شروین وکیلی جامعهشناس و استاد دانشگاه
خانواده در تمام جوامع انسانی کانونی بنیادین است که زایش اعضای جدید جامعه در آن تحقق مییابد. این زایش هم جنبهای زیستشناختی دارد و تولید نسل بعد جامعه از راه تولد نوزادان را شامل میشود و هم سویهای روانشناختی و فرهنگی دارد. اعضای تازه جامعه در خانواده است که زبان میآموزند، قواعد و هنجارهای اجتماعی را درونی میکنند، در زیست جهان بزرگترها شریک میشوند و کوتاه سخن اینکه «اجتماعی میشوند». از این روست که آنچه خانواده به کودکان میآموزاند، هسته مرکزی شخصیت اجتماعیشان را در آینده شکل میدهد. اخلاق جمعی، باورهای پایه و قواعد هنجارین کردار همگی از مجرای آموزشهای والدین در سالهای نخستین رشد کودک به وی منتقل میشوند و در سراسر زندگی وی نقشی تعیینکننده را ایفا میکنند.
با این دیباچه، روشن است که پرسش از قواعد حاکم بر پرورش فرزند و جستوجو در چگونگی وارد ساختن کودکان به دنیای اجتماعی بزرگسالان، مسالهای مهم و کلیدی است که گره فهم بسیاری از مسائل کلان جامعهشناختی را میگشاید. در ایران امروز، این گره به ظاهر کور میکند، چرا که یکی از لایههای نادیده مانده و پژوهیده نشدهاش، همین کیفیت پرورش کودکان در خانواده است.
با این وجود، بر مبنای دادههایی موضعی و پیامدهایی جامعهشناختی، میتوان پذیرفت که این چند الگوی زیر در فرزند پروری 3،2 نسل گذشته حاکم بوده است. هرچند دادههای آماری گسترده و قابل اتکایی در دست نیست و درنهایت بخشی از ماجرا به حدس و گمان باز میشود.
نخستین الگو آن است که انگار آموزههای خانوادگی در بسیاری از زمینهها بسنده و کافی نیست. این را میتوان از ناتوانیهای نرمافزاری نسل نوجوان و جوان دریافت و همچنین از توانمندیشان در زمینههایی که خارج از حیطه آموزش خانوادگی قرار دارد. نسل نوجوان امروز، در استفاده از فناوریهای ارتباطی، بهرهجویی از شبکههای اجتماعی و تا حدودی یافتن راهبردهایی موضعی و موقت برای کامجویی و دستیابی به لذت خبرگی و مهارتی چشمگیر از خود نشان میدهد. همه این مهارتها خارج از دایره آموزش خانوادگی قرار دارند و در بیشتر موارد نسل پیشین که والدین این نوجوانان هستند، خودشان تسلط چندانی بر آن را نمایان نمیسازند. موازی با این پدیده، میبینیم که تسلط نوجوانان بر زبان پارسی، آشناییشان با ادبیات، شعر، تاریخ و اساطیر ملی و حجم دانششان درباره آنچه که خزانه هویت اجتماعی محسوب میشود، بسیار سست و شکننده است. اینها عناصری است که قاعدتا باید در درون خانواده آموخته شود. یعنی کودکان بسته به طبقه فرهنگی و اقتصادی خانوادهشان، گفتمانی خاص را با لوازم زبانی و ارتباطی آن به ارث میبرند و هویتی را بر مبنای آن شکل میدهند. شواهد موضعی موجود نشان میدهد که این هویت درست شکل نگرفته و آن خزانه معنایی درست منتقل نشده است.
الگوی دوم آن است که نوعی هنجار دوگانه بر آموزشهای کودکان حاکم است. کودکان آشکارا در درون خانواده قواعد اخلاقی، هنجارهای رفتاری و نظامهایی از باورها و عقاید را فرا میگیرند که به کلی با آنچه که در سپهر اجتماعی و از مجرای رسانههای رسمی و آموزشی دریافت میکنند، تفاوت دارد. در شرایطی که بخش مهمی از مجاری دریافت اطلاعات (ماهواره، بخشی از اینترنت و...) در فضای رسمی ممنوع و حتی غیرقانونی شده است، در درون خانوادهها دسترسی به این منابع رواج دارد و منعی بر آن حاکم نیست. همچنین شواهدی هست که نشان میدهد هنجارهای اخلاقی و باورهای سیاسی خاصی که در محیطهای رسمی تبلیغ میشود، با آنچه که در نهاد خانواده به کودکان آموزانده میشود، تفاوت دارد. بهخصوص بزرگترین مراجع انتقال معنا یعنی آموزش و پرورش و صداوسیما که بهطور متمرکز و سازمانیافته منشهایی را منتقل میکنند، به ظاهر در برابر مراجع خردتر و پراکنده چندصدایی کارآیی خود را از دست دادهاند.
سومین الگو، که تا حدودی از دو مورد بالا ناشی میشود، سطحی و نامنسجم بودن بافت جهانبینی نوجوانان است.
طبیعی است، در شرایطی که مراجع اصلی انتقال معناهای منسجم اعتبار و کارآیی خود را از دست بدهند و رسانههایی جهانی که بیشتر هدفشان تولید سرگرمی است جایگزین آن شوند، چشمداشت تکوین یک جهانبینی عمیق واقعبینانه نمینماید.
نسل نوجوان و جوان ما، از نظر ساخت هویتی و بافت معنایی، به شدت آسیب دیده است. این لطمه از ناتوانی فنی و عقبافتادگی نسبی نسل پیشین در زمینه فناوری ارتباطات ناشی میشود و همچنین برنامهریزان نظام معنایی را از مجرای رسانههای رسمی منتشر میکنند. نتیجه، نوعی فقر معنا در فضای پرازدحام فرهنگ عامیانه امروزین است که از محصولات فرهنگی سرگرمکننده و جالب اشباع شده، اما تکههای پراکنده و جسته و گریختهاش بدون پشتوانه فرهنگی ملی و گفتمانی منسجم برای آنکه دستگاهی اخلاقی و هویتی جمعی شکل بگیرد، کافی نیست. مسئولیت تاریخی نسل جوان امروز ما آن است که در شرایطی چنین دشوار، هویتی راستین و نیرومند را از نو برای خویش بیافریند و این چالشی است که تنها گذر زمان نتیجهاش را تعیین خواهد کرد.