شماره ۳۶۷ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۹ شهريور
صفحه را ببند
جامعه به مثابه ابری بر سر خانواده‌ها

مصطفی تبریزی روانشناس و مشاور دانش‌آموزی

در کشور ما، ایران، ما تجانس فرهنگی نداریم و دچار عدم تجانس فرهنگی هستیم؛ لذا از روستاهای سیستان و بلوچستان گرفته تا اطراف نیاوران، فرهنگ‌های متعددی وجود دارد. بنابراین نمی‌توان به‌طور قاطع و دقیق در مورد رفتار تربیتی خانواده‌های ایرانی صحبت کرد و در این باب، اتخاذ موضع کرد. اما می‌توان به‌طور تقریبی ذکر کرد که اغلب قشر متوسط شهری در ایران به جای این‌که شهر را خانه خود بدانند، آن را جدا از خانه‌شان می‌بینند.  مدلول سخن فوق این است که کمتر کسی ممکن است آشغال یا ته سیگارش را بر فرش یا تراس خانه‌اش پرت کند؛ در صورتی که ما مکررا شاهد چنین رفتارهایی در سطح شهر هستیم. گرچه اقشاری هستند که فرهنگ بالایی دارند و شهر و کشور و حتی جهان را به مثابه محیط زندگی خود می‌دانند و همه‌جا و تحت هر شرایطی، همه‌چیز را رعایت می‌کنند.
در تمام دنیا، نهاد خانواده، ارتباط وثیقی با جامعه و شرایط آن دارد. یعنی خانواده‌ها در هر کشوری، متاثر از جامعه و شرایط اجتماعی- عرفی- فرهنگی آن هستند؛ لذا اگر در جامعه، قانون و احترام به آن و فرهنگ احترام به حقوق دیگران به درستی جا افتاده باشد، خانواده‌ها نیز از جامعه تأثیر گرفته و در تربیت فرزندانشان، چنین مواردی را دخیل می‌کنند و این مفاهیم را به آنها انتقال می‌دهند؛ و به‌طور عکس، اگر در جامعه قانون‌گریزی و بی‌اعتنایی نسبت به حقوق دیگران غالب شده باشد، خانواده‌ها نیز از آن متاثر شده و فرزندانی که تربیت می‌کنند، دارای همان خصلت‌هایی می‌شوند که در جامعه، غالب شده است. لذا برای این‌که وضع تربیتی خانواده‌ها را مورد سنجش قرار دهیم، باید شرایط و وضع جامعه را در رعایت چنین مفاهیمی، مورد بررسی و تدقیق قرار دهیم. حال باید بپرسیم که چرا جامعه ما، چنین وضعیتی را دارا است؟ به نظر می‌رسد، دلیل آن، این است که در تعلیم و تربیت زخمی کشور ما، چنین مفاهیمی در کتب درسی گنجانده نشده است. در همان سال‌های ابتدایی و راهنمایی، چنین مباحثی مطرح و آموزش داده نشده است. بنابراین، ذهن‌ها، آماده و پذیرای رفتارهای شهروندی نخواهد بود؛ تا جایی که فرد بالغی که 4 دهه از عمرش می‌گذرد، نسبت به وظایف شهروندی خود ناآشناست.  
خانواده‌ها، معمولا فقط خود را جدا از جامعه می‌بینند و تنها جایی که خیلی به آن عنایت و توجه دارند، محدوده محاصره شده میان دیوار‌های خانه‌شان است و خارج از آن را محیط زندگی خود نمی‌دانند و لذا خود را موظف به رعایت حقوق شهروندی و مسئول در مقابل دیگران نمی‌دانند. البته باید توجه داشت که پدر و مادران کنونی، همان فرزندانی هستند که پیشتر در همین کشور، به مدرسه رفته‌اند و تعلیم و تربیت رسمی همین جامعه را دیده‌اند و آنها نیز آموزش‌های لازم را ندیده‌اند که بخواهند همان‌ها را به فرزندانشان انتقال دهند. بنابراین، در ایران، همه نسل‌ها از هم تقلید کرده‌اند و چیز جدیدی در این زمینه، یعنی تربیت شهروندی، به آنها اضافه نشده است.
در کشورهای اروپایی و آمریکا، در درجه اول، حقوق شخصی افراد، به غایت مورد احترام است؛ تا این اندازه که اگر کسی حتی با نگاه، مزاحمتی برای دیگری ایجاد کند، آن فرد، این حق را پیدا می‌کند که از طرف مقابلش شکایت کند. اگر کسی حتی بخواهد دیگری را نصیحت کند، اول اجازه می‌گیرد که آیا شما به من اختیار این کار را می‌دهید یا خیر؟ و اگر آن فرد، پاسخ منفی بدهد، او از نصیحت خودداری می‌کند.
تفاوت دیگری که زندگی اروپایی‌ها با زندگی ما دارد، این است که چون آنها به تدریج، مراحل صنعتی شدن را طی کرده‌اند و همه دوران‌های تکامل صنعت را لمس کرده‌اند، با قوانین و مقررات، آشنا هستند و لزوم رعایت کردن حقوق شهروندی را به درستی می‌دانند و درک می‌کنند و یقین دارند که این قوانین و الزامات رفتارهای شهروندی، برای صیانت از حقوق آنهاست. اما در کشور‌های توسعه نیافته مانند کشور ما، چون تغییرات صنعتی، یکباره رخ داده است و به‌طور مثال خودرو، به‌طور دفعی وارد کشورشان شده است و مراحل پیشین را تجربه نکرده‌اند، فکر می‌کنند که قوانین و مقررات، تنها یک رابطه عمودی از بالا به پایین است و لذا به آن تمکین نمی‌کنند. شهروندان جوامع توسعه نیافته، رفتارهای مدنی و شهروندی را وقعی نمی‌نهند و آنها را دست و پا گیر و بی‌ارزش می‌دانند.
همانطور که در بالا ذکر کردم، خانواده‌ها در همه جای دنیا، متاثر از فرهنگ جامعه هستند. جامعه و شرایط فرهنگی- اجتماعی آن، به مثابه ابری است که روی تمام خانواده‌های آن محدوده جغرافیایی، سایه انداخته و آن قوانین و فرهنگ، به خانواده‌ها سایه می‌افکند. لذا چون شرایط جوامع توسعه‌یافته در رعایت حقوق دیگران و رفتارهای شهروندی، بسیار منظم، دقیق و با کمترین خلل، تثبیت شده است، این شرایط به خانواده‌ها نیز تسری می‌یابد و آنها را در تربیت فرزندانشان با همان مشخصه‌های فرهنگی و شهروندی، بار می‌آورد. گرچه موارد استثنا و نقضی وجود دارد که اینطور نیستند و رفتارهای مدنی شهروندی صحیحی ندارند، اما این موارد بسیار کم و ناچیزند. وقتی شما مقایسه‌ای می‌کنید میان نحوه در صف ایستادن مردم دو کشور توسعه یافته و توسعه نیافته، می‌بینید که در کشور‌های توسعه نیافته‌ای مثل کشور ما، در صف انتظار ایستادن، همراه با مواردی مثل هل‌دادن، هجوم آوردن، جلو زدن و جا زدن و در بهترین حالت، غرغر کردن و نق زدن به افراد جلوی صف است که «زود باش دیگه!»، «چرا معطلی؟!» و...؛ در صورتی که در کشورهای توسعه یافته، هیچگاه- تقریبا در اکثر موارد- شاهد چنین رفتارهایی یا حتی مشابه آن رفتارها نیستید؛ هرچقدر هم که کار افراد جلوی صف، به درازا بینجامد، افرادی که در صف، به حالت انتظار ایستاده‌اند، به راحتی تحمل می‌کنند و شکیبایی نشان می‌دهند.
به عنوان نکته آخر و راهکاری که می‌توان در این زمینه ارایه داد، باید گفت که این، وظیفه همه ارکان و اقشار جامعه است تا در این پروژه فرهنگسازی، شرکت فعالانه‌ای داشته باشند. باید نهاد صداوسیما با ساختن فیلم‌ها و تیزرهای آموزشی، آموزش و تربیت رفتارهای شهروندی را انتقال بدهد؛ نهاد آموزش و پرورش، سهم خود را در این پروژه با مکتوب کردن مفاهیم و آموزه‌های شهروندی در کتب درسی کودکان، از همان آغازین سال‌های ورود به دبستان، ادا کند. شهروندان در جامعه نیز با رعایت حقوق دیگران و همچنین رفتارهای صحیح مدنی و شهروندی، سعی در ترویج و توسعه این فرهنگ داشته باشند؛ به‌طوری که هرکس حقوق شهروندی را رعایت نکرد، احساس حقارت و کم‌ارزشی کند و برای حفظ عزت نفس خودش هم که شده، ناظر و کنترل‌گری درونی برای رفتارش داشته باشد.


تعداد بازدید :  466