شماره ۳۶۶ | ۱۳۹۳ شنبه ۸ شهريور
صفحه را ببند
حقوق شهروندی و فرهنگ‌شهری

|  صادق میرزایی| تاریخ‌شناس |

گرامی‌داشتن مردم در تمامی فرهنگ‌ها جایگاه والایی دارد و تمامی بزرگان و صاحبان اندیشه بر آن تأکید داشته‌اند. رعایت حرمت انسان‌ها، بنیادی‌ترین ارزش نظام اسلامی است. بین رضایت مردم و رضایت خداوند و بین تکریم انسان‌ها و تکریم خداوند، ارتباط مستقیم وجود دارد. در جهان‌بینی اسلامی، راه خدا از میان خلق می‌گذرد، یعنی بدون تکریم انسان‌ها و جلب رضایت آنها، رضایت و بندگی خداوند امکان‌پذیر نخواهد بود.
چناچه امیرمومنان علیه‌السلام می‌فرماید: «جعل‌الله سبحانه حقوق عباده مقدمة لحقوقه فمن قام بحقوق عبادالله کان ذلک مؤدیّاً الی‌القیام بحقوق‌ الله تعالی» خداوند سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خودش مقدم قرار داده، پس هرکس نسبت به استیفای حقوق بندگان خدا اقدام کند، این امر به ادای حقوق خداوند منجر خواهد شد.(شرح غرر الحکم/ ج3/ ص 370)
 برای رسیدن به رضای الهی باید از دالان و کریدور به‌دست‌آوردن رضایت مردم گذشت. با توسعه زندگی شهری و حاکم شدن قواعد جدید بر زندگی مردم، سبک زندگی جامعه ایرانی نیز دچار دگردیسی‌های فراوانی شده که بالطبع، مشکلات و ناهنجاری‌های فراوانی را نیز با خود به ارمغان آورده است. ازدیاد جمعیت و به دنبال آن تولید فراوان خودرو و روانه ساختن آن به بازار، بدون توجه به ظرفیت شهر، نیاز به ساخت بزرگراه‌ها و خیابان‌های بیشمار را ضروری ساخته است. طبیعتا آمد و شد رهگذران از این خیابان‌ها و بزرگراه‌ها- برای ایجاد امنیت رهگذران و سهولت تردد خودرو‌ها- لوازمی را می‌طلبد که منجر
 به وجود آمدن زیرگذرهای خاص رهگذران و پل‌های عابر پیاده شده است.
حال سوال این است که با توسعه فضای شهری و ایجاد امکانات و وسایل رفاهی جهت داشتن
زندگی بهتر؛
1) آیا فرهنگ استفاده از این وسایل نیز پدیدار شده و به عبارتی دیگر به موازات توسعه فضای شهری، توسعه فرهنگ زندگی شهری نیز حاصل شده است یا خیر؟
2) همچنین نقش دستگاه‌های ذیربط و متولی در راستای فرهنگ‌سازی و سهولت استفاده از این امکانات به‌خصوص پل‌های عابر پیاده چیست؟
حال با معضلاتی که بعضا روی پل‌های عابر پیاده گریبانگیر رهگذران را می‌گیرد:
- نظیر اجتماع و بیتوته ولگردان، معتادان و افراد بی‌سرپرست روی پل‌ها و ایجاد مزاحمت برای رهگذران و به‌طور خاص بانوان
- با نصب تابلوهای بزرگ راهنمایی و رانندگی یا تبلیغاتی روی پل‌ها و سلب میدان‌دید و حاشیه امن ایجاد شده پل‌ها برای مسائل خلاف اخلاق و مزاحمت‌های احتمالی برای رهگذران چه باید کرد؟
فارع از تمامی این مسائل چرا شهروندان ایرانی، آن‌گونه شایسته و زیبنده یک ایرانی است، الزامی در استفاده از پل‌های عابر پیاده نداشته و ندارند و تا حد امکان با عبور از عرض خیابان و ایجاد خطر برای خود و دیگران و به هم زدن نظم عمومی شهر، مشکل‌آفرین می‌شوند؟
مدتی است شعار فرهنگ‌سازی در راستای زندگی شهری مطرح شده و همگان داد سخن در این رابطه سر داده‌اند؛ شکی نیست که فرهنگ‌سازی شهری برای هر شهروند و برای داشتن زندگی شهری مطلوب، کار پسندیده و بسیار ضروری است. اما این‌که نحوه فرهنگ‌سازی در زندگی شهری چگونه بوده و متولیان آن چگونه اقدام به فرهنگ‌سازی می‌کنند، خود مساله‌ای است که باید به آن بیش از پیش توجه کرد.
برای بالابردن آگاهی و دانش‌افزایی شهروندان در رابطه با فرهنگ زیستن در شهر از چه طرقی باید اقدام کرد؟ زیرا مشاهده می‌شود که دیوار اعتماد میان مردم و متولیان امر در رابطه با مسائل و مشکلات شهری اگر نگوییم ویران شده، باید گفت سست بنیاد شده است. چگونه باید اعتماد مردم را دوباره جلب کرد؟
(درحقیقت می‌توان گفت ابزار و وسایلی که برای رفاه بیشتر در زندگی ما تعبیه شده است، به نوعی معضلی در زندگی شهری شده و توجه لازم از جانب متولیان امور در مسائل شهری به این قضیه   نمی‌شود.)
شاید بتوان گفت که در کوتاه‌مدت برای همگام‌کردن مردم در این امور و تشویق آنها به استفاده از پل‌های عابر پیاده، اقدام به جمع‌آوری موقت معتادان و کارتن‌خواب‌ها از مراکز پرتردد شهر و حواشی پل‌های عابر پیاده کرده(که خود بسیار مشکل بوده و هزینه‌زاست) و از طرفی دیگر با وضع قوانین سختگیرانه برای عابران پیاده، همان‌گونه که برای سرنشینان خودروها وضع شده است، آنها را ملزم به تمکین از قانون کنیم؛ اما در بلند مدت با این مشکل چه باید کرد؟
نهایت چیزی که می‌توان گفت این است که با توجه به پیوسته‌بودن اجزای فرهنگ و مهندسی فرهنگی و این‌که معضلات و ناهنجاری‌های اجتماعی و فرهنگی را نمی‌توان مقوله‌هایی جدا از هم تصور کرد، باید گفت که یک زنجیره گسترده‌ای از معضلات فرهنگی پیش‌رو داریم که با دست گذاردن روی هریک از معضلات، بحران‌های دیگر بر جای خواهد ماند.
راه‌حل اساسی و بلندمدت که درحقیقت نه فقط این مشکل، بلکه بسیاری از معضلات دیگر را حل می‌کند، برنامه‌ریزی اساسی برای نسل آینده از دوره خردسالی و نهادینه‌کردن حقوق‌شهروندی و فرهنگ‌شهری در زمینه‌های مختلف با آموزش صحیح به این نسل است. ضمن این‌که از آموزش بزرگسالان به طرق مختلف نیز نباید غافل شد. دولت و سایر متولیان فرهنگی باید نهایت تلاش و کوشش خود را در راستای آموزش صحیح حقوق‌شهروندی از طریق دبستان‌ها و مهدهای کودک‌ کرده تا شاهد اثربخشی و کارآیی بیشتری باشیم.
پیشنهاد این است که متولیان امور فرهنگی و حقوق‌شهروندی در راستای نهادینه ساختن فرهنگ شهری در هماهنگی با آموزش و پرورش تلاش کنند تا کودکان و نونهالان ما به مرور زمان با حقوق‌شهروندی خود در دبستان و مهدها آشنا شده تا شاهد نسلی پایبند به حقوق‌شهروندی داشته باشیم. گنجاندن مسائلی مربوط به مهارت‌های زندگی و همچنین حقوق‌شهروندی به صورت کاملا جدی و اساسی (نه فقط صوری و فرمالیته) در دروس مدارس باید جدی تلقی شود.
ایمیلی یکی از دوستان برایم فرستاد که بسیار جالب بود؛ تصاویری به هم پیوسته از یکی از مدارس ژاپن. به‌عنوان یکی از واحدهای درسی کودکان دبستانی ملزم بودند که سرویس بهداشتی مدرسه را خود نظافت کنند. این عمل چه پیامی می‌تواند داشته باشد؟
جدای از حس مسئولیت‌پذیری، آیا آشنا شدن با وظایف خود به‌عنوان یک شهروند نیست؟ یک شهروند باید بداند که عبور از پل عابر پیاده نه فقط نماد آدم خوب و شهروند نمونه بودن است، بلکه باید به‌عنوان یک وظیفه تلقی شود و خود را ملزم به رعایت آن بدانند. باید این‌گونه کودکان و افراد جامعه را مسئولیت‌پذیر و صاحب فرهنگی عالی بار آورد که در ضمیر ناخودآگاه او گنجانده شود که عبور از پل عابر پیاده به‌عنوان یک وظیفه برای او تلقی می‌شود و همان‌گونه که او حق ندارد از فضای حریم شخصی افراد گذر کند، همچنین حق ندارد از عرض بزرگراه یا خیابان عبور کند.
اما در رابطه با معتادان بی‌خانمان و ولگردان خیابانی(اگر این اصطلاح برای آن صحیح تلقی شود) که در پارک‌ها و روی پل‌های عابر پیاده بیتوته و شب‌گذرانی می‌کنند، چه می‌توان گفت؟
آیا جمع‌آوری آنان برای هر شب کار راحت و ساده‌ای است؟ آیا هزینه‌کردن مبالغ کلان جهت بازپروری آنان که دیگر در مسیر مردم قرار نگرفته و تولید مشکل نکنند، کار امکان‌پذیری است؟ در کنار مدیریت کردن این‌گونه افراد که مشکل‌ساز نشوند، اگر بخش اندکی از این مبالغ صرف آموزش و توجیه‌کردن خانواده‌ها در رابطه با مواد مخدر و اعتیاد شود، مشکل از ریشه حل خواهد شد و دیگر شاهد به وجود آمدن چنین معضلاتی نخواهیم بود؛ یعنی همان جمله معروف پیشگیری بهتر از درمان است. اما می‌توان برای کوتاه‌مدت با ایجاد فضاهایی جهت استراحت و خوابیدن این‌گونه افراد (که شبیه کمپ‌های ترک اعتیاد نبوده و این احساس به آن منتقل نشود که تحت‌کنترل هستند، نظیر آلاچیق‌ها و اتاقک‌هایی در پارک‌ها یا جنب پایانه‌های مسافربری و...) حداقل از ایجاد مزاحمت آنها برای عابران از پل‌های عابر پیاده تا حدودی جلوگیری کنیم.

شاید بتوان گفت به علت توسعه‌نیافتگی مدنی لااقل از زمان قاجار، رابطه دولت و ملت پیوسته یک رابطه حاکم و محکومی بوده است که طرف قدرتمند از در قدرت و زورگویی وارد شده و مردم هم پذیرفته‌اند که در برابر سیاست‌های بالادستی هیچ قدرتی نداشته و ندارند و باید تسلیم محض باشند. یعنی رویه‌ای دو سویه در زورگویی و ستم‌پذیری نوع مردم وجود داشته و به صورت سنت درآمده است. با پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از سدهای موجود میان مردم و حاکمیت شکسته شد، اما گذر زمان نشان داد که سایه‌هایی سبب فاصله گرفتن مردم و دولت می‌شود.
روحیه تک‌محوری بودن و کار گروهی نکردن ما ایرانی‌ها که رگه‌هایی از خودمحوری نیز در آن مشاهده می‌شود، خود مزید بر علت است که هرکس خود را در هر جایگاهی که می‌بیند بر حق دانسته و طرف مقابل را مسلوب‌الحق و الاختیار. تصور می‌کنم که ظاهر و قشر دموکراسی رشد فزاینده و خوبی داشته، اما بطن و حقیقت آن‌که آگاهی مردم از حقوق حقه خود و مشارکت آنان در روند مردم‌سالاری است، به موازات این قشر رشد نکرده است. مردم در مسائل خرد خود را از دولت بیگانه می‌بینند و همین امر سبب همکاری نکردن آنان با دولت در برخی از موارد است. اما اگر هم کارگزاران و هم مردم تلاش در رسیدن به تعامل مفید و سازنده داشته باشند، خواهیم دید سد بی‌اعتمادی میان مردم و کارگزاران شکسته خواهد شد.

 


تعداد بازدید :  268