محمدمهدی پورمحمدی
نشان دادن چهرهای باژگونه از معتاد در رسانههای تصویری، یک بیماری مزمن و دامی قدیمی و خطرناک برای به کام مرگ کشیدن قربانیانی بیشتر به ورطه اعتیاد است. «آفت زندگی یا مرفین»۱ ، از قدیمیترین فیلمهای ساخته شده درباره اعتیاد است. این فیلم در سال 1339 یعنی 55 سال پیش به کارگردانی و نویسندگی مرحوم محمد علی جعفری، درباره اعتیاد به مرفین، یکی از خطرناکترین مواد اعتیادآور آن زمان، ساخته شد. خلاصه داستان این فیلم از این قرار است که: هنرمندی موفق و محبوب بهوسیله دوستانی فرصتطلب به هرزگی کشیده میشود و زن هوسبازی او را به «مرفین» معتاد میکند. او به تدریج همه چیز خود را از دست میدهد، اما پسرش بهموقع سررسیده و معالجهاش میکند تا از آن پس بههمراه همسر و فرزندش زندگی تازهای را آغاز کند! همینطور یهویی و به همین راحتی!
مرحوم محمد علی جعفری 2 سال قبل از آنکه فیلم آفت زندگی یا مرفین را بسازد، در سال 1337مرگ فجیع داریوش رفیعی، هنرمند محبوب آن زمان را به چشم دیده بود که در سیویک سالگی بر اثر اعتیاد به هرویین و با تزریق سرنگ آلوده، آخرین ترانه سوزناک خود را خواند و بر زندگی پر از درد و رنج خود نقطه پایان گذاشت. با توجه به اینکه پدر داریوش رفیعی نماینده مجلس شورای ملی بود و طبیعتا زندگی مرفهی داشت و از طرفی در زمان خود، هنرمندی موفق و محبوب بهشمار میرفت، بعید نیست که محمدعلی جعفری فیلمنامه آفت زندگی یا مرفین را با گرتهبرداری از زندگی واقعی او نوشته و برای ملاحظات گیشه و اینکه تماشاگر فیلم باید راضی و خوشحال سالن سینما را ترک کند، پایان آن داستان غمانگیز را تغییر داده باشد. این قلب واقعیت که اپیدمی سینما و تلویزیون ما است از همان روز و با همان خشت کج اول، ادامه یافته و هنوز ادامه دارد و معلوم نیست تا کی ادامه خواهد یافت.
معتاد فیلم «تاراج»۲ ساخته مرحوم ایرج قادری در سال 1363، نیز معتادی خوشعاقبت است. این معتاد با اینکه فرزند زینال بندری، قاچاقچی سابقهدار تریاك بود، قبل از آنکه زینال به روال دیگر فیلمفارسیها، متحول شود و با ستوان احمد برای دستگیری دیگر قاچاقچیان همکاری کند، برای ترک در زیرزمین خانه حبس میشود و ترک میکند. درست مثل راحتالحلقوم! باز هم همینطور یهویی!
معتاد مجموعه تلویزیونی «همه چیز آنجا است» که در نیمه دوم سال 93 از تلویزیون پخش شد، گوی سبقت از همه معتادهای سینمایی و تلویزیونی ربوده است. این معتاد مامانی، با اینکه خود تا خرخره در لجن فرو رفته، آنقدر ناز است که درعین بدبختی و فلاکت و درحالیکه دور از خانه به زندگی رقتبار خود ادامه میدهد، ماهانه به کارت بانکی که به همسرش داده، پول واریز میکند که خدای ناکرده همسر و دختر دانشآموز پای کنکوریاش به مضیقه نیفتند! از آنجا که نگارش این سلسله یادداشتها را برای آتیه جوانان و آینده کشور عزیزمان سودمند میدانم، تصمیم ندارم آنگونه بنویسم که از ادامه نگارش بازمانم، اما سربسته همینجا باید بگویم که معتادی در جایگاه معتاد سریال «همه چیز آنجا است»، اگر به راستی نمایش داده شود، نهتنها برای همسر و دخترش پول ارسال نمیکند که همسر و دخترش را ابزار پول درآوردن، برای خلسه و نشئگی میکند. طرفه آنکه مثل تقریبا تمامی دیگر معتادهای سینمایی، تلویزیونی، در قسمت پایانی سریال، همینطور یهویی! با لپهای
گلانداخته، سرزنده، شاداب و قبراق در لباسی آراسته، برای غافلگیر کردن بیننده از پشت در خانه پدر بزرگ ظاهر میشود، پشت چشم مبارک را نازک کرده و با اضافه کردن یک فقره قر در حد مجاز به کمر اظهار میدارد که پاک پاکِ شده است! همینطور یهویی!
این سه نمونه فیلم و سریال را به ترتیب از بیش از نیم قرن، سیویک سال و یکسال پیش آوردم تا بگویم این فرمول جا افتاده، مرسوم و ناگزیرِ نشان دادن معتاد، در رسانههای تصویری است و گویا قرار نیست در آن تغییری داده شده و واقعیت اعتیاد و معتاد آنطور که هست به بیننده نشان داده شود. البته نباید بیانصافی کرد. اینطور نیست که همه معتادهای سینمایی و تلویزیونی ترک کنند، برخی از آنان نیز میمیرند، اما مردن آنها مانند مردن یک معتاد واقعی نیست. معتاد مجموعه تلویزیونی «کپی برابر اصل»، به نویسندگی و کارگردانی سیدجلالالدین دری، که عمار تفتی بازیگر نقش آن است، پس از مسمومیت ناشی از مصرف بیش از اندازه مواد یا به اصطلاح «اوور دوز» در کنار معشوق، پس از یک اعتراف باشکوه، در لباسی برازنده، با چهرهای مهتابی و دوستداشتنی، روی نیمکت سنگی کنار خیابان، در کمال آرامش این دنیای دون را ترک میکند و بیننده را در حسرت از دست رفتن چنین آدم نازنینی به سوک مینشاند.
حال سوال این است که چرا سینما و تلویزیون از دیرباز تا کنون راجع به اعتیاد و سرنوشت ناگزیرِ معتاد راستش را به مردم نمیگویند؟ شاید بهترین توجیه این باشد که باید به فرد معتاد برای ترک انگیزه داده شود. معتاد نباید فکر کند که همه درها به رویش بسته شده. باید به معتاد امید داد. باید معتاد را برای ترک تشویق کرد و...، اما روی دیگر این سکه این است که به جماعت در معرض خطر که تعدادشان کم نیست، غیرمستقیم القا میشود که اعتیاد یک جاده یکطرفه نیست و میشود معتاد شد، مدتی در خلسه و نشئه بود و بعد به سادگی ترک کرد. میتوان معتاد بود و درعین فقر و نیاز، به فکر زن و فرزند و خواهر و برادر نیز بود و برای پدر دل سوزاند. در این پنجاه - شصت سالی که راجع به اعتیاد و معتاد فیلم و سریال ساخته میشود، حتی یکبار هم نفع و ضرر این واژگونهنمایی سنجیده نشد و هر که آمد خشتی بر خشت کج قبلی گذاشت و دیوار دروغگویی راجع به اعتیاد را ستبرتر، پروارتر و فربهتر کرد.
فکر نکنید که سرنوشت واقعی افراد معتاد هرگز در فیلمهای مستند به تصویر کشیده نشده است. نگارنده این سطور بنا به مسئولیتی که در سابق داشته، بسیاری از تولیدات داخلی، اعم از خبری و مستند و پرشماری از ساختههای فیلمسازان ایرانی مقیم خارج در این خصوص را دیده و پیشنهاد میکند که تعارف و حیای کاذب کنار گذاشته شود و اگر مسئولان، نمایش عمومی آنها را به مصلحت نمیدانند در اکرانهای خصوصی برای جوانان، دانشآموزان و دانشجویان، در مدارس، دانشگاهها، مساجد، فرهنگسراها و هر جای ممکن دیگری نمایش دهند.
پینوشت:
۱. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی مرحوم محمدعلی جعفری، با بازی شهلا ریاحی، محمدعلی جعفری، احمد قدکچیان، حمیدرضا صارمی، غلامعلی روانبخش، رضا عبدی، سهیلا، اکبر نجات، فرهنگ امیری، اسکندر و... ساخته شد. آفت زندگی یا مرفین در زمره یکی از پرفروشترین فیلمهای سینمایی زمان خود بود. محمد علی جعفری، تهیه کننده، نویسنده، کارگردان و هنرپیشه سینما که در کارنامه خود، 5 تهیهکنندگی، 4 فیلمنامه، 5 کارگردانی و بازیگری در بیش از 16 فیلم سینمایی، ثبت کرده است در 8 مهر 1365 درگذشت.
2. تاراج اثر ایرج قادری است به نویسندگی علیرضا داود نژاد و با بازی جمشید هاشمپور. این فیلم که در سال ۱۳۶۳ ساخته شدهاست، به پدیده اعتیاد و قاچاق موادمخدر میپردازد. خلاصه داستان: زینال بندری، قاچاقچی سابقهدار تریاك، توسط ستوان احمد، رئيس اداره مبارزه با موادمخدر، دستگير و روانه زندان میشود، اما با پرداخت رشوه محكوميت خود را به حبس تقليل میدهد و پس از يك سال، بهدليل خوشرفتاری، آزاد میشود. بار دوم پس از درگیری و مجروحیت، در ملاقاتی که با عوامل شبکه گسترده توزیع موادمخدر دارد، خام حرفهای آنها میشود و تصميم میگيرد ستوان احمد را در دستگيری قاچاقچيان ياری دهد. او با كمك احمد، شبكه توزيع ترياك را متفرق میكند؛ ولی درعوض، توزیع گسترده هرویین رونق میگیرد. دوستی گرمی بين احمد و زينال برقرار میشود. احمد درمییابد كه پسر زينال نيز معتاد به هرویين است. زينال پسرش را در زيرزمين خانه حبس میكند تا اعتياد او را ترك دهد. در پايان، زينال و احمد بعضی از سردمداران توزيع هرویين را از پا درمیآورند و عاقبت، هر دو در جریان مبارزه با قاچاقچیان كشته میشوند.