| کاوه سالاری |
سالهاست که متنهای شکسپیر مورد توجه کارگردانها قرار میگیرد و هرکس به طریقی با متنهای این نویسنده همراه میشود تا آنچه را این متنها دارند و آنچه را کارگردانها و نویسندهها دارند با هم تلفیق کنند تا بالاخره زبانی نو و تازه را وارد صحنههای تئاتر کنند. خیلیوقتها تجربههای موفقی از این اجراها بر صحنه میبینیم و بعضیوقتها هم نتیجه چندان دلچسب نیست. یعنی نمیتوانیم قدرت کلام شکسپیر و تأثیر دراماتیک آثار او را در این نمایشها ببینیم. در ایران هم کارگردانهای بسیاری به مصاف این نویسنده رفتهاند و خودشان را با او در انداختهاند. اینروزها تازهترین نمایش که آثاری از شکسپیر را مورد بررسی قرار داده، نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» است. نمایشی که بهاره رهنما آن را نوشته و کارگردانی کرده است. ویژگی این نمایش از رهنما این است که متنهای متعددی از شکسپیر را در کنار هم قرار داده و خواسته از آنها استفاده کند و زنهای اصلی این نمایشها را در یک میهمانی دورهمی کنار هم گذاشته است. زنانی که هرکدام از نظر دراماتیک جزو برجستهترین شخصیتهای نمایش جهان هستند. اما باید ببینیم نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» از متنهای شکسپیر چهچیز میخواهد؟ آیا رهنما میخواهد پیچیدگیهای روانی و شخصیتی این شخصیتها را به نمایش بگذارد یا اینکه میخواهد صرفا با توسل به این شخصیتها، خندههای تماشاگر را داشته باشد. هر قصد و نیتی باعث میشود تا پلان کار براساس آن چیده شود و کار براساس آن جلو برود. آنچه از این نمایش بر صحنه میبینیم، چیزی بیش از دورهمی نیست. شاید زیرکی بهاره رهنما در این باشد که نام نمایشش را همین دورهمی گذاشته و خواسته به تماشاگر خود القا کند که چیزی غیر از دورهمی مدنظرش نیست. زنهای نمایشنامههای شکسپیر در یک دورهمی کنار همدیگر قرار میگیرند و با یک زبان شکسته بسته از جنس شکسپیر با هم از مشکلاتشان میگویند. این مشکلات و مصائب اما از جنس مشکلاتی که آنها در نمایشنامههای اصلی متحمل میشوند نیست و تنها و تنها پرهیبی از آنها را بر صحنه میبینیم. رهنما اصلا قصد ندارد پیچیدگیهای روانی این شخصیتها را بر صحنه نشان دهد. او تنها میخواهد از مشکلات این زنها استفاده کند تا میهمانی خودش را به پایان ببرد. زنهای این نمایش حرفی خارج از معشوقهایشان نمیزنند. زنهای این نمایش هرگز پا را به علتهای زندگیشان نمیگذارند. البته از همان ابتدا باید این را در نظر داشت که رهنما هرگز قصد ندارد پایش را به این مشکلات باز کند. او با کلمه دورهمی سر و ته درامش را به هم میآورد و به تماشاگر یادآوری میکند که او شاهد یک دورهمی است و درامی شکل نمیگیرد. بنابراین چیزی که در صحنه رخ میدهد، اوج و فرودهای دراماتیک نیست. شخصیتها وارد اتفاق و کنش و کشمکش آنچنانی نمیشوند و گفتوگوها در حد حرفزدن باقی میمانند و کنش دراماتیک در آنها دیده نمیشود. در انواع گفتوگو کمترین بار دراماتیک را حرفزدن دارد و بیشترین بار دراماتیک را دیالوگ. در این نمایش دیالوگی شکل نمیگیرد. دیالوگ پیش برنده کنش است. دیالوگ چونان یک ساختمان آجرها را یکییکی روی همدیگر میچیند تا بتواند ساختمان درام را شکل دهد. اما حرفزدن مثل آجرهای پراکندهای است که هیچ ترتیبی در آنها نیست. اما چرا رهنما در جذب مخاطب اینطور خوب ظاهر شده است. بخشی از ماجرا به شکسپیر بازمیگردد و آنهایی که دلشان میخواهد نمایشهای شکسپیر را دنبال کنند و بخش دیگر به گروه اجراییای که در کنار رهنما قرار دارند. هریک از این بازیگران بار جذب بخشی از مخاطب را بر دوش میکشد. با این همه رونق تئاتر و آشنایی بسیاری با تئاتر میتواند از همین اجراها شکل بگیرد. رهنما بیشک میداند نمایشی که خلق کرده، بار دراماتیک زیادی ندارد. اما خوب میداند که توانسته قشر زیادی از مخاطبان را جذب نمایشش کند. بار طنزی را که در این دورهمی ایجاد میشود ، هم نمیتوان از دید دور داشت. رهنما با استفاده از اختلافات زنانه و مردانه سعی در خنداندن مخاطب دارد و همین مسأله باعث میشود تا برخی زنهایی که در این نمایش شرکت کردهاند را جذب خودش کند. این به خودیخود امر نامطلوبی نیست. این مسأله نشان میدهد که رهنما توانسته در جذب مخاطب موفق و خوب عمل کند اما بسیاری از المانها و فاکتورها در نمایش نشان میدهد که رهنما نتوانسته درامی درست و محکم با توجه به نمایشنامههای شکسپیر ایجاد کند و آن را روی صحنه بیاورد. همهچیز در سطح باقی میماند. وقتی به شخصیتی مثل «افلیا» در نمایشنامه هملت برخورد میکنیم، پیچیدگیهای روانی این شخصت او را ویژه میکند. «افلیا» از نمایشنامه هملت یکی از بحثبرانگیزترین شخصیتهاست. او دختری است که از عشق هملت و مشکلاتی که از مرگ پدر برایش به وجود میآید، دیوانه میشود و خودش را در آب غرق میکند. وقتی دست به تحلیل این نمایشنامه میزنیم، او یکی از مصائب این نمایشنامه است. جنس دیوانگی و دلیل دیوانگیاش سالها مورد بحث قرار گرفته اما چیزی که مشخص است «دورهمی زنان شکسپیر» به هیچوجه داعیه استفاده از این پیچیدگیها را ندارد. او تنها میخواهد «افلیا» در سطح دیوانگیاش بماند و از عشق به مردها بد بگوید تا «ژولیت» از نمایشنامه «رومئو و ژولیت» در دورهمی میخواهد نماینده دختران تازه عاشق و پر شر و شور باشد که مدافع یک عشق آتشین است. رهنما تضاد نمایشیاش را بر همین مسائل استوار کرده است. با این همه نمیتوان از ایده خوب جمعکردن این زنها در کنار یکدیگر چشمپوشی کرد. ایدهای که میتواند به لایههای درونی شخصیتها نفوذ کند و ما را در هرچه بیشتر شناختنشان کمک کند. با این همه چنین اتفاقی در دورهمی رخ نمیدهد و همهچیز در سطح باقی میماند که در نوع خودش آن را میتوان نوعی نمایشی برای عموم دانست که با لایههای گستردهتری از مخاطب سروکار دارد. در «دورهمی زنان شکسپیر» بهاره رهنما از بازیگرانی چون مهناز افشار، نسیم ادبی، سحر دولتشاهی، کمند امیرسلیمانی و بهنوش بختیاری استفاده کرده و خودش نیز در یکی از نقشهای این نمایش بازی میکند.