راضیه زرگری| خطاهای ذهنی، از مهمترین آسیبهای فکری و مهارتی انسان محسوب میشود که علل و عوامل متعددی میتواند در تولید آن نقش داشته باشد؛ موضوع مهم قابل پرداختن در مورد خطاهای ذهنی عوامل خطا نیستند بلکه چگونگی درگیری ذهن برای جلوگیری از تکرار خطا است تا تجربه و تمرینی برای اذهان باشد و بتوان آگاهانه از این خطاها اجتناب کرد؛ خطاهایی که بعضا زمینه ساز اختلالهای ذهنی یا عصبی میشوند.
محققان پزشکی دانشگاه جانزهاپکینز در بالتیمور مدعی هستند توانستهاند کشف کنند که چرا مردم یک فعالیت یا وظیفه یکسان را در تلاشهای مکرر سریعتر یاد میگیرند. به بیان سادهتر اینکه چرا وقتی یک فرآیند ذهنی یادگیری درحال انجام است، اغلب افراد در تکرار فعالیت مورد نظر در دفعات مختلف سریعتر آن را یاد میگیرند. این تیم تحقیقاتی که یافتههای خود را در ساینس اکسپرس منتشر کرده است، حافظه ما از خطاهایمان را کلیدی برای یادگیری سریعتر میداند. نام علمی تفاوتهای کوچک بین انتظارات ما از یک عمل و واقعیت آن عمل «خطای پیشبینی» است. به عبارت دیگر ما یاد میگیریم خطایمان را بهطور نسبتا ناخودآگاهی پیشبینی کنیم.
محققان این پژوهش خاطرنشان کردند زمانی که مردم فعالیتی مانند باز کردن یک در را انجام میدهند، مغز آنها میان اینکه چگونه در حرکت میکند و آن چیزی که آنها از حرکت در انتظار داشتند، مقایسهای صورت میدهد. این اطلاعات به گونهای محاسبه میشود که به فرد اجازه میدهد فعالیتهای بعدیاش را موثرتر از قبل انجام دهد. محققان به منظور بررسی بیشتر این روند که مغز چگونه یاد میگیرد خطاها را پیشبینی کند، یک آزمایش تجربی در قالب گروهی از نقاط بر صفحه نمایش و میلههای اتصال آن نقاط به یکدیگر طراحی کردند. به شرکت کنندگان گفته شد برای هدایت یک نقطه آبی رنگ به سمت نقطه قرمز رنگ بر صفحه نمایش از میلههای اتصال استفاده کنند؛ این درحالی بود که شرکتکنندگان قادر به دیدن میلههای اتصالی که برداشته بودند،نبودند و نقطههای آبی هم طوری برنامهریزی شده بود که میتوانست در یک مسیر خارج از برنامه حرکت کند. برای غلبه بر حرکت خارج از برنامه نقاط آبی، شرکتکنندگان باید حرکات جبرانی میلههای اتصال را جایگزین میکردند. بهطور معمول، روند این بازی بهگونهای پیش میرفت که شرکتکنندگان پس از چند تلاش، حرکت خود را طوری تنظیم میکردند که نقاط آبی را به سمت مقصد هدایت کند.
محققان مشاهده کردند که شرکتکنندگان با سرعت بیشتری به اشتباهات کوچک ذهنیشان پاسخ داده و آنها را رفع کردند و قادر بودند بیشتر با شرایط سازگار شده و از اشتباهات بزرگتر و ناسازگارتر اجتناب کنند. دیوید هرتسفلد، دانشجوی کارشناسی ارشد در آزمایشگاههای دکتر شادمهر در مورد این مطالعه توضیح میدهد: «شرکتکنندگان یاد گرفتند که به اشتباهات مکرر بهعنوان نشانه یادگیری وزن بیشتری بدهند یا به عبارتی تمرکز بیشتری داشته باشند، درحالیکه به نظر میرسید درحال محاسبه و بررسی اتفاقها بودند. رضا شادمهر، استاد دپارتمان مهندسی پزشکی در دانشگاه جانزهاپکینز، این آزمایش مهارت را با بازی تنیس مقایسه میکند. او میگوید: «من در 5 دقیقه دوم بازی تنیس نسبت به 5 دقیقه اول خیلی بهتر هستم و همیشه فرضم بر این بود که چون ماهیچههای من در 5 دقیقه دوم گرمتر شده است مهارت و تمرکزم در بازی بیشتر میشود؛ اما در مورد این آزمایش ذهنی من تعجب میکنم از اینکه آیا گرم کردن واقعا شانس و فرصتی برای مغز ما است تا دوباره تجربه خطا را
تکرار کنیم.
دو فرآیندی که همزمان اتفاق میافتد
دکتر شادمهر علاوه بر توضیح تجربه یادگیری یک فعالیت ذهنی جدید، میگوید به نظر میرسد دو فرآیند همزمان اتفاق میافتد. یکی یادگیری دستورات ذهنی، و دیگری نقد یادگیری؛ همان کاری که اغلب مربیها در یک فرآیند یادگیری انجام میدهند. در این مورد مشاهده کردیم که آموزش فعالیت مشابه بعدی سریعتر پیش میرود؛ چرا که مربی میداند که اشتباهات بیشترین ارزش برای تمرکز و توجه را دارند. در واقع، این فرآیند دوم حافظهای از اشتباهات و خطاها که در طول آموزش تجربه شدهاند را از خود به جا میگذارد، بهطوری که تجربه دوباره همان اشتباهات یادگیری را سریعتر میسازد.»
دکتر دئافن چن، مدیر برنامه موسسه ملی اختلالات عصبی و سکته مغزی که تأمین مالی این مطالعه را برعهده داشت در این رابطه میگوید، این تحقیقات یک گام مهم به سوی درک بهتر چگونگی یادگیری مهارتهای حرکتی است که نتایج آن میتواند استراتژیهای توانبخشی حرکتی برای بسیاری از کسانی که سکته مغزی کردهاند.
یا از دیگر آسیبهای عصبی رنج میبرند را بهبود بخشد. در بخش بعدی تحقیقات، این تیم درحال بررسی این موضوع است که در انواع مختلف ارتکاب خطا، کدام منطقه از مغز مسئول ایفای نقش «مربیگری و هدایت» در تعیین میزان تمرکز است.