آیدین سیارسریع طنزنویس
[email protected]
چند وقتی است نسبت به مسائل روز کشور و جهان موضعگیری نکردهایم، موضع هم که میدانید اخلاقش را، مثل دختر دمبخت است، نگیری میگیرندش. برای همین امروز را صرفا به موضعگیری اختصاص میدهیم.
- در جایی خواندم 400 تا 500هزار واحد مسکونی در شهر تهران خالی مانده است. خب این مساله، مسأله خطرناکی است و ما دو راه بیشتر نداریم. یا تعداد این خانهها را کم کنیم یا جوانان را کاهش دهیم که راهکار دوم به نظر منطقیتر میرسد.
- برادر عزیز و دلسوز پناهیان گفتهاند که: (وزارت) ارشاد هیچگاه در خط مقدم انقلاب فعال نبوده و بیشتر ادارهکننده بخشهای فرهنگی بوده که در خطوط میانی عمل میکردند. راست هم میگویند. چرا وزارت ارشاد دایم در خطوط میانی عمل میکند؟ این چه وضعی است؟ فکر میکنند ما نمیفهمیم که ارشاد عمدا دفاع را تا وسط میکشد جلو تا عناصر دلسوز در آفساید گیر کنند؟ وزارت ارشاد بترسد از روزی که دلواپسان بازی مستقیم را کنار بگذارند و به تیکی تاکا رو بیاورند. هشدار میدهیم از این به بعد هر بار وزارت ارشاد جلو بکشد ما کارت زرد میدهیم.
- پهنای باند خیلی مهم است و الحمدلله فرودگاههای ما پهنای باند خوبی دارند و این سقوطهای گهگاه هم 30درصد به دلیل اشتباه خلبان و 70درصد به دلیل بدحجابی است. حالا من نمیدانم این مسأله چه ربطی به آقای وزیر ارتباطات دارد که هی در کار وزارت راه دخالت میکنند؟ مگر وزیر ارتباطات وظیفهاش این نیست که تلفنها را درست کند؟
- در خبرها خواندیم که برد پیت و آنجلینا جولی زوج آمریکایی و نامطلوب هالیوود بعد از 9سال زندگی مشترک ازدواج کردند. ما بچه که بودیم پدر و مادرمان که میخواستند اسکلمان کنند میپرسیدند فلانی! ما که عروسی کردیم تو کجا بودی؟ هه هه هه! ما هم دچار چالش فلسفی میشدیم و آخرش هم برای اینکه ضایع نشویم میگفتیم من رفته بودم تو کمد که شما راحت باشین. بعد دوباره جمعیت هر هر هر میزد زیر خنده. اما این بامزهبازیها برای نسل بچههای برد پیت و آنجلینا جولی دیگر شوخی محسوب نمیشود و پاسخ آنها به چنین سوالاتی کاملا جدی است. از طرفی این بچهها همانند دیگر کودکان غرب تا مدتها با بحران هویت دست به گریبانند.
دیالوگ 1
آنجلینا جولی: پکس! (نام بچه) بیا برات شیرموز درست کردم.
پکس: دستت درد نکنه مادرجان. ایشالا تو عروسیت جبران کنم.
دیالوگ 2
همکلاسی بچه پیت و جولی: چرا چشمات قرمزه؟ دیشب نخوابیدی؟
بچه پیت و جولی: نه دیگه. درگیر عروسی مامان و بابا بودم.
همکلاسی: خوش به حالت، بالاخره مامان و بابات ازدواج کردن. مامان و بابای من هنوز دوست معمولیان.
دیالوگ 3
مسئول افزایش جمعیت: جوانان ایرانی باید این زوج نامطلوب را سرلوحه خود قرار دهند. چرا که شش فرزند دارند!
جوانان ایرانی: قربان از شما بعیده. آخه این چه سبک زندگیایه؟
مسئول افزایش جمعیت: نفرمایید. اینها اینقدر درگیر فرزندآوری بودند که تا الان فرصت نمیکردند به ازدواج فکر کنند.
مونولوگ یک عضو غمگین دولت گذشته
- ای بابا... تف تو این زندگی. حتی آنجلینا جولی و برد پیت هم منتظر بودن ما بریم و ببینن مذاکرات هستهای چی میشه و بعدا عروسی بگیرند!