انسانی صادقانه و مبتنیبر صلح و دوستی) خوب عمل میکند، فرض بر این است که والدین در نهاد خانواده میکوشند تا فرزندانشان را به شیوهای بار بیاورند که درنهایت به شهروندانی مسئول و مردمانی نیکو رفتار تبدیل شوند. فرض بر این است که افراد در چنین جامعهای علاوهبر محترم داشتن خود، در ارتباط با دیگران نیز رفتار و اندیشه و عملکردی توأم با ادب و احترام دارا هستند. اینگونه افراد در عین اینکه در طلب رفاه و نیکبختی خود هستند، در مسیر زندگی و رشد خود، به نیازها و احساسات دیگران بیاعتنا و از آن غافل نیستند و به رعایت حقوق دیگران و کیفیت زندگیشان بها میدهند. بر نقش والدین تأکید میکنم برای اینکه اولین فضای اجتماعی که بایدها و نبایدها و ارزشهایی که در افراد درونی میشود فراگرفته میشود، کانون خانواده است و خانواده است که - در کنار سایر نهادها و عواملی که بعدتر بر مسیر زندگی و رشد فردی و اجتماعی فرد تأثیر میگذارند، میتواند نقش موثری در این راستا داشته باشد که افراد جامعه، احساس تعهد، پاسخگویی و مسئولیتپذیری را در درجه اول فرا بگیرند و در وهله بعد، این احساس و تعهدشان به محدوده خانه و خانواده، خویشاوندان نزدیک و حریم خصوصی محدود نشود و علاوهبر خویشتن و کانون خانواده خود، توجه و دغدغهشان معطوف به گروههای اجتماعی وسیعتر و فضای اجتماعی پیرامونیشان هم بشود. به عبارتی، تعالی و رفاه و خشنودی خود را در تحقق تعالی و رفاه و بهزیستی و رضایت خاطر جمعی در سطح اجتماع و جامعه خویش ببینند و دغدغههایشان محدود به نیازهای خود و خاندان خود باقی نماند، کما اینکه در آموزههای اخلاقی و ادبیات تاریخی این مرز و بوم نیز چنین توصیههایی را در قالب اشعاری چون: «بنی آدم اعضای یکدیگرند» میتوان سراغ گرفت و پدیده نوظهور و ناآشنا نیست.
نیوزیلند یا زلاندنو کشوری است که بهعنوان «ملت داوطلبها» مشهور است. بنا به آمارها، چیزی در حدود یکمیلیون و 200هزار نفر فرد داوطلب در طول سال، رقمی بالغ بر 270 میلیون ساعت در چارچوب فعالیت انواع سازمانهای خیریه و اجتماعی به انجام کار رایگان و عامالمنفعه پرداختهاند. انجام کار داوطلبانه به معنای این است که فرد از پرداختن و طلب منفعت شخصی قدم فراتر نهاده و تلاش و فعالیتی را بدون دریافت حقالزحمه و پاداش نقدی، صرفا در جهت سود و منفعت اجتماع و جامعه خود صورت میدهد. افراد داوطلب را در کشور نیوزیلند در هر کجا و در هر ساعتی میتوان یافت که به انواع خدمات و فعالیتهای سودمند مشغولند که ازجمله شامل توزیع غذا، آتشنشانی، نظارت بر کیفیت منابع آب، نجات جان افراد، کمک به افراد مصیبت زده یا پناهندگان نیز میشود. بسیاری از افراد نیز هستند که زمان خود را در قالب فعالیتهای غیررسمی (خارج از چارچوب سازماندهی شده سازمانهای اجتماعی و خیریه) صرف فعالیتهای داوطلبانه میکنند. بهعنوان مثال، به ارایه خدماتی به همسایگان سالمند خود، یا افرادی که در نتیجه مصیبتهای اجتماعی خانه و کاشانه زندگی خود را از دست دادهاند، میپردازند که ممکن است هرگز جایی هم ثبت نشود.
شهروندان مسئول و متعهد میتوانند به انواع گوناگونی از شیوهها برکیفیت زندگی در جامعه خود تاثیرگذار باشند. بهعنوان مثال، مشارکت فعال در حیات سیاسی جامعه از زمینههای بارز و شناخته شده شهروندی فعالانه است. حساس بودن نسبت به سیاستهای جاری در برنامههای اجرایی و مدیریتی و به تبع آن، اظهارنظر کردن، شرکت کردن در رأیگیریها، مباحثات جمعی مثلا در سطح رسانههای جمعی و مشارکت در انتخاب مسئولان و مجریان امر و افراد ذینفوذ و کلیدی در سطح نهادهای اجتماعی و سیاسی و حتی نامزدشدن برای ایفای نقشهای موثر در جامعه، از زمره فعالیتهای شهروندی مسئول و متعهد است.
سوال اینک میتواند این باشد که آیا خانوادههای امروزین ما خود وقوف به مسئولیت اجتماعی خویش دارند و آیا «والدین»، خود چنین ارزشهایی را که در قالب ادبیات جدید با مفاهیم «شهروندی» یا اخلاق و حقوق شهروندی تعریف و توصیف میشود، فراگرفته و در خود پروردهاند که بنابراین انتظار داشته باشیم که رسالتی را در خود برای آموزش چنین ارزشهایی به فرزندانشان نیز قایل شده و به رسمیت بشناسند؟!
«شهروندی» نیز هم مشتمل بر حقوقی است که فرد میتواند انتظار داشته باشد از آن برخوردار شود (به عنوان مثال برخورداری از امکان کار و فعالیت، حق انتخاب سیاسی، برخورداری از مواهب زندگی و حمایتهای قانونی و اجتماعی)، اما همچنین شامل وظایفی میشود که در قبال جامعه خویش بردوش دارد. وظایف میتواند جنبه رسمیتری داشته باشد، مانند پرداخت مالیات، یا خدمت وظیفه عمومی، یا جنبه غیررسمیتری داشته باشد نظیر بهادادن و محترم شمردن آراء و اندیشه و نظرات دیگر شهروندان و مشارکت فعال در زندگی اجتماع بلافصل خانواده و حوزه همسایگی و محله زندگی و به عبارتی میتواند وارد حوزه اخلاق نیز شود، یعنی آنچه به اخلاق شهروندی معروف است که در قبال عدم رعایت آن ممکن است مجازاتی هم به صورت رسمی وجود نداشته باشد هرچند معمولا تا حد زیادی بر کیفیت زندگی فرد و اجتماع او تاثیرگذار است. بهعنوان مثال، رعایت حقوق دیگر شهروندان را در قالب زندگی آپارتماننشینی، یا هنگام تردد و ترافیک در صحنه خیابان، یا استفاده از وسایل ارتباطی نظیر گوشیهای همراه در نظر آورید. وقوف بر چنین مسئولیتها یا وظایفی، پایبندی نسبت به آن و تشویق و ترغیب دیگران در جهت رعایت چنین حقوقی را میتوان در کانون خانواده و در قالب آموزشهای والدین به فرزندان خیلی پیشتر از اینکه در مدارس آموزش داده شود، دید. دستیابی به چنین اهدافی در شرایط فعلی مستلزم اقدامات جدی در زمینه آگاهی رسانی و آموزش خانوادهها و والدین است، چرا که به نظر میرسد با توجه به این اصل که آموزش مبنای اصلی و کلیدی برای تحقق شهروندی فعال است، خانوادههای ایرانی در جریان فرآیند شتابنده شهرنشینی به نظر میرسد هنوز نیاز به فراگیری در زمینه اصول شهروندی، وظایف و مسئولیتهای شهروندی فعال دارند. چنین آموزشهایی میتواند در کنار نقش خانواده، در قالب نهادهای سازمانی دولتی و غیردولتی و در جریان آموزشهای رسمی و غیررسمی صورت گیرد و تنها در پی چنین فرآیند دامنهدار و بلندمدتی است که میتوان از والدین انتظار داشت در جهت آموزش و پرورش و تربیت شهروندان نسلهای بعدی با تعاریف فوق سهم موثری ایفا کنند. شهروندانی که نه فقط حقوق خود و شهروندان و جامعه انسانی را رعایت میکنند و محترم میشمارند که حتی از حقوق حیوانات و حمایت از حق حیات و رفاه آنها هم غافل نمیشوند. انسانهای جامعه ما، سابق بر این با این صفت مورد ارجاع قرار میگرفتند که «آزارش به یک مورچه هم نمیرسد» و مدتهاست که امید و آرزو بر این است که انسانها حقوق انسانهای دیگر را رعایت کنند و آزار نرسانند چه برسد به حیوانات اهلی و وحشی!