شماره ۳۶۷ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۹ شهريور
صفحه را ببند
تربیت شهروندی به‌مثابه هدایت‌گر

|   ایراندخت فیاض  |      |  مدیر گروه آموزش و پرورش دانشگاه علامه طباطبایی   |

تربیت شهروندی را در ابتدا باید کالبد شکافی و از منظرهای مختلف به آن نگاه کرد. تحقق تربیت شهروندی مطلوب را در شهر و عرصه عمومی می‌توان نظاره کرد. نهاد آموزش و پرورش هم می‌تواند نقش اساسی در تربیت شهروندان آن جامعه و آموزش و توسعه حقوق انسانی داشته باشد. هر چند که شکل‌گیری و رشد شخصیت افراد یک جامعه الزاما وابسته به تعلیم و تربیت نیست اما باید گفت که بخش بزرگی از رشد فردی و اجتماعی افراد به وسیله نهاد رسمی آموزش و پرورش صورت می‌گیرد.  
تعلیم و تربیت از طریق نهادهای رسمی یکی از مهم‌ترین بخش تربیت انسان‌ها است که اثرات آن را به گونه‌ای همه‌جانبه می‌توان در بعدهای مختلف زندگی فرد مورد بحث و بررسی قرار داد.
از طرف دیگر پویایی و نشاط یک جامعه به مشارکت فعال نسل جوان آن در امور مختلف جامعه مربوط است، نسلی که آگاهانه و با شخصیتی توسعه‌یافته بتواند در جامعه‌اش مشارکت همه‌جانبه داشته و نقش شهروندی خود را به خوبی ایفا کند و در رویارویی با مشکلات، منطقی بیندیشد و عاقلانه در جهت حل آنها تصمیم‌گیری کند.
تربیت و آموزش شهروندی عبارت از دانش و آگاهی نسبت به حقوق شهروندی و انسان، کسب مهارت‌های لازم و ارزش‌هایی که برای زندگی در یک جامعه تعیین و با اهمیت فرض شده است.  
هدف اساسی آموزش شهروندی در هر جامعه‌ای، انتقال مجموعه‌ای از دانش‌ها، ارزش‌ها و جهتگیری‌های رفتاری برای رفاه آن جامعه، به نسل جوان است. آموزش شهروندی به دنبال جلب حمایت جوانان از فرهنگ مدنی جامعه است که این امر از طریق فرآیندهای آموزشی تحقق پیدا می‌کند.
ارکان اصلی تربیت شهروندی را در اجتماع و توسط ارکان اجتماعی می‌توان به تحقق رساند. موضوع تربیت انسان‌ها به زمان و جغرافیا مرتبط می‌شود.
ما در طول زمان رفتارهای متفاوتی از افراد را در حوزه‌های مختلف شاهد هستیم؛ اما ناخودآگاه موضوع تربیت افراد به زمانی که این امر برای‌شان رخ داده مرتبط می‌شود و کاملا حایز اهمیت است؛ تربیتی که دیروز من دیده‌ام کاملا نسبت به تربیتی که امروز در کانون خانواده انجام خواهم داد متفاوت است؛ زمان در این میان بسیار حایز اهمیت است؛ می‌توان گفت که این امر از نظر جغرافیایی هم کاملا دارای اهمیت است.
در فضای شهری تهران نوع آموزشی که به افراد باید ارایه شود کاملا متمایز با مکان‌های دیگر است؛ مثلا نمی‌توان آموزش‌های این شهر را با محیطی کوچک مثل روستاها یا شهرهای کوچکتر مقایسه کرد. زمانی که شما قصد تربیت افراد را داشته باشید باید به این منظر دقت کنید که فرد در شهر یا روستایی که در آن حضور دارد امکان مواجهه با چه مسائلی را در موقعیت‌های اجتماعی مختلف برخوردار است و چگونه با آنها روبه‌رو می‌شود؛ آن وقت باید آن مسائل را آسیب‌شناسی کرد و برایشان راه‌حل‌هایی را در نظر گرفت.
در شهر تهران افراد این امکان را دارند تا با تمام موضوعات شهری معمول در یک جامعه مواجه باشند شما می‌توانید در این شهر هر کنش هنجار یا ناهنجاری را تجربه کنید و افراد در مواجهه با این موضوع عکس‌العمل‌های مختلفی را از خود نشان می‌دهند؛ این واکنش‌های متفاوت هم برای‌شان موضوعات مختلفی را به وجود می‌آورد که فهم و درک آنها فقط با آموزش‌های اصولی توسط خانواده مرتفع می‌شود؛ اما اغلب در زمان حاضر خانواده‌ها حتی ‌درصد کمی از تربیت فرزندانشان را برعهده ندارند و این موضوع به شکافی برمی‌گردد که بین بچه‌ها و والدینشان حاکم است؛ چرا که تجربه مشترک در آنها وجود ندارد، زیرا خانواده‌ها دیگر از ساختار دنیای مدرن به خوبی اطلاع ندارند. دنیای مدرن به‌گونه‌ای شده است که دیگر پدر و مادر‌ها سطح دانش و اطلاعات‌شان کفاف این موضوع را نمی‌دهد؛ آنها نمی‌توانند خود را هم سطح فرزندان‌شان از بابت موضوعاتی که رخ می‌دهد قرار دهند.
درحال حاضر خانواده‌ها از فرزندان‌شان یک خط عقب‌تر هستند؛ دنیا با سرعت بسیار فراوان درحال حرکت است. ما باید منتظر یک جامعه پویا باشیم، زیرا تنها این‌گونه می‌توان به یک تربیت شهروندی مناسب دست پیدا کرد. اگر بتوانیم جامعه پویا و متعهدی را بیافرینیم، آن وقت می‌توان نقش و تأثیر جامعه را بر تک‌تک افراد نظاره کرد؛ چرا که حالا افراد در تعامل کامل با جامعه هستند و ما دیگر شهروند نداریم، بلکه تمام اعضای یک جامعه شهروند جهانی به حساب می‌آیند و تمام افراد با یکدیگر در تعامل هستند و دیگر هیچ پرده و پوششی برای افراد وجود ندارد؛ در دنیای کنونی همه افراد با اینترنت و دنیای مجازی در سراسر دنیا با یکدیگر در ارتباط هستند.
اکنون نقش تربیت در خانواده دیگر به راحتی سالیان قبل نیست، بلکه این موضوع احتیاج مبرم به توانمندی و تخصص در بحث آسیب‌های اجتماعی دارد.
نکته بسیار جالب برای من این است که در بسیاری از مواقع برای کسب اطلاعات به فرزندم مراجعه می‌کنم و از او درخواست می‌کنم که بابت موضوعی مرا راهنمایی کند. دیگر زمان این موضوع که فقط پدر و مادر به فرزندان‌شان آموزش دهند و آنها هم صد در صد این مساله را بپذیرند گذشته است و نمی‌توان به این شکل با فرزندان رفتار کرد؛ به این دلیل که آنها در سطح جامعه با تمام موضوعات و هنجارها در تقابل هستند. می‌توان گفت تفاهمی که بین نسل ما با نسل گذشته وجود داشت دیگر وجود ندارد و فرزندان امروز می‌خواهند بدانند و تجربه کنند و خودشان برای خود تصمیمات لازم را اتخاذ کنند و منتظر سخنان و عقاید دیگران نمانند. بنابراین بهتر است که فرزندان را حتی از کارهایی که به ضرر آنها است منع نکنیم، بلکه با همراهی و تبیین نقشه مناسب با فرزندان خود رفتار کرده و انتخاب‌ها را به زور به آنها تحمیل نکنیم.
اجتماع ویران ما تأثیر مستقیم در تربیت و هدایت فرزندان دارد و اکنون نمی‌توان مطمئن بود که در این جامعه بشود افراد زیادی را درست تربیت و تحویل جامعه داد. زمانی که تربیت شهروندی به خوبی در جامعه ظهور کند و خود را نشان دهد، تمام ارکان آن جامعه به خوبی با هم در تعامل خواهند بود. اما جامعه‌ای که خشن، بی‌تفاوت و بی‌اهمیت است قطعا ریشه‌های تربیت شهروندی در آن سست و ضعیف بوده و تعالی مورد نظر نیز در آن به سستی به وقوع پیوسته است. موضوع مهمی که بسیاری از افراد جامعه ما را مورد حمله و تحت‌تأثیر خود قرار داده موضوع شکافی است که بین نسل‌های مختلف به وجود آمده است. 


تعداد بازدید :  413